معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

حنین شناسی بخش 1

 

 

توضیح:این فایل با فایلی که قبلا در باره ی جنین شناسی آپلود شده تفاوت دارد.

برای دانلود با فرمت WMV کلیک کنید.

برای دانلود با فرمت ۳GP (مخصوص موبایل) کلیک کنید.کیفیت بالا کیفیت پایین

لطفا این فیلم را در موبایل خود قرار داده و با استفاده از bluetooth به همه ی کسانی که می شناسید بفرستید.

 برای دانلود با فرمت mp3 کلیک کنید.

با تشکر ویژه از آقای امین مدیر وبلاگ مجازی ها به خاطر در اختیار گذاشتن این برنامه ها.

دانلود سخنان دکتر فریدون صحافی در باره امام حسین بخش 1

 

برای دانلود با فرمت mp3 کلیک کنید

برای دانلود با فرمت 3gp(مخصوص موبایل)کلیک کنید.

لطفا این فیلم را در موبایل خود قرار داده و با استفاده از bluetooth به همه ی کسانی که می شناسید بفرستید.

برای دانلود با فرمت wmv کلیک کنید(بزودی)

با تشکر ویژه از آقای امین مدیر وبلاگ مجازی ها به خاطر در اختیار گذاشت 50 برنامه از دکتر صحافی.

قرآن کریم گسترش کائنات تا ابد ادامه خواهد داشت

مطالعات جدید ناسا روی انرژی تاریک به این نتیجه رسیده است که کائنات تا ابد گسترش خواهد یافت.
دانشمندان ناسا در یک پژوهش جدید با هدف بررسی یکی از بزرگترین معماهای نجومی تحت عنوان انرژی تاریک در نهایت به این نقطه رسیدند که گسترش و توسعه کائنات تا ابد ادامه خواهد یافت.



محققان این آژانس فضایی از تلسکوپ فضایی هابل استفاده کردند تا چیزی را توصیف کنند که معتقدند این انرژی را به وجود می‌اورد و این انرژی به نوبه خود کائنات را با سرعتی فزاینده پیش می‌برد.


این انرژی مرموز که در سال 1998 کشف شد ماهیتی بود که اختر شناسان تاکنون از توصیف آن ناتوان بودند به جز اینکه یک انرژی نامرئی است که 72 درصد از کائنات را تشکیل می‌دهد.

به گزارش روزنامه تلگراف، البته 24 درصد این انرژی تاریک را ماده تاریک تشکیل می‌دهد که به نوبه خود اسرار آمیز است اما مطالعه بر روی آن به دلیل تاثیر جاذبه‌ای اش به مراتب آسانتر است.

در این تحقیق گروه بین المللی از دانشمندان به این نتیجه رسیدند که انتشار انرژی تاریک یعنی در واقع رشد و گسترش کائنات هرگز متوقف نخواهد شد.

قرآن کریم در هزار 1400 سال پیش به گسترش کائنات اشاره کرد و اشاره کرد که گسترش کائنات همچنان تا ابد ادامه خواهد داشت.

وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّالَمُوسِعُونَ ﴿۴۷﴾

و ما آسمان را با قدرت خود بر افراشتیم و آن را همچنان گسترش می دهیم.

سوره الذاریات آیه ی 47

نکته ی قابل تامل در کلمه ی  لَمُوسِعُونَ است که لَ در عربی به معنای مستقبل است و منظور این است که در آینده نیز این عمل ادامه خواهد داشت.

که دانشمندان به تازه گی به این نکته رسیده اند.


Scientists have discovered that the universe will probably continue to expand forever.

Nasa researchers using a 'galactic lens' have revealed it will eventually become a cold, deserted wasteland.

The astronomers used the Hubble Space Telescope to work out the amount of mysterious 'dark energy' present in the cosmos.

Eternity: Nasa scientists examined how light bends round the Abell 1689 cluster of galaxies, shown here, to explain how the universe will expand forever

The study looked at what the energy, which is continuing to push the universe apart, is made of.

Using the 'huge magnifying lens' to calculate the amount of dark energy present in space, the scientists concluded the distribution of the unexplained force meant the universe would probably never stop expanding.

Scientists used Hubble to examine how light from stars became distorted in and around a huge cluster of galaxies known as Abell 1689

http://www.dnaindia.com/scitech/report_indian-origin-scientist-says-universe-will-continue-to-expand-forever_1426287

http://newsmanager.gooya.com/technology/archives/109462.php

http://www.konjkav.com/index.php?option=com_content&task=view&id=6373&Itemid=105

http://www.telegraph.co.uk/science/space/7955379/The-universe-will-expand-forever-new-Nasa-study-on-dark-energy-concludes.html

http://www.dailymail.co.uk/sciencetech/article-1304684/Nasa-scientists-discover-Universe-expand-forever.html

پاتولوژی در قرآن کریم

در ادامه ی مباحث مربوط به معجزات قرآن و اسلام، اکنون به یکی از معجزات شگفت‌انگیز و اعجاب‌آور قرآن کریم می‌پردازیم که هر خواننده‌ای با خواندن آن انگشت تحیّر به دندان می‌گزد.

 

همانگونه که در ابتدای مقاله ی « طول عمر و جوانی حضرت مهدی(عج): واقعیّتی منطبق بر علم، نه افسانه. » در وبسایت (وعده ی صادق) ذکر کردیم،(1) با توجّه به هجمه‌های وسیع غرب به سوی کشورهای اسلامی، لزوم دفاع از اسلام، قرآن و تشیّع بیش از هر زمانی احساس می‌شود و به جرأت می‌توان گفت که دفاع منطقی از اسلام در عصر حاضر، یکی از زمینه‌سازان ظهور خواهد بود. (ان شاءالله).

 

خوشبختانه جبهه‌ ی علمی در مقابل تهاجم غرب، زودبازده ترین و مطمئن‌ترین شیوه است و پیروزی اسلام در این جبهه، % 100 قطعی است.

 

دین مبین اسلام، منطقی ترین دین آسمانی است و برخلاف ادعای دانشمندان غربی که ادیان و بخصوص دین اسلام را مخالف علم و منطق می دانند، دین اسلام بیش از هر مرام و عقیده ای بر علم و منطق استوار است.

 

در واقع هر جا علم معصوم مانده و از گزند سلایق شخصی و دسایس و فتنه های دانشمندان ضد دین مصون مانده است، تماماً با تعلیمات اسلام مطابقت دارد. مباحثی همچون تکامل نیز که از سوی دانشمندان غربی به عنوان نقطه ضعف اسلام نام برده می شود، دروغ و دسیسه ای بیش نیست و ترفندی است که ماسون ها از آن برای نبرد با ادیان بهره جسته اند.

 

جالب   اینکه   پدربزرگ  « چارلز  رابرت  داروین »،   بنیان گذار   نظریه ی   تکامل    که « هراسموس داروین » نام داشت و او نیز مانند نوه اش زیست شناس  بود،(2)  مقام استاد اعظمی یکی از لژهای انگلستان را در اختیار داشت(3) و هم او بود که  اولین  بار ایده ی نظریه تکامل را در ذهن نوه اش  پیاده  کرد.  در  واقع « هراسموس داروین » مدت ها قبل از اینکه نوه ی مشهورش « چارلز رابرت داروین » نظریه ی تکامل را گسترش دهد، در کتاب معروف خود با عنوان (Zoonomia) ایده های اولیه ی نظریه ی تکامل را مطرح کرد(4) و بدین ترتیب نام خود را به عنوان یکی از پیشگامان نظریه ی تکامل، بر سر زبان ها انداخت.(5)

 

اما خوشبختانه امروزه با توجه به کشفیات علوم جدید، روز به روز  بر  دروغ بودن  و توطئه آمیز بودن نظریه ی تکامل، آن هم در شکل کنونی آن صحه گذارده شده است که متأسفانه با حرکت منافقانه ی بسیاری از نویسندگان ماتریالیست در کتب پزشکی و زیست شناسی، این حقایق عنوان  نشده  است.  اما ان شاء الله این حقایق در مقالات آتی به نظر خوانندگان محترم وبسایت خواهد رسید. لازم به ذکر است که نگارنده ی مقاله، خود از نظر تحصیلات در حال طی کردن مدارج عالیه ی یکی از رشته های علوم زیستی می باشد و به آنچه که می گوید واقف است.

 

با توجّه به مطالب بیان شده، بر آن شدیم تا به یکی دیگر  از  معجزات  بزرگ  علمی قرآن کریم که در علم پاتولوژی (آسیب‌شناسی) بیان شده است، بپردازیم و ابعاد این معجزه‌ ی بزرگ الهی را بررسی نماییم، تا با مطالعه ی این معجزه، بیش از پیش به عظمت خداوند متعال پی ببریم.

بعد از ذکر مقدّمه، مقاله ی اصلی را خدمتتان ارائه می‌نماییم.

 

 

 

قرآن، کلام خداوند و برترین کتابی است که بر دنیای خاکی نازل شده است. به جرأت می توان این کتاب عظیم را برنامه ی کامل زندگی بشر دانست؛ چرا که علاوه بر آموزش مسایل تربیتی، اخلاقی و دینی، اطلاعات گرانبهای علمی نیز در درون این کتاب مقدس نهفته می باشد که این اطلاعات به حول و قوه ی الهی با ظهور مفسر بزرگ قرآن کریم، حضرت مهدی موعود (عج) ان شاء الله رمزگشایی خواهد گشت.

 

سوره ی نساء، چهارمین سوره از سوره‌های قرآن کریم می‌باشد و در زمره ی سوره‌های مدنی قرار دارد. گرچه این سوره به دلیل وجود بحث‌های فراوان پیرامون احکام و حقوق زنان، سوره ی نساء نامیده می‌شود،(6) امّا در لابه‌لای آیات آن، مطالب شگفت‌انگیز و معجزات شگفت‌آوری در علوم طبیعی نیز به چشم می‌خورد.

 

در آیه ی 56 سوره ی نساء، خداوند متعال قدرت نمایی فرموده و یکی از معجزات بزرگ خود را بیان نموده است.

 

آیه ی 56 سوره ی نساء چنین می‌فرماید:

 

« إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا بِآیَاتِنَا سَوْفَ نُصْلِیهِمْ نَارًا کُلَّمَا نَضِجَتْ جُلُودُهُم بَدَّلْنَاهُمْ جُلُودًا غَیْرَهَا لِیَذُوقُوا الْعَذَابَ إِنَّ اللَّهَ کَانَ عَزِیزًا حَکِیمًا »

 

« کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی وارد می‌کنیم که هر گاه پوست‌های تنشان (در آن) بریان گردد و (بسوزد)، پوست‌های دیگری به جای آن قرار می‌دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر می‌دهد). »

 

 

 

 

 

<!--[if !vml]-->

 

 

همانگونه که ملاحظه فرمودید، در آیه ی 56 سوره ی ‌نساء، خداوند متعال نحوه ی عذاب دادن کفار را در روز قیامت بیان می‌فرماید. امّا در این آیه، چه اعجازی آن هم در زمینه ی علوم طبیعی وجود دارد؟

 

برای فهم و درک بهتر اعجاز موجود در آیه ی مذکور، قبل از هر چیز باید ساختمان پوست انسان را از نظر بافت‌شناسی و پاتولوژی (آسیب‌شناسی) بررسی نماییم؛ چرا که خداوند متعال نیز در سوره ی نساء، به بریان شدن پوست کافران اشاره می‌فرماید.

 

مطابق کشفیات انجام شده در علم بافت‌شناسی (هیستولوژی) و آسیب‌شناسی (پاتولوژی) پوست بدن انسان از سه لایه ی اصلی تشکیل شده است که این سه لایه به ترتیب از خارج به داخل و از سطح به عمق عبارتند از:(7)

 

1 – اپیدرم

2 – درم

3 – هیپودرم

 

 

هر یک از سه لایه ی فوق نیز از اجزای کوچک‌تری تشکیل شده‌اند که عبارتند از:‌(8)

 

1 – اجزای تشکیل دهنده ی لایه ی اپیدرم: لایه‌های تشکیل‌ دهنده ی اپیدرم از خارج به داخل و از سطح به عمق عبارتند از:(9)

 

الف – لایه ی شاخی (خارجی‌ترین لایه).

ب – لایه ی شفاف.

ج – لایه ی دانه‌دار.

د – لایه ی خاردار.

ه‍ – طبقه ی قاعده‌ای یا طبقه ی بازال.

و – غشای پایه.

 

6 لایه ی مذکور، اجزای تشکیل ‌دهنده ی اپیدرم می‌باشند. از طرف دیگر علاوه بر لایه‌های ذکر شده، سلول‌های ملانوسیت که حاوی رنگدانه بوده و مسئول به وجود آمدن رنگ‌های مختلف پوست می‌باشند نیز به صورت پراکنده  در  بین  سلول‌های لایه ی خاردار و قاعده‌ای یافت می‌شوند.(10)

 

 

2 – اجزای تشکیل‌دهنده ی لایه ی درم: لایه ی درم از دو طبقه ی عمده تشکیل می‌شود که این لایه ها از سطح به عمق و از خارج به داخل عبارتند از:(11)

 

الف – درم پاپیلر.

ب – درم رتیکولر.

 

لایه‌های مختلف درم، شباهت بسیاری به یکدیگر دارند. در سرتاسر درم، عروق (شریان ها، ورید ها و مویرگ ‌ها)، سلول‌های ایمنی، پایانه‌های عصبی، غدد و مجاری عرق، رشته‌های کلاژن و الاستیک (داربست‌های کششی و ارتجاعی پوست) وجود دارد.(12)

 

 

3 – لایه‌های مختلف هیپودرم: هیپودرم یک نوع بافت همبند شل می‌باشد که حاوی سلول‌های چربی بوده و پوست را به ارگان‌های زیرین می‌چسباند.(13)

 

 

ذکر یک نکته:‌ مو یکی از ضمائم پوست می‌باشد که در بعضی نقاط بدن از جمله سر، پشت بازوها و ساعدها، بخش‌های زیادی از اندام تحتانی، شکم و پشت، صورت و نواحی شرمگاهی و زیر بغل و کشاله ی ران وجود دارد. مو ساختار ویژه‌ای دارد که مطابق آن، بخشی از اپیدرم به درون لایه‌های درم نفوذ کرده و حفره‌ای به نام فولیکول را تشکیل می‌دهد.(14) به منظور جلوگیری از اطاله ی کلام، از توضیح بیشتر در این زمینه صرف نظر می‌شود.

 

 

<!--[if !vml]-->

 لایه های مختلف پوست. (هیپودرم  در این تصویر دیده نمی شود.)

 

 

اعصاب موجود در پوست، از ساختمان پیچیده‌ای برخوردارند. به خصوص سیستم حسی پوست، خود دارای بخش‌های متنوعی است که این بخش‌ها عبارتند از:‌(15)

 

1 – پایانه ‌های مربوط به حسّ لمس.

2 – پایانه ‌های مربوط به حسّ فشار.

3 – پایانه‌ های مربوط به حس گرما و سرما.

4 – پایانه‌ های مربوط به حسّ درد.

 

پایانه‌های حسّی مربوط به فشار و لمس، درون کپسول‌هایی از جنس بافت همبند احاطه شده‌اند که مجموعه ی پایانه‌های مذکور و کپسول‌های آنها را به ترتیب شبکه ی پاچینی و مایسنر می‌نامند. یعنی پایانه‌های مربوط به حسّ فشار، شبکه ی پاچینی و پایانه‌های مربوط به حسّ لمس، شبکه ی مایسنر نامیده می‌شوند.(16) گیرنده‌های مربوط به حسّ لمس و فشار، تنها در لایه ی درم وجود دارند.(17)

 

گیرنده‌های مربوط به حس گرما و سرما و درد، پایانه‌های عصبی آزاد بوده و کپسول ندارند.(18) (لازم به ذکر است که مطابق یافته های جدید، پایانه های عصبی آزاد، علاوه بر حس گرما، سرما و درد، توانایی حس لمس و فشار را نیز دارند.)(19) این گیرنده‌ها علاوه بر درم، در لایه‌های تحتانی اپیدرم نیز وجود دارند.(20)

 

 

 پایانه های عصبی حسی پوست. پایانه های عصبی آزاد، مسئول حس درد هستند.

 

 

  پایانه های عصبی آزاد. توجه بفرمایید که انتهای پاینه های عصبی آزاد، علاوه بر درم، تا اپیدرم نیزکشیده شده است.

 

 

گیرنده‌های مربوط به حس  گرما  و  سرما  و  درد  در  درک  گرما  و  سرما  و  درد،  نقش به سزایی دارند که این نقش آنها کمک بسیاری به حفاظت از بدن در مقابل آسیب‌ها می‌نماید.(21) بدین ترتیب که در صورت تماس پوست بدن با اشیاء بسیار داغ یا بسیار سرد و نیز اجسام برنده و دردناک، این گیرنده‌های حسی، بدن را از خطر به وجود آمده آگاه نموده و منجر به عکس‌العمل بدن و دوری از خطرات می‌گرداند.

 

 

امّا توضیحات ذکر شده در رابطه با ساختمان بافت‌شناختی پوست، چه ارتباطی به اعجاز سوره ی‌ نساء دارد؟

 

قبل از ادامه ی بحث، مجدداً نگاهی به آیه ی‌ 56 سوره ی نساء می‌اندازیم:

« کسانی که به آیات ما کافر شدند، به زودی آنها را در آتشی وارد می‌کنیم که هر گاه پوست‌های تنشان (در آن) بریان گردد و (بسوزد)، پوست‌های دیگری به جای آن قرار می‌دهیم، تا کیفر (الهی) را بچشند. خداوند توانا و حکیم است (و روی حساب، کیفر می‌دهد). »

 

با توجّه درآیه ی مذکور، در می‌یابیم که خداوند متعال، اسباب چشیدن عذاب آتش جهنّم را پوست بدن کافران می‌داند. چرا که می‌فرماید: « به زودی آنها را در آتشی وارد می‌کنیم که هرگاه پوست تنشان بریان گردد، پوست‌های دیگری به جای آن قرار می‌دهیم تا کیفر الهی را بچشند ».

 

در واقع در متن عربی آیه ی 56 سوره ی نساء نیز عبارت « لیذوقوا : تا بچشند » وجود دارد که نشان می‌دهد خداوند علّت جایگزین کردن پوست کافران را در قیامت، چشیدن عذاب الهی بیان کرده است. به عبارت دیگر از متن آیه به وضوح می‌توان دریافت که مطابق فرمایش خداوند، عامل درک سختی عذاب آتش جهنّم، همان پوست بدن می‌باشد و خداوند برای عذاب هر چه بیشتر کافران، این پوست را بارها به تن آنها جایگزین می‌نماید تا مبادا بعد از سوختن و زغال شدن پوست بدن آنها، ذرّه‌ای از رنج و عذاب کافران کم شود.

 

این فرمایش خداوند و این منطق ذکر شده در آیه ی مذکور، به صورت کاملاً دقیقی بر کشفیّات انجام شده در علم پاتولوژی (آسیب شناسی) و بافت‌شناسی مطابقت دارد. مطابق کشفیات انجام گرفته در پاتولوژی (آسیب شناسی) و بافت‌شناسی، گیرنده‌های مربوط به حس گرما و سرما و درد در لایه‌های اپیدرم و درم پوست پراکنده شده‌اند؛(22) با توجّه به این مطلب، اگر حرارت بسیار زیاد یا عوامل محرّک دردزا بر بدن افراد وارد شود، پایانه‌های عصبی مربوط به گرما و درد که در اپیدرم و درم پراکنده هستند، این تحریکات ناشی از گرما و درد را دریافت کرده و به مغز مخابره کرده و بدن را از خطرات مذکور آگاه کرده و بدن نیز نسبت به آنها واکنش می‌دهد؛ حال اگر به هر دلیلی پایانه‌های عصبی مذکور آسیب ببینند و یا وجود نداشته باشند، حتّی اگر آسیب حرارتی یا دردناک بسیار شدیدی نیز به بدن وارد آید، بدن نمی‌تواند آنها را حس کرده و نسبت به آنها واکنش نشان دهد. در واقع اگر پوست فردی بنا به هر دلیلی کنده شود، وی نمی‌تواند داغی آتش یا درد ناشی از سوزن را در ناحیه‌ای که پوست ندارد احساس کند. به همین دلیل است که در سوختگی‌ها که پوست بدن آسیب می‌بیند، دردناک بودن یا بی‌درد بودن ضایعه ی سوخته، می‌تواند شدّت سوختگی و عمق آسیب را به خوبی نشان دهد.

 

به منظور تعیین شدّت و میزان سوختگی‌های پوست، سیستم‌های درجه‌بندی متفاوتی وجود دارد. برای مثال برخی از منابع پزشکی، سوختگی‌ها را به سه درجه، برخی به چهار درجه و برخی به پنج درجه تقسیم بندی می‌نمایند؛ امّا تمام این سیستم‌های درجه‌بندی سوختگی، اساس مشترکی دارند. برای مثال کتاب جراحی شوارتز، سوختگی‌ها را به چهار درجه تقسیم بندی کرده است که درجه ی ‌دوم نیز خود به دو گروه تقسیم بندی شده است.

 

مطابق تقسیم‌بندی کتاب شوارتز، سوختگی‌ها به انواع زیر تقسیم می‌شوند:(23)

1 – سوختگی درجه ی اوّل « سوختگی اپیدرمال »: این سوختگی، فقط لایه ی ‌اپیدرم را درگیر ساخته و موجب قرمزی سطحی و سوزش پوست می‌گردد و بیمار درد فراوانی را تجربه می‌کند.(24) علّت درک درد در بیمار، این است که در این نوع سوختگی، پایانه‌های عصبی سالم بوده و درد حاصل از آسیب به پوست را به مغز بیمار مخابره می‌کند.

 

2 – سوختگی درجه ی دوم: این سوختگی خود به دو زیر گروه تقسیم بندی می‌شود که عبارتند از:(25)

الف – سوختگی نیمه ضخامت سطحی.

ب – سوختگی نیمه ضخامت عمیق.

 

الف – سوختگی نیمه ضخامت سطحی:‌ در این نوع سوختگی، لایه‌های فوقانی درم (درم پاپیلر) علاوه بر اپیدرم رویی آسیب دیده و پوست تاول می‌زند. در صورت برداشتن تاول، زخم صورتی رنگ و مرطوب، نمایان گشته و عبور جریان هوا از روی آن ایجاد درد می‌کند.(26) این نوع زخم سوختگی، درد شدیدی ایجاد می‌کند؛ چرا که پایانه‌های عصبی مربوط به حسّ گرما و درد موجود در درم، هنوز سالمند و هنوز تعدادی از انشعابات خود را حفظ کرده‌اند. بنابراین می‌توانند پیام حسّی گرما و درد را به مغز مخابره کنند.(27)

 

ب – سوختگی نیمه ضخامت عمیق: در این نوع سوختگی، علاوه بر اپیدرم، لایه‌های سطحی‌تر (پاپیلر) و عمقی‌تر (رتیکولر) درم در اثر سوختگی آسیب دیده و در اینجا نیز تاول ایجاد می‌‌شود. در این نوع سوختگی، نمای زخم به صورت سفید و صورتی مشبّک است. بیمار در اثر این نوع سوختگی، درد چندانی حس نمی‌کند، بلکه تنها احساس ناخوشایند دارد.(28) علّت عدم درک درد توسّط بیمار در این نوع سوختگی، این است که به دلیل آسیب اپیدرم و قسمت‌های مهمّی از درم، تمام پایانه‌های عصبی مربوط به حس گرما و درد نابود شده و از بین رفته‌اند و نمی‌توانند پیام ناشی از آسیب حرارتی و درد را به مغز مخابره کنند؛ بنابراین علی‌رغم وجود آسیب شدیدتر، بیمار از درد چندانی شکایت ندارد.(29)

 

3 – سوختگی درجه ی سوم (سوختگی تمام ضخامت): در این نوع سوختگی، تمام لایه‌های درم علاوه بر اپیدرم، گرفتار شده و شدّت آسیب افزایش می‌یابد. در این حالت نمای سوختگی به رنگ سفید یا قرمز گیلاسی و یا سیاه می‌باشد و ممکن است تاول‌های عمقی نیز دیده شود.(30) درد و حساسیت چندانی در این نوع سوختگی وجود ندارد(31) که دلیل آن نیز از بین رفتن تمام پایانه‌های عصبی مربوط به مخابره ی‌ درد و حرارت می‌باشد.(32)

 

4 – سوختگی درجه ی چهار: در این نوع سوختگی که بسیار شدید بوده و ناشی از آسیب‌های بسیار جدّی و خطرناک به بدن می‌باشد، علاوه بر آسیب دیدن تمام لایه‌های پوست شامل اپیدرم و درم، بافت هیپودرم (چربی زیر جلدی) و ساختارهای عمقی‌تر اعم از عصب و عضله و احشا نیز درگیر می‌شوند و سوختگی دارای ظاهری زغالی می‌گردد.(33) در این نوع از سوختگی نیز اگر بافت‌های زیرین، بافت‌های پر عصبی همچون صفاق (در ناحیه ی شکم) نباشند، بیمار مجدّداً درد چندانی احساس نخواهد کرد؛ چرا که پایانه‌های عصبی مربوط به درد و حرارت از بین رفته‌اند.

 

 

مطابق تقسیم‌بندی دیگری که در مورد زخم‌های سوختگی وجود دارد، این نوع زخم‌ها به سه دسته ی‌ اصلی تقسیم می‌شود که این سه دسته عبارتند از:‌(34)

 

1 – سوختگی درجه ی اوّل: این سوختگی شامل خارجی‌ترین لایه ی پوست که اپیدرم نام دارد، می‌گردد و زخم سوختگی در آن، قرمز، متورم و دردناک می‌باشد؛ این نوع سوختگی‌ها معمولاً تاول ندارند.(35)

 

2 – سوختگی درجه ی دوم:‌ در این نوع سوختگی، شدّت آسیب بیشتر بوده و علاوه بر اپیدرم، لایه ی درم نیز درگیر می‌گردد. این زخم‌ها بسیار دردناک بوده و ظاهری صورتی ‌رنگ، مرطوب و نرم دارند. در این نوع سوختگی، تاول نیز به وجود می‌آید. در سوختگی درجه ی دوم، به دلیل وجود داشتن تعدادی از پایانه‌های مربوط به درد و حرارت، بیمار کماکان درد را حس می‌کند.(36)

 

3 – سوختگی درجه ی سوم: در این نوع سوختگی، لایه‌ های عمقی‌تر پوست درگیر شده و علاوه بر اپیدرم و درم، لایه‌ی هیپودرم نیز از بین می‌رود و ممکن است علاوه بر لایه‌های مذکور، بافت‌های چربی، اعصاب بزرگ، عضلات و استخوان نیز آسیب ببینند. ظاهر این زخم‌ها سفید رنگ بوده و درد چندانی ندارند. چرا که پایانه‌های عصبی مربوط به درد و حرارت، تماماً نابوده شده‌اند.(37)

 

 

 

        درجه بندی سوختگی ها. (هرچه شدت و عمق سوختگی بیشتر می شود، درد کمتر می شود.)

 

 

<!--[if !vml]-->

<!--[endif]-->

    درجه بندی سوختگی ها. (هرچه شدت و عمق سوختگی بیشتر می شود، درد کمتر می شود.)

 

 

علیرغم تفاوت‌های ظاهری در تقسیم بندی‌های فوق، شباهت‌های مهم و جدی نیز بین تقسیم‌ بندی‌های مذکور وجود دارد. بدین ترتیب که مطابق هر دو طبقه‌بندی، هرچه شدّت سوختگی بیشتر می‌شود،  از شدّت درد بیمار  کاسته  می‌گردد؛  چرا  که  با عمیق‌تر شدن سوختگی، به پایانه‌های عصبی مخابره کننده ی درد و حرارت نیز آسیب وارد شده و بدن نمی‌تواند پیام حاصل از آسیب‌های مذکور را به مغز مخابره کند.

 

مطالب توصیف شده در فوق، به وضوح فرمایش قرآن در آیه ی 56 سوره ی نساء را تأیید می‌نماید. چرا که مطابق فرمایش قرآن و نیز کشفیات علمی انجام گرفته، این پوست انسان‌ها است که درد و رنج حاصل از گرمای بسیار زیاد و درد ناشی از سوختگی را به به مغز مخابره می‌نماید و فرد این رنج و عذاب را درک و حس می‌کند. به همین دلیل در جهان آخرت که معاد به دو شکل روحانی و جسمانی (توأماً) صورت می‌گیرد، برای اینکه علاوه بر عذاب روحی،‌ عذاب جسمی کافران نیز تشدید شود، می‌بایست هرگاه که در اثر شدت عذاب‌های آتش جهنم، پوست بدنشان آسیب بیند، مجدداً پوست بر تنشان رویانده شود تا آنان عذاب و سختی آتش، و درد حاصل از آن را مدام احساس نمایند و ذره‌ای از عذاب آنان کاهش نیابد. در واقع اگر پوست کافران تجدید نمی‌شد، عذاب جسمی آنان در جهنم به هیچ عنوان شدید نمی‌بود؛ چرا که بعد از اولین سوختگی پوست آنان، ‌دیگر بدنشان ابزاری برای درک حس درد و حرارت نمی داشت. به این ترتیب، خداوند با بیان این مطلب که به منظور چشاندن عذاب جهنم به کافران، بارها پوست بر تن آنها می‌رویاند،‌ حکمت خود را نشان داده و در 1400 سال قبل، آن هم در حالی که هیچ وسیله‌ای اعم از میکروسکوپ وجود نداشت، پیشگویی بسیار دقیقی پیرامون یک واقعیت علمی انجام داده است.

 

آیه ی 56 سوره ی نساء، از یک واقعیت بسیار بزرگ علمی پرده بر می‌دارد. از آنجا که قرآن مجید، 1400 سال قبل و در سرزمین خشک و بی آب و علف عربستان و بر قلب یک پیامبر امّی (درس نخوانده)‌ نازل شده است،(38) جای هیچ گونه شک و شبهه‌ای باقی نمی‌ماند که این کتاب عزیز، از جانب یک پروردگار بلند مرتبه و دانا بر قلب بنده ی صالحش نازل گشته است؛ چرا که یک انسان درس نخوانده، آن هم درجامعه‌ای همچون عربستان آن روز، و نیز در شرایطی که ابزار آلات پیشرفته‌ای همچون میکروسکوپ وجود نداشت، نمی‌توانست از چنین راز علمی بزرگی با این دقّت و صلابت پرده بردارد.

 

در واقع آیه ی 56 سوره ی نساء، یکی از مهم‌ترین اسنادی است که می‌توان به کمک آن در مقابل کفّار و مشرکین، تحدّی (مبارزه طلبی) کرد و حقانیّت اسلام را به جهانیان اثبات نمود. امید است که کشفیّات علمی از این قبیل، بشر جاهل و نادان عصر آخرالزّمان را به سوی ارزش‌های الهی سوق دهد.

نجوم و ستاره شناسی در قرآن کریم

در این قسمت آیاتی از قرآن که مرتبط با آسمان و ستاره شناسی هستند درج گردیده است.امید است با یاری وهمت خوانندگان عزیز روز به روز بر محتوای آن بیافزاییم.در صورتیکه مطالب مکمل یا تصحیح کننده مطالب کنونی در اختیار دارید با ما در میان بگذارید تا به نام خودتان  در سایت در دسترس عاشقان قرآن ومعرفت  قرار دهیم.                

        «وَالشَّمس تَجری لِمُستَقَر لَها ذلِکَ تَقدیر العَزیز العَلیم[1]»

وخورشید (نیز برای آنها آیتی است) که پیوسته به سوی قرارگاهش در حرکت است. این تقدیر خداوند قادرو داناست.

این آیه بوضوح حرکت خورشید را بطور مستمر بیان می‌کند اما در اینکه منظور از این حرکت چیست، مفسّران بحثهای فراوان دارند.

گروهی آنرا اشاره به حرکت ظاهری خورشید برگرد زمین می‌دانند که این حرکت تا پایان عمر خورشید (قرارگاه) ادامه دارد.

بعضی دیگر آنرا اشاره به میل خورشید در تابستان و زمستان به سوی شمال و جنوب زمین دانسته‌اند؛ زیرا می‌دانیم خورشید از آغاز بهار از خط اعتدالی به سوی شمال متمایل می‌شود و تا مدار 23 درجه شمالی پیش می‌رود و از آغاز تابستان به عقب باز می‌گردد تا در آغاز پائیز باز به خط اعتدالی می‌رسد و همین خط سیر را تا آغاز زمستان به سوی جنوب ادامه می‌دهد و از آغاز زمستان بسوی خط اعتدال حرکت می‌کند و در آغاز بهار به آن می‌رسد. البته تمام این حرکات در واقع ناشی از حرکت زمین و تمایل محور آن نسبت به سطح مدارش می‌باشد هرچند در ظاهر و از دید ناظر زمینی، مربوط به حرکت خود آفتاب است.

بعضی دیگر آنرا اشاره به حرکت وضعی آفتاب (کره‌ی خورشید) دانسته‌اند. زیرا همانطور که می دانیم خورشید به دور خود نیز گردش می‌کند.

معنی دیگر قرارگاه شاید همان مراحل عمر خورشید باشد؛ چون همانطور که خورشید در سحابی بوجود آمده در نهایت امر به یک سحابی تبدیل خواهد شد.

آخرین و جدیدترین تفسیر برای آیه‌ی فوق این است که حرکت خورشید با مجموعه‌ی منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستاره‌ی دور دستی که آنرا ستاره «وگا» نامیده‌اند می‌باشد.

در تعبیرات این آیه اشاره‌ی است پرمعنی به نظام سال شمسی که از حرکت خورشید در برجها حاصل می‌گردد. نظامی که به زندگی بشر نظم و برنامه می‌دهد و جنبه‌های مختلف آنرا تنظیم می‌کند.

                       «وَالقَمَر قَدَّرْناهُ مَنَازِلَ حَتَّی عادَ کَالعُرجُونِ القَدِیم[2]»

و برای ماه منزل گاههایی قرار دادیم (و به هنگامی که این منازل را طی کرد) سرانجام بصورت شاخه‌ی کهنه (قوسی شکل و زرد رنگ) خرما در می‌آید.

 منظور از منازل همان منزلگاههای بیست و هشت گانه‌ای است که ماه قبل از «محاق» و تاریکی مطلق طی می‌کند. زیرا هنگامیکه ماه، سی روز تمام باشد تا شب بیست و هشتم در آسمان قابل رؤیت است ولی در شب بیست و هشتم بصورت هلال بسیار باریک زرد رنگ و کم نور و کم فروغ در می‌آید و در دو شب باقیمانده قابل رؤیت نیست که آنرا «محاق» می‌نامند البته در ماههایی که بیست و نه روز است تا شب بیست و هفتم معمولاً ماه در آسمان دیده می‌شود و در دو شب باقیمانده محاق است. این منزلگاهها کاملاً دقیق و حساب شده است بطوریکه منجمان از صدها سال قبل می‌توانند طبق محاسبات دقیقی که دارند، آنرا پیش بینی کنند.

در آغاز ماه نوکهای هلال رو به طرف راست و یا بالا است و تدریجاً بر حجم ماه افزوده می‌شوده تا هفتم که نیمی از دایره‌ی کامل ماه آشکار می‌شود و باز بر آن افزوده می‌شود تا چهاردهم که بصورت بدر کامل می‌شود. تا بیست و یکم که باز به صورت نیمدایره در می‌آید، همچنین از آن کاسته می‌شود تا شب بیست و هشتم که بصورت هلال ضعیف کمرنگی در می‌آید که نوکهای آن بطرف چپ و یا پایین است.

و از همین جا مفهوم تعبیر «کالعرجون القدیم» روشن می‌شود. زیرا «عرجون» بطوریکه غالب مفسران گفته‌اند، آن قسمت از خوشه‌ی خرماست که به درخت اتصال دارد.

 توضیح اینکه خرما بصورت خوشه بر درخت ظاهر می‌شود. پایه‌ی این خوشه بصورت چوبی قوسی شکل و زرد رنگ است و نوک آن مانند جاروست و دانه‌های خرما همچون دانه‌های انگور به نخهای آن متصل اند. هنگامیکه خوشه‌ی نخل را می‌برند، آن پایه‌ی قوسی شکل بر درخت باقی می‌ماند که وقتی می خشکد و پژمرده می‌شود، کاملاً به هلال قبل از محاق می‌ماند. زیرا همانگونه که هلال آخر ماه که در جانب شرق آسمان نزدیک صبحگاهان ظاهر می‌شود خمیده و پژمرده و زرد رنگ است. عرجون قدیم نیز همینطور است و توصیف آن به قدیم اشاره به کهنگی آن است زیرا هر قدر این شاخة کهنه‌تر می‌شوند، ‌باریکتر و پژمرده‌تر و رنگ پریده‌تر می‌شوند وشباهت بیشتری به هلال آخر ماه پیدا می‌کنند.-

                         «الا مَنْ خَطِفَ الْخَطفَةَ فَاَتبَعهُ شهابٌ ثاقِب[3]»

مگر آنهایی که در لحظه‌ی کوتاه برای استراق سمع به آسمان نزدیک می‌شوند که شهاب ثاقب آنها را تعقیب می‌کند.

  در آیه‌های قبلی این سوره توضیح می‌دهد که «آسمان را با ستارگان تزئین کردیم و آنرا از هر شیطان خبیثی حفظ کردیم و آنها نمی‌توانند به سخنان فرشتگان عالم بالا گوش فرا دهند و هرگاه چنین بخواهند از هر سو هدف تیرها قرار می‌گیرند؛ آنها به شدت به عقب رانده می‌شوند و برای آنها عذاب دائم است.

«خطفه» یعنی چیزی را به سرعت ربودن

«شهاب» در اصل به معنی شعله‌ای است که از آتش افروخته زبانه می‌کشد و به شعله‌های آتشینی که در آسمان بصورت خط ممتد دیده می‌شود نیز می‌گویند. می‌دانیم اینها ستاره نیستند بلکه شبیه ستارگان هستند. در واقع آنها قطعه سنگهای کوچکی هستند که در فضا پراکنده‌اند و هنگامیکه در حوزه جاذبه زمین قرار گیرند به سوی زمین جذب شوند و بر اثر سرعت و شدت برخورد آنها با هوای اطراف زمین (جو) مشتعل و برافروخته می‌شوند.

«ثاقب» به معنی نافذ و سوراخ کننده است گوئی بر اثر نور شدید صفحه چشم را سوراخ کرده و به درون چشم انسان نفوذ می‌کند و در اینجا اشاره به این است که به هر موجودی اثابت کند آنرا سوراخ کرده و آتش می‌زند.

به این ترتیب دو گونه مانع در برابر نفوذ شیاطین به صحنه‌ی آسمان وجود دارد:

مانع اول طرد از هر جانب است که ظاهراً آن نیز بوسیله «شب» صورت می‌گیرد.

مانع دوم عبارتست از نوع خاصی از شهاب که «شهاب ثاقب» نامیده می‌شود و در انتظار آنهاست که گاه و بیگاه خود را به ملأ اعلی برای استراق سمع نزدیک می‌کنند و مورد اصابت آنها قرار می‌گیرند.

نظیر همین آیه در آیات 17 و 18 سوره‌ی حجر و در آیه‌ی 5 سوره‌ی ملک آمده است که این آیات را نیز مورد بررسی قرار خواهیم داد.

«انّا زَیَّنا السَّماء الدُّنیاء بِزینه الکَواکِب[4]»

ما آسمان پائین را با ستارگان تزئین کردیم.

در این آیه می‌گوید «آسمان پائین را با کواکب تزئین کردیم» در حالیکه فرضیه‌ای که در آن زمان بر افکار دانشمندان حاکم بود می‌گفت فقط آسمان بالا، آسمان ستارگان ثابت است (آسمان هشتم طبق فرضیه بطلیموس) ولی چنانکه می‌دانیم بطلان این فرضیه اثبات شده و عدم پیروی قرآن از فرضیه نادرست مشهور آن زمان خود معجزه زنده‌ای از این کتاب آسمانی است.

نکته جالب دیگر اینکه از نظر علم امروز مسلم است که چشمک زدن زیبای ستارگان بخاطر قشر هوایی است که اطراف زمین را فرا گرفته و آنها را به این کار، وا می‌دارد و این، با تعبیر «السماء الدنیا» (آسمان پائین) بسیار مناسب است اما در بیرون جو زمین، ستارگان خیره خیره نگاه می‌کنند و فاقد تلألو هستند.

 

                  «وَالشَّمس وَ ضُحها  وَ القَمَر اِذا تَلها[5]»

به خورشید و گسترش نور آن سوگند و به ماه در آن هنگام که بعد از آن در آید

 «خورشید» مهم‌ترین و سازنده‌ترین نقش را در زندگی انسان و تمام موجودات زنده زمینی دارد. علاوه بر اینکه منبع نور و حرارت است و این دو از عوامل اصلی زندگی انسان به شمار می‌روند، منابع دیگر حیاتی نیز از آن مایه می‌گیرند. وزش بادها، نزول بارانها، پرورش گیاهان، حرکت رودخانه‌ها و آبشارها و حتی پدید آمدن منابع انرژی را همچون نفت و زغال سنگ هرکدام اگر درست دقت کنیم، بصورتی با نور آفتاب ارتباط دارد. بطوریکه اگر روزی این چراغ حیاتبخش خاموش گردد، تاریکی و سکوت و مرگ همه جا را فرا می‌گیرد.

«ضحی» در اصل به معنی گسترش نور آفتاب است و این در هنگام است که خورشید از افق بالا بیاید و نور آن همه جا را فر گیرد. سپس به آن موقع از روز «ضحی» گفته می‌شود.

در آیه‌ی بعد به ماه قسم می‌خورد هنگامی که پشت سر خورشید در آید. چنانکه بعضی از مفسران اعلام کرده‌اند اشاره دارد به ماه در هنگام بدر کامل؛ یعنی شب چهارده. زیرا ماه در شب چهاردهم تقریباً مقارن غروب آفتاب سر از افق مشرق بر می‌دارد و چهره‌ی پر فروغ خود را ظاهر می‌کند و سلطه‌ی خویش را بر آسمان تثبیت می‌کند و چون از هر زمان جالب تر و پرشکوهتر است، به آن سوگند یاد شده.

 «النَّجمُ الثّاقِبُ[6]»

ستاره ای درخشان است

 در ابتدای سوره می‌گوید (و السماء و الطارق) قسم به آسمان و کوبنده‌ی شب. در این آیه طارق را تفسیر می‌کند و می‌گوید این مسافر شبانه همان ستاره‌ی درخشانی است که بر آسمان ظاهر می‌شود و بقدری بلند است گویی می‌خواهد سقف آسمان را بشکافد و سوراخ کند. و نورش بقدری خیره کننده است که تاریکی‌ها را می‌شکافد و به درون چشم آدمی نفوذ می‌کند. (ثقب به معنی سوراخ کردن) در اینکه آیا منظور ستاره‌ی معینی است مانند ستاره‌ی ثریا (از نظر بلندی و دوری در آسمان) یا ستاره‌ی زحل یا شهاب (از نظر روشنایی خیره کننده) و یا اشاره به همه‌ی ستارگان است، تفسیرهای متعددی وجود دارد.

ولی با توجه به اینکه در آیه‌ی بعدی آنرا به نجم ثاقب تفسیر کرده، معلوم می‌شود منظور هر ستاره‌ای نیست. بلکه ستارگان درخشانی است که نور آنها پرده‌های ظلمت را می‌شکافد و در چشم آدمی نفوذ می‌کند. در بعضی از روایات «النجم الثاقب» به ستاره‌ی زحل تفسیر شده که از سیارات منظومه شمسی و بسیار پرفروغ و نورانی است. این معنی از حدیثی از امام صادق (ع) نقل شده که در آن منجمی از حضرت سؤال کرد که منظور از «ثاقب» در این آیه چیست؟ فرمود ستاره‌(سیاره)ی زحل است که طلوعش در آسمان هفتم است و نورش آسمانها را می‌شکافد و به آسمان پائین می‌رسد. لذا خداوند آنرا «نجم ثاقب» نامیده.

 قابل توجه آنکه زحل آخرین و دورترین ستاره‌ی منظومه‌ی شمسی است که با چشم غیرمسلح دیده می‌شود و از آنجا که از نظر ترتیب‌بندی کواکب منظومه‌ی شمسی نسبت به خورشید در هفتمین مدار قرار گرفته، امام (ع) در این حدیث مدار آنرا آسمان هفتم شمرده. این ستاره(سیاره) ویژگیهایی دارد که آنرا شایسته‌ی سوگند می‌کند. از یکسو دورترین ستارگان قابل مشاهده‌ی منظومه شمسی است و به همین جهت در ادبیات عرب گاه آنرا«شیخ النجوم» نیز می‌نامند. ستاره‌ی زحل که نام فارسی آن کیوان است دارای حلقه‌های نورانی متعددی است که آنرا احاطه کرده است. حلقه‌های نورانی زحل که گرداگرد آنرا فرا گرفته‌ از عجیب‌ترین پدیده‌های آسمانی است که دانشمندان نجوم، درباره‌ی آن نظرات گوناگونی دارند و هنوز هم پدیده‌‌ی اسرار آمیزی است.

 

        ((ءَأَنتُم أَشَدُّ خَلقاً أَمِ السماءُ بنئها* رَفَعَ سَمکَها فَسَوّئها* وَ أَغطَشَ لَیلَها وَ ءأخرَجَ ضُحئها[7]))

آیا آفرینش شما مشکل تر است یا منظومه شمسی؟جوانب آن را بهم آورده غلظت آنرا بالا برد و آنرا ساخت و شب و روز را برای آن درست کرد!

 واژه «سَـمْـک» به معنی: غـلظت و تراکم و کـلـفــتیِ بهـم برآمده است. یعنی جمع و جور و کلفـت و متراکم شده. و واژه «رَفَعَ» در آیه نیز به معنی: "بالا بردن و افزایش دادن" است که از معانی آن است.

 

((بَدیعُ السَّماوات و الأَرض[8]))

 زمین و سیارات را نوآوری نمود.

  نکات دو  آیه بالا:

1.   بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن.

2.   مرده بودن و دوباره پا گرفتن منظومه شمسی.

3.   درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی.

        1ــ بالا بردن غلظت منظومه شمسی و درست کردن آن:

  مـنـظـومـه شمسی ما که حدوداً 5 میلیارد سال عمر دارد در ابـتدا ابر بوده که شامل دود و گاز و خاکستر و غبار و برخی عناصر بوده، و در فضای منظومه شمسی پراکنده بوده است. بعد بادی که ظاهراً مـوج ناشی از انـفـجار سـتـاره ای بـوده ابعاد و جوانب آن را بهم آورده و مـنـظـومـه شـمـسی بصورت یک دیسک در آمده بوده که بدور خود می چرخیده است. بعد در قـسـمـت مرکزی آن ابر که کلفـت تر بوده، نـیروی جاذبه مـواد بیشتری را جـذب نـمـوده و در آن ناحیه متراکم گرمای لازم برای ایجاد واکنشهای هسته ای فراهم گشته و خـورشـیـد شکـل گرفـتـه است. و در اطراف آن حـلـقـه هـای دیگری از گاز و غـیره به چرخش در آمده که رفـته رفـته به کره های بزرگتری تبدیل شده اند که همان سیارات فعلی منظومه شمسی باشند. (در رابطه با پیدایش منظومه شمسی چندین نظریه وجود دارد و ما طبعاً آنکه با آیات قرآن می خواند را می گیریم).

در سوره انبیاء آیه 56 می خوانیم: «رَبُّـکُـمْ رَبُّ السَّـمـواتِ وَ الْاَرْضِ الـَّـذی فـَطـَرهُـنَّ = آفریدگار شـما آفریدگار سیارات و زمین است که آنها را از درون (از مرکز) درست کرد»! « فـطـر» از جمله به معنی: "از درون و مرکزیت خود برآمدن، شکل گرفـتن، و درست شدن" است. هر کره ای نیز وقتی می خواهد درست بشود، در ابتدا در مرکز آن نیروی جاذبه آغاز به جذب مواد بدور خود می کند و رفته رفته بزرگ و بزرگ تر مـی شود و به این شکـل کره شکل می گیرد.

 2ــ مرده بودن و پا گرفتن منظومه شمسی:

کسانی که به خدا معتقد نبوده و نیستند از جمله می گفـته اند و می گویند که: وقـتی مـا می میرویم دیگر زنده نمی شویم. خدا زنده نمودن موارد گوناگونی را در قرآن برای آنها مـثال زده است. در ایـنجا زنده نـمـودن مـنظـومه شمسی را مثال زده و گـفـته: آیا آفـرینش شما مشکـل تر است یا منظومه شمسی؟ این به این معنی است که مـنـظـومـه شمسی مرده بوده و دوباره به حیات و زندگی برگردانده شده است. و در آیه 101 سوره انعام نیز گفته که خدا بدیع زمین و سیارات است. بدیع بمعنی: نوساز، نوآور، نوین پرداز و مواردی از این قبیل است (هم خانواده واژه «ابداع» است). و این موضوع از جنبه ضمنی و تلویحی به این معنی است که زمین و سیارات پیش از این چیزِ دیگری بوده اند و وضعیت فعلی آنها، شکل نوآوری شده آنست. مـنـظـومـه شمسی در واقـع در اصـل جـرم و انرژی مربوط به لاشه یک ستاره بسیار بزرگ غول آسائی بوده که مرده و لاشه آن بصورت ابر در فضای مـنظومه شمسی پراکنده شده بوده است. و منظومه شمسی فعلی نوآوری آن است.

 3ـــ درست کردن شب و روز برای منظومه شمسی:

 منظور از شب و روز درست کردن برای منظومه شمسی شب و روز  درست کردن برای سیارات آنست. و شب و روز در سیارات ناشی از گردش آنها بدور خود و وضعیت محور آن نسبت به خورشید است. وقتی محور سیاره به موازات خورشید قرار  می گیرد با چرخش سیاره بدور خود باعث ایجاد شب و روز می شود. ولی در صورتی که محور زمین یا هر سیاره دیگری عمود بر خورشید قرار می گرفت شب و روز ایجاد نمی شد هر چند سیاره بدور خود نیز می چـرخید. مثلاً اگر قطب شمال زمین رو به خورشید می بود قطب شمال همیشه روز می بود و قطب جنوب همیشه شب، هر چند زمـیـن بدور خود نیز می چرخید. مطرح کردنِ "درسـت کـردن" شب و روز برای منظومه شمسی برای استدلال به حساب و کتاب داشتن و برنامه ریزی شده بودنِ ایجاد "شب و روز" در آنست. و این چیزی است که با عـلـم نجوم عـصر محمد کـه در آن زمین مرکز عالم بود و خورشید بـدور آن می چرخید نمی خواند. چون در صورت گردش خورشید بدور زمین ایجاد شب و روز امری طبیعی می نمود، ولی در صورت گردش زمین بدور خود و بدور خورشید است که در صورت قرار نگرفـتن درست محور زمین و سیارات نسبت به خورشید شب و روز در آنها ایجاد نخواهد شد.

 

 ((و لَقَدْ جَعَلنا فی السَّماء برُوجها وَ زیَّنها لِلنظرین* وَ حَفَظنها مِن کُلِّ شیطَنٍ رَّجیم*اِلّا مَنِ استَرَقَ السَّمعَ فَاَتَّبَعهُ شهابٌ مُبین[9]ْ))

و ما در آسمان کاخهای بلند برافراشتیم و آن را برای چشم بینایان عالم آراستیم، و آن را از هر شیطان رانده شده ای حفظ کردیم، مگر آن کس که استراق سمع کند که «شهاب مبین» او را تعقیب می کند (و می راند)

کلمه ی «بروج» جمع «برج» است که معنای آن کاخ و قصر است؛ و از منظر دیگر همان منازل 12گانه        (یا 13گانه) ای است که منزلگاه خورشید و ماه و سایر سیارات منظومه ی شمسی است. از باب تشبیه می توان آن را به قصرهایی تشبیه نمود که سلاطین در نقاط مختلف کشور برای خود می سازند.

ضمیر«زیناها» به سماء برمی گردد مانند ضمیری که در «حفظناها» است و مقصود از زینت دادن آسمان برای ناظرین، همین بهجت و جمالی است که می بینیم؛ با ستارگان درخشنده و کواکب فروزانش که اندازه های مختلفی دارند که عقلها را حیران می کند. (خورشیدِ ما در بین ستارگان یک کوتوله ی زرد محسوب می شود). در قرآن این معنی چند مرتبه ی دیگر نیز تکرار شده است و همین تکرار مشخص می کند که خدای سبحان عنایت بیشتری به یادآوری آن دارد.

می توان «سماء» را در این آیه از لحاظ معنوی نیز تعمیم داد که کنایه از آسمان حق و ایمان و معنویت باشد که شیطان درصدد نفوذ به آن است.

پیدایش شهاب تنها در و زمین رخ می دهد و در خارج از جو پدیده ی شهاب وجود ندارد. در خارج از جو تکه های بسیار ریز سنگ (به اندازه ی دانه ی شن و بزرگتر) که به آنها شهابواره گفته می شود سرگردانند و زمانی که در دام گرانش زمین گرفتار آمده و با جو زمین برخورد می کنند و می سوزند و آتش می گیرند به آنها شهاب اطلاق می شود.

با توجه به قرائن و شواهد به نظر می رسد که منظور از آسمان همان آسمان حق و معنویت، و شیاطین همان وسوسه گران هستند که می کوشند به این آسمان راه یابند و استراق سمع کنند  و به اغوای مردم بپردازند؛ اما ستارگان شهاب که همان رهبران الهی و دانشمندان باشند با امواج نیرومند علم و عملشان آنها را به عقب می رانند.

 

 ((وَالنَّجم اِذا هَوی[10]))

قسم به ستاره چون فرود آید

مفسران برای نجم چند معنی بیان کرده اند.

یک به معنای خود قرآن است؛ چون قرآن نیز برای مردم زمین نازل شد.

 که ما آن را در شبی پربرکت نازل کردیم[11]

دوم به معنای ثریا ( خوشه ی پروینM45 ) است.

سوم به معنای تمام ستارگان است. هنگامی که ستارگان آسمان فرو می ریزند[12].

چهارم به معنای رجوم است که آنها همان ستارگانی هستند که شیاطین را رجم کرده و می رانند.

 حضرت امام صادق(ع) می فرمایند: «مراد پنجم پیامبر اکرم (ص) است که شب معراج از ملکوت آسمانها فرود آمد.

در بعضی از برداشتها حتی از آن به خلافت و امامت امیرالمومنین علی (ع) نیز تفسیر شده است.

 

((ثمَّ استَوَی اِلی السّمآءِ وَ هیَ دُخَانٌ[13]))

و آنگاه به خلقت آسمانها توجه کامل نمود (که آسمانها)دودی بود

اگر مراد از آسمانها را مدارات سیارات منظومه ی شمسی، (یعنی همان چیزی که در گذشته تصور می شد) بدانیم، باید درباره ی چگونگی تشکیل خورشید و منظومه ی شمسی تحقیق نماییم.

در حال حاضر چند فرضیه ی مطرح راجع به چگونگی پیدایش منظومه ی شمسی وجود دارد:

1-فرضیه کانت:

کانت ریاضیدان قرن 18 میلادی منشأ تشکیل خورشید را ابر و گاز (سحابی) می داند؛ که خورشید در مرکز این توده متولد گشته و سپس بر اثر نیروی جاذبه ی بخش متراکم شده ی سحابی اولیه، سایر قسمتهای سحابی بدور آن به گردش درآمدند و به مرور زمان این قسمتها از یکدیگر جدا شده و هر کدام پس از سرد شدن به صورت یک سیاره در حال چرخش به دور هسته ی اصلی یعنی خورشید می باشند.

 

2- فرضیه سحابی اولیه:

سیمون لاپلاس در اواخر قرن 18 فرضیه خود را ارائه نمود.

این ستاره شناس فرانسوی معتقد بود که منظومه ی خورشیدی در ابتدا یک توده ابر گازی و تقریباً کروی بود که با حرارت نسبتاً زیاد به دور خود می چرخیده است. بعد از چند صد بیلیون سال سرعت زاویه ای افزایش یافت. این افزیش باعث شد بر اثر قوه ی گریز از مرکز، کمی از توده ی ابرمانند به صورت حلقه هایی از آن جدا گردیده و هر کدام از این حلقه تشکیل پیش سیاره و سپس سیارات و توده ی اصلی تشکیل پیش خورشید و سپس خورشید را دادند.

3- فرضیه جذر و مد:

یکی دیگر از فرضیات مطرح فرضیه ی جذر و مد است. این فرضیه در اواخر دهه دوم قرن بیستم میلادی توسط دو دانشمند به نام های جفریز و جینز ارائه گردید.

آنها عقیده داشتند که یک ستاره از فاصله ی چند صد میلیونی خورشید عبور کرده و بر اثر نیروی جاذبه ی خود قسمتی ازخورشید بصورت توده ای از گاز از خورشید جدا شد که بر اثر انقباض و تراکم بصورت سیارات درآمد.

فرضیات دیگری نیز مانند فرضیه پیش سیاره ای ، فرضیه تلاطم یا خورده سیاره ای و ... نیز وجود دارد.

اما هدف از آوردن این چند نمونه فرضیه، به این دلیل بود که در تمام فرضیات موجود، پیدایش خورشید و کلّ منظومه ی شمسی را از توده ای ابری و گازی شکل به نام سحابی می دانند.

قرآن از این سحابی به نام «دُخان» یاد کرده است.

           تاریخ نجوم در اسلام:

یکی از مباحث مهم در دانشهای اسلامی، دانش نجوم اسلامی است. این موضوع بدلیل مسایل عبادی مهمی است که در این دین وجود دارد. نخستین علومی که ساکنان بلاد اسلامی به آن اهتمام ورزیدند علومی مانند طب، کیمیا و نجوم بود، که احکام این علوم را بر دیگر علوم ترجیح می دادند.

اکثر دانشمندان مسلمان از این سه علم و بسیاری علوم دیگر بهره های فراوانی داشتند و در آن روزگار علوم به صورت امروزی از یکدیگر منفک و جدا نبود.

در خلال سال 180میلادی تا قرن شانزدهم، اعراب در زمینه ی ستاره شناسی برتری یافتند. مرکز فرهنگی شان بغداد بود، جایی که در قرن هشتم کتاب المجسطی بطلمیوس[14] به زبان عربی ترجمه شد. کتابخانه ی بزرگ بغداد یکی از بزرگترین منابع کتاب جهان در آن روزگار تا زمان حمله ی مغولان بود که این کتابخانه به آتش کشیده شد.

 البتانی929-850 میلادی پرآوازه ترین منجم عرب، تا حدود زیادی بر محتوی کتاب بطلمیوس افزود. آنها ابزارهایی نظیر اسطرلاب، را که اختراع یونانیان باستان بود را تکامل بخشیده و دقیقتر از یونانیان موقعیت ستارگان را رصد کردند. اسطرلاب الگویی دو بعدی از آسمان شب است که در قرون وسطی برای تعیین موقعیت خورشید و ستارگان به کار می رفت.

اولین محاسبات دقیق قطر زمین توسط برادران بنو شاکر انجام گرفت.

عبدالرحمن صوفی رازی اولین کسی است که کهکشان آندرومدا را از ستارگان تشخیص می دهد. وی تنها با چشمان غیرمسلح خویش این کهکشان را رصد و از آن به سحابی (ابر) یاد نمود.

وزیر هلاکوخان، خواجه نصیرالدین توسی، رصدخانه ای شگرف در مراغه احداث نمود که زبانزد خاص و عام تا به امروز شده است. از دیگر مراکز مهم نجوم می توان به شهرهای ری و سمرقند اشاره نمود.

به قولی، ابن سینا نخستین کسی است که رصد خود از گذر زهره در مقابل خورشید را در کتاب خود می آورد.

 یکی از دلایل توجه ویژه به نجوم در دوران اسلامی تعیین تقویم و اوقات شرعی است که مستلزم مشاهدات و محاسبات دقیق نجومی است. هندسه کروی که توسط ابوالوفای بوزجانی معرفی شد این محاسبات را بطور عمده تکمیل کرد.

 بطور سنتی در دربار شاهان و امرای عرب و عجم قبل از اسلام همیشه شاعران و منجمان سلطنتی وجود داشتند و این امر به رونق نجوم می افزود. البته بیشتر از مشورت منجمان برای تعیین زمانهای سعد و نحس و دیگر اعتقادات خرافی استفاده و بهره گرفته می شد؛ اما این امر نیز احتیاج به سالهای متمادی تحصیل و مطالعه بوده است.

پس از ظهور اسلام دانشمندان به ترجمه ی کتابهای دانشمندان یونانی پرداخته و با تعمّق و تفکر و استناد به آیات کتاب آسمانی اسلام دست نوشته های ارزشمندی برجای گذاشتند.

زیجهای بسیاری در دوران اسلامی نوشته شده اند که آخرین آنها در قرن 18 میلادی و در کشور هند تهیه شده است. معروفترین زیج اسلامی توسط خاقانی نگاشته شد.

            ارتباط احکام شرعی با مسائل نجومی

کمتر توجه ای به مسائل دینی و اسلامی موید این مطلب است که میان بعضی از احکام عبادی شرعی با برخی از نمودهای آسمانی ارتباطی واضح و مبرهن وجود دارد. اوقات نمازهای پنجگانه روزانه، آغاز و پایان ماههای قمری -که بعضی از این ماهها مانند رمضان و شوال از اهمیت خاصی بر خوردارند- دانستن جهت قبله، پیش بینی کسوف و خسوف برای خواندن نماز آیات و... تمام این احکام احتیاج زیادی به دانستن علم نجوم دارد و محاسبه ی آنان مستلزم شناختن عرض جغرافیایی مکان و حرکت خورشید در دایره البروج[15] ، شفق و فلق و محاسبات مربوط به مثلثات کروی دارد.

یکی از مزایای نجوم برای یک منجم آماتور می تواند این باشد که در هر زمان از شبانه روز و در هر منطقه ای که باشد با در نظر گرفتن محل خورشید یا ستارگان در آسمان یافتن قبله کاری سهل خواهد بود.

امروزه گروههای نجومی سراسر کشور نقش بسیار مهمی در رصد هلال های ماه شب اول قمری دارند. بطوریکه ستادهای استهلال در سراسر کشور و در بسیاری از شهرها تأسیس شده اند.

رصد پدیده های ماه گرفت و خورگرفت و اقامه ی نماز آیات بطور جماعت، پس از رصد کسوف و خسوف نیز جایگاه خاصی در بین منجمان کشور پیدا کرده است.

 

        شگفتی های آسمان از منظر قرآن

مناظر زیبا در عالم هستی فراوان است اما هیچ منظره ای مانند آسمان جذاب و دلپذیر نیست. قرآن کریم که نقش بسیار موثری در تربیت غرایز و تمایلات فطری بشری دارد در میان زیباییهای بسیاری که در عالم آفرینش موجود است به موضوع "زیبایی های آسمانها" تاکید فراوان دارد و در آیات خود از زیبایی کاخ پرشکوه آسمان سخن می گوید:

"و زیناها للناظرین"                                         ما آسمانها را برای بینندگان زینت  دادیم.

"و زینا السماء الادنیا بمصابیح"                   ما آسمان نزدیک را به وجود نور افکنهایی آراستیم.

"و لقد زینا السماء الدنیا بمصابیح"             ما آسمان نزدیک را بوسیله چراغهایی تزیین کردیم.

"انا زینا  السماء الدنیا بزینه الکواکب"    ما آسمان نزدیک را به زیور ستارگان آرایش دادیم.

منظور قرآن کریم از این تذکرات این است که نوجه مردم را به شگفتی های این کاخ باعظمت جلب کند و افکار آنان را برای درک اسرار فضا و ستارگانی که در این اقیانوس پهناور شناور می باشند بکار بیندازد.

             سخنی از امام محمد باقر(ع):

حضرت امام محمد باقر (ع) می فرمایند: ((در نخست همه چیز آب بوده، و عرش الهی بر آن آب بوده، خداوندانفجار و اشتعالی در آب پدیدار فرموده، آنگاه شعله و زبانه اش را خاموش کرد. در آن حال ((دخان)) دود گازی پدیدار گردید. از دود ان آسمانها را آفرید و از خاک آن زمین را خلق کرد. ))

این خبر آسمانی 14 قرن پیش با تحقیقات امروزی که زمین و آسمان را از اثر یک انفجار در ماده نخستین آن پدیدار گردیده منطبق است.

اخبار دیگری نیز مشابه آن در دست است، اما تحقیقاً آب به صورت موجود، قابل شرب بشر نبوده است. آن آب دارای 95% اکسید ازت و 5%دی اکسید ازت بوده است. قسمتی از آن قابل حل نیست مگر با جریان برق بسیار قوی. لذا در قرآن و در سوره احقاف به این حقیقت اشاره فرموده است که آن آب که نخست خلق فرموده مواد غیر قابل حل آن را با رعد و برق های قویی حل کرد و آب را گسترش داد تا از لطایف آن آسمانها را و از ثبوت آن زمین را آفرید و پس از خلقت بشر آب را به این ترکیب کنونی برای استفاده مواد و موالید آفرید و رایگان فرمود.

 

             قرآن و نظرات علمی :   
نظرات علمی در مورد عالم، زمین و ماده :
پیدایش جهان(فصلت11)، انبساط و گسترش عالم (ذاریات47)، اتحاد ویگانگی جهان و وجود آب در هر موجود زنده(انبیاء30)،حرکت هموار ومناسب زمین(ملک15) و (نمل88)، حرکت زمین به دور خود (فرقان46-45)، مسطح نبودن زمین(رحمن17)، بیضی شکل بودن تقریبی زمین(نازعات30)، (اعراف137) و(شمس6)، ناقص شدن کره ی زمین در هر دو قطب(رعد41)، کوهها عامل استحکام پوست زمین (نبأ7) ، قوه ی جاذبه (رعد2) و (لقمان10)، ، زوجیت یا وجود بارهای مثبت ومنفی در هرچیز(یس36)،(ذاریات49)و (رعد3)، نظریه ی نسبیت (حج47) (سجده5) و(معارج4)، اشاره به کوچکتر از ذره و در حقیقت مواد سازنده ی اتم(یونس61) و (سبأ3)، و.. .

نظرات علمی قرآن در مورد فضا ومسافرت به فضا:
تفاوت ستاره و سیاره (یونس5)و (فرقان61)، گردش خورشید،ماه،زمین وسیارگان در مدارهای مشخص (یس40-38) ،(انبیاء33) و(تکویر16-15)، پیش بینی مسافرت به فضا و عبور از جو (رحمن33) و (انعام125)، سقوط سنگهای آسمانی (رحمن35)، شهابها(جن8)، فقدان اکسیژن و هوا در ارتفاعات بالای جو(انعام125)، تسخیر کره ی ماه و احتمالاً خورشید(ابراهیم33)، مطالبی در مورد سیاره ی زهره (طارق3-1) وجود ساکنین دیگر در کرات آسمانی[16](شوری29) و.. .

 

           لغت نامه ی قرآنی

     «  آیه‌هایی از قرآن که در آن کلمه‌ای «الشمس» بکار رفته است:

 سوره‌ی مبارکه بقره آیه‌‌ی 258

سوره‌ی مبارکه انعام آیه‌ی 78

سوره‌ی مبارکه انعام آیه‌ی 96

سوره‌ی مبارکه اعراف آیه‌ی 54

سوره‌ی مبارکه یونس آیه‌ی 5

سوره‌ی مبارکه یوسف آیه‌ی 4

سوره‌ی مبارکه رعد آیه‌ی 2

سوره‌ی مبارکه ابراهیم آیه‌ی 33

سوره‌ی مبارکه نحل آیه‌ی 12

سوره‌ی مبارکه اسراء آیه‌ی 78

سوره‌ی مبارکه مبارکه کهف آیه‌ی 17

سوره‌ی مبارکه کهف آیه‌ی 86

سوره‌ی مبارکه کهف آیه‌ی 90

سوره‌ی مبارکه طه آیه‌ی 130

سوره‌ی مبارکه انبیاء آیه‌ی 33

سوره‌ی مبارکه حج آیه‌ی 18

سوره‌ی مبارکه فرقان آیه‌ی 45

سوره‌ی مبارکه نمل آیه‌ی 24

سوره‌ی مبارکه عنکبوت آیه‌ی 61

سوره‌ی مبارکه لقمان آیه‌ی 29

سوره‌ی مبارکه فاطر آیه‌ی 13

سوره‌ی مبارکه یس آیه‌ی 38

سوره‌ی مبارکه یس آیه‌ی 40

سوره‌ی مبارکه زمر آیه‌ی 5

سوره‌ی مبارکه فصلت آیه‌ی 37

سوره‌ی مبارکه فصلت آیه‌ی 37

سوره‌ی مبارکه ق آیه‌ی 39

سوره‌ی مبارکه الرحمن آیه‌ی 5

سوره‌ی مبارکه نوح آیه‌ی 16

سوره‌ی مبارکه قیامه آیه‌ی 9

سوره‌ی مبارکه تکویر آیه‌ی 1

سوره‌ی مبارکه شمس آیه‌ی 1

سوره‌ی مبارکه انسان آیه‌ی 13

 

      «  آیه‌هایی از قرآن که در آن کلمه‌ی «القمر» بکار رفته است.

 سوره‌ی مبارکه انعام آیه‌ی 77

سوره‌ی مبارکه انعام آیه‌ی 96

سوره‌ی مبارکه اعراف آیه‌ی 54

سوره‌ی مبارکه یونس آیه‌ی 5

سوره‌ی مبارکه یوسف آیه‌ی 4

سوره‌ی مبارکه رعد آیه‌ی 2

سوره‌ی مبارکه ابراهیم آیه‌ی 23

سوره‌ی مبارکه نحل آیه‌ی 12

سوره‌ی مبارکه انبیاء آیه‌ی 23

سوره‌ی مبارکه حج آیه‌ی 18

سوره‌ی مبارکه عنکبوت آیه‌ی 61

سوره‌ی مبارکه لقمان آیه‌ی 29

سوره‌ی مبارکه فاطر آیه‌ی 13

سوره‌ی مبارکه یس آیه‌ی 39

سوره‌ی مبارکه یس آیه‌ی 40

سوره‌ی مبارکه زمر آیه‌ی 5

سوره‌ی مبارکه فصلت آیه‌ی 37

سوره‌ی مبارکه فصلت آیه‌ی 37

سوره‌ی مبارکه قمر آیه‌ی 1

سوره‌ی مبارکه الرحمن آیه‌ی 5

سوره‌ی مبارکه نوح آیه‌ی 16

سوره‌ی مبارکه المدثر آیه‌ی 32

سوره‌ی مبارکه قیامه آیه‌ی 1

سوره‌ی مبارکه قیامه آیه‌ی 9

سوره‌ی مبارکه انشقاق آیه‌ی 18

سوره‌ی مبارکه شمس آیه‌ی 2

سوره‌ی مبارکه فرقان آیه‌ی 61

           «   آیه‌هایی از قرآن که در آن کلمه‌ی «النجم» بکار رفته است.

 سوره‌ی مبارکه نحل آیه‌ی 16

سوره‌ی مبارکه نجم آیه‌ی 1

سوره‌ی مبارکه الرحمن آیه‌ی 6

سوره‌ی مبارکه طارق آیه‌ی 3

        «  آیه‌هایی از قرآن که در آن کلمه‌ی «النجوم» بکار رفته است.

 سوره‌ی مبارکه انعام آیه‌ی 97

سوره‌ی مبارکه اعراف آیه‌ی 54

سوره‌ی مبارکه نحل آیه‌ی 12

سوره‌ی مبارکه حج آیه‌ی 18

سوره‌ی مبارکه صافات آیه‌ی 88

سوره‌ی مبارکه طور آیه‌ی 49

سوره‌ی مبارکه واقعه آیه‌ی 75

سوره‌ی مبارکه مرسلات آیه‌ی 8

سوره‌ی مبارکه تکویر آیه‌ی 2

www.ejazquran.ir

http://believe.blogsky.com

http://thequran.persiangig.ir

http://islam-pdf.persiangig.ir

رویاهای صادقانه دلیل اثبات وجود روح

رویاهای صادقانه چیست؟

همه ی افراد بشر در طول زندگی خوابهایی می بینند که مطابق حقیقت است و بزودی برای آنها اتفاق می افتدو

بر اساس نظر سنجی ها ۸۰ درصد افراد تابه حال رویایی دیده اند که برای آنها اتفاق افتاده باشد.

که البته لازم به ذکر است که ۲۰ درصد باقی هم حتما در طول عمر خود این رویا را مشاهده خواهند کرد.

http://www.webgozar.com/poll/results.aspx?Code=720025

اما دلیل رویا های صادقانه چیست؟

روح انسان در طی خواب از بدن خارج می شود و از آنجایی که روح در بعد چهارم به بعد قرار دارد بعد زمان برای روح مطرح نیست در گذشته و آینده سفر می کندو گاهی اوقات اتفاق هایی را می بیند که در گذشته برای انسان اتفاق افتاده اند یا قرار است در آینده برای انسان اتفاق بی افتند.

چرا همه ی خوابهای ما صادقانه نیستند؟

عوامل متعددی برای دیدن رویاهای صادقانه وجود دارد تجربیات نشان داده که افرادی که در طول روز راستگوترند رویاهای صادقانه ی بیشتر می بینند.

۲-تعدادی از این اتفاقها در دنیای ارواح اتفاق می افتد و ربطی به دنیای انسان ها ندارد.

۳-مساله ی سوم این نشان می دهد که اختار در زندگی انسان وجود دارد و با کمی چرخش جهت زندگی خود را عوض کند.

حس کردن برخی از حالات در خواب دلیل وجود روح

بسیاری از ما در طی خواب رویاهای سکسی می بینیم که لذت جنسی را نیز در آن حس می کنیم حتی در مردان در بیشتر اوقات پس از بیدار شدن مشاهده می کنند که مایع جنسی آنها بیرون ریخته.

حس کردن حالت درد و زلزله و حتی مزه ی برخی خوردنی ها نیز دلیل وجود روح است.

لحظه بی اندیشیم اگر روح وجود نداشت و خوابها به مغز ربط داشتند چگونه انسان حالت لذت خوردن درد و .. را در خواب حس می کرد؟

آیا ما هر شب خواب می بینیم؟

پاسخ بله تقریبا همه افراد هر شب خواب می بینند ولی بیشتر این خوابها بعد از بیداری به یاد انسان نمی آید.

فقط در حالتی انسان در یک شب خواب نمی بیند که روحش بعد از خواب درون بدنش بماند و بیرون نیایید.

حتی برخی از افراد در یک شب به طور مشترک یک خواب را می بینند و قتی یکی از  اینها خواب دیشب را یاد آور میشوند بقیه نیز خواب را به خاطر می آورند!

رویاهای صادقانه دلیل اثبات وجود خداوند؟

هیچ دلیل منطقی وجود ندارد که مغز انسان بطور تصادفی خوابی را ببیند که درست از آب در بیایید و هیچ دلیل منطقی مبنی بر دیدن خواب در زمانی که بدن در حالت استراحت مطلق است وجود ندارد.

لحظه ای بی اندیشیم آیا این نمی تواند دلیلی بر وجود خدا باشد؟

خداوند در قرآن می فرمایند

"در زمین برای اهل یقین نشانه هایی بر وجود خداست.و در خود شما نیز.آیا نمیبینید؟"

تجربیات شخصی

اولین رویای صادقانه ی من

عروسی پسر عمه ام بود اما به دلیل فوت یکی از نزدیکان مادری نمی توانستم به آن عروسی بروم و بسیار ناراحت بودم شب در خواب پدر و عموی من که هردو فوت شده بودند به خوابم آمدند و به من گفتند که فرا به عروسی برو

صبح فردا عمه ام زنگ زد و گفت تاریخ عروسی عوض شده است!

دومین رویای صادقانه من

یک شب در خواب دیدم که در فیزیک نمره ام **** شده و معلمم به من آفرین گفت.

صبح آن روز معلمم همان حرف را عینا به من گفت و نمره ام عینا همان شد.

سومین رویای صادقانه ی من

نتایج کنکور را داده بودند در خواب یکی از دوستانم را دیدم به من گفت که رتبه ام **** شده و آزاد هم قبول نشدم و برای سال بعد می مانم!

صبح آن روز او را در خیابان دیدم و عینا همان حرف را به من گفت!

چهارمین رویای صادقانه مربوط به من

من از سن ۱۸ سالگی وقتی شروع به خواندن نماز کردم دختر عمه ی من درست همان روز در خواب نماز دیدن من را دیده بود.

حتی دوبار هم خواب تعمیر دامنه و کامپیوترم که خراب شده بودند را دیدم که درست از آب در آمد!

اینها بخش کوچکی از رویاهای صادقانه ی من است.هرکسی هم که دوست نداشت حرف من را باور نکند آزاد است.

از خلقت تا غیبت 2

برای دانلود با فرمت wmv کلیک کنید.

برای دانلود با فرمت 3gp(مخصوص موبایل)کلیک کنید.

لطفا این فیلم را در موبایل خود قرار داده و با استفاده از bluetooth به همه ی کسانی که می شناسید بفرستید.

برای دانلود با فرمت mp3 کلیک کنید.