معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

اشاره ی قرآن به انبساط جهان

ما آسمان را با قدرت خود برافراشتیم و آن را وسعت می دهیم

سوره ی ذاریات آیه 47

کلمه ی آسمان که در این آیه آمده در جاهای مختف قرآن به معنی فضا و جهان است.به عبارت دیگر قرآن آشکار می کند که این جهان انبساط پیدا می کند یعنی بزرگ می شود امروزه علم نیز به این موضوع اشاره نموده است.

تا اوایل قرن بیستم دانشمندان عقیده داشتند که جهان تغیر نمی کند و از زمانی نا معلوم و گذشته ی خیلی دور وجود داشته است.اما مشاهدات  نتایج بدست آمده از فناوری مدرن مشخص ساخت که جهان از یک زمان مشخص شروع شده و دائما در حال بزرگ شدن است.

در اوایل قرن بیستم فیزیکدان روسی الکساندر فردرمن و اختر شناس بلژیکی جورج لمتر بصورت نظری محاسبه کردند که جهان دائما در حال حرکت کردن و بزرگ شدن است.این واقعیت در سال 1929 میلادی به وسیله ی اطلاعات قابل مشاهده اثبات شد.ادوین هابل ستاره شناس آمریکایی هنگامی که با تلسکوپ به آسمان نگاه می کرد متوجه شد که ستاره ها و کهکشان ها دائما در حرکتند و از یکدیگر دور می شوند نشان وجود جهانی که در آن همه چیز در حال بزرگشدن است.

مشاهداتی که سالها بعد انجام شد همین نقطه را نیز اثبات می کند این حقیقت زمانی در قرآن بیان شد که هیچ کس به آن آگاه نبود.

ای گروه جن و انس اگر می توانید از کرانه های آسمان و زمین به بیرون رخنه کنیدوپس رخنه کنید هر گز نمی توانید مگر با نیرویی الرحمن 33

همانطوری که در این آیه اشاره می شود برای خروج از سطح زمین و رفتن به خارج از کره ی زمین به نیروی بسیار زیادی نیاز است.سفینه های فضایی نیز انرژی بسیار زیادی برا بر خواستن از سطح زمین و خارج شدن از مدار زمین را نیاز دارند

قرآن و باران

أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاء مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاء وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاء یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ

«آیا ندیدی که خداوند ابری را به آرامی می راند. سپس میان(قطعات) آن پیوند می دهد سپس آن را متراکم می سازد. پس باران را می بینی که از لابلای آن بیرون می آید و نیز از آسمان از کوههای ابر یخ زده که در آن هست برف و تگرگ فرو می ریزد. پس به سبب آن به قومی که بخواهد زیان می رساند و آن را از قومی که بخواهد بر می گرداند. نزدیک است روشنی برقش چشم ها را از بین ببرد».

طی مطالعه ای که دانشمندان روی ابرها انجام داده اند به این نتیجه رسیده اند که ابرهای باران زا با طی سلسله مراحل خاص و به شیوه ای مشخص، تشکیل می شوند و شکل گیری و ایجاد ابرهای باران زا نیاز به انواع خاصی باد و ابر دارد. یکی از انواع ابرهای باران زا که معمولاً با رعد و برق همراه است کومولونیمبوس[1]   است. هواشناسان در مورد تشکیل ابر کومولونیمبوس مطالعه کرده اند تا نحوه تولید و ایجاد باران، تگرگ، برق (نور) را بیابند. یافته ها نشان می دهد که کومولونیمبوس طی مراحل زیر باران ایجاد می کند.  

1ـ حرکت ابرها: ابتدا ابرها با نیروی باد به حرکت در می آیند، قطعه های پراکنده و کوچک که کومولوس نام دارند با نیروی باد به یکدیگر فشرده شده و در یک منطقه تجمع می یابند و ابرهای کومولونیموس را می سازند.
 

2- اتصال: ابرهای کوچکتر به یکدیگر متصل و ابرهای بزرگتر را تشکیل می دهند.

3ـ تراکم و انبوه شدن: وقتی ابرهای کوچکتر به هم می پیوندند و ابرهای بزرگتر را می سازند در ابرهای بزرگ حرکت و رشد عمودی به سمت بالا صورت گرفته که این پدیده در مرکز ابرها بیشتر از لبه ها و کناره های آن رخ می دهد و بعد از این رشد رو به بالا موجب کشیده شدن توده ابر به بالا و رسیدن به ناحیه سردتر اتمسفر (جو) که محل تشکیل قطره های آب و تگرگ است می شود. و قطره های آب و تگرگ، بزرگتر و سنگین تر شده و حرکت رو به بالای آنها متوقف می شود و به صورت قطره های باران و تگرگ فرود میآیند.

هواشناسان تنها در دهه های اخیر با کمک وسایل پیشرفته مانند هواپیما، ماهواره، کامپیوتر، بالون و ...... به مطالعه بادها، جهت آنها و اندازه گیری رطوبت، تغییرات آن رطوبت، تعیین سطح فشار اتمسفر، تغییرات آن پرداخته و به جزئیات شکل گیری ابرها و ساختمان و نحوه عمل ابرها پی برده اند.

ابرهای کومولونیمبوس نام نوعی از  ابرها است که بلند و متراکم می‌باشد و همرا با صاعقه بوده و قبل از طوفان ظاهر می‌گردند. این ابرها از توده‌های بزرگ و انبوه ابر که به شکل برج عظیمی است، تشکیل می‌گردند. کومولونیمبوس از دو واژه لاتین کومولوس به معنای انباشته و نیمبوس به معنای باران ساخته شده است. این ابرها می‌توانند به تنهایی، و یا در کنار یک جبهه هوای سرد در آسمان ظاهر شوند.

هواشناسان دریافته اند که ابرهای کومولونیمبوس که حامل تگرگ هستند تا ارتفاع 2000 الی 16000 متر می رسند و شبیه رشته کوههایی می باشند. در کتب هوا شناسی گفته شده همین که تگرگ از قسمت سرد و یخچالی ابر فرو می ریزد یعنی همان جایی که بلورهای یخ در آن تشکیل می شود، ابرها باردار می شوند و قطره های آب با تگرگ به هم برخورد کرده یخ می زنند و باقی مانده گرمای خود را از دست می دهند. سطح تگرگ گرمتر از اطراف خود بلور است. وقتی تگرگ با بلور یخ مجاور و مماس می شود یک پدیده مهم رخ می دهد. کلاً الکترونها همیشه از ناحیه سردتر به نقطه گرمتر حرکت می کند. در همین حال وقتی قطره های خیلی سرد و یخ زده در تماس با یک دانه تگرگ قرار می گیرند همین پدیده رخ می دهد و از این رو تگرگها بار منفی گرفته و قطرات بسیار سرد یخ بار مثبت می گیرند و در برخورد با تگرگ خرد و متلاشی می شوند حال ذرات خرده شده یخ سبکتر شده و به لایه های بالایی ابر صعود می کنند و تگرگ با بار منفی باقی مانده و در لایه های زیرین و بستر ابر قرار می گیرد. بنابراین لایه های زیرین ابر کلاً دارای بار منفی بوده و سپس این بار منفی به صورت برق به زمین تخلیه می گردد. نتیجه می گیریم که تگرگ نقش مهمی در تولید و ایجاد برق دارد.

این اطلاعات در سالهای اخیر بدست آمده است و اصولاً تا سال 1600 بعد از میلاد نظرات ارسطو در هواشناسی  مطرح و غالب بوده است، مثلاً او معتقد بود که اتمسفر دارای دو نوع هوا است، هوای مرطوب و هوای خشک و رعد صدای حاصل از برخورد هوای خشک با ابرهای مجاور را می دانست و برق و نور را حاصل از شعله ور شدن و سوختن هوای خشک با شعله ضعیف و نازک تعریف می کرد و اینها عقاید هواشناسی بود که در 1400 سال پیش یعنی زمان نزول قرآن مطرح و غالب بود. 

منبع:قرآن، علم، آفریدگار

پیرامون علم و قرآن

“اتساع زمانی: معجزه ی قرآن”

"بسم الله الرحمن الرحیم"

بسیار عجیب است که مسلمانان از معادله ی دیگری استفاده می کنند تا این مطلب را آشکار نمایند که فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند.

قرآن آنها در یک آیه بیان می کند که ظاهرا زمان برای فرشتگان با سرعت ثابت از برای انسانها کمتر می گذرد.

که این مطلب با نسبیت خاص اینشتین صدق می کند که در آن نیز در سرعتهای بالا زمان برای اشیایی با آن سرعت آرام تر می گذرد.

مسلمانان از نسبیت خاص اینشتین و این آیه استفاده کرده اند تا از این مطلب که فرشتگان در حقیقت به سرعت نور شتاب می گیرند حمایت کنند.

آیه: "فرشتگان و ارواح در یک روز به او (مذکر) صعود کردند که این معادل پنجاه هزار سال برای انسان است"!

در اینجا فرشتگان یک روز را معادل پنجاه هزار سال برای انسان گذر می کنند. (زمان در مقابل زمان و نه زمان در مقابل فاصله مانند آیه ی قمری قبل).

اگرچه طبق نظریه ی نسبیت خاص اینشتین و بوسیله ی این تغییرات زمان (تاخیرات زمانی) بدست آمده به عنوان یک ادعا از مسلمین (که واقعا آن فرشتگان به سرعت نور شتاب می گیرند) را می توانیم تصدیق یا انکار کنیم.

این ادعا می تواند در دو دقیقه تصدیق شود که آنگاه هیچ نیازی به عقاید کورکورانه نخواهد بود.

آلبرت اینشتین یک مسلمان نبود اما یهودی ای بود که نظریه ی معروف نسبیت خاص را ارائه داد.

هرچه سرعت بیشتر بشود زمان آرام تر می گذرد.

در بیرون یک میدان گرانشی زمان اینگونه است:

∆t= ∆t0/ (1-v^2/c^2) ^0.5

جاییکه ∆t0 زمانی می باشد که برای متحرک بوسیله ی متحرک معادل است.

∆t زمانی است که برای متحرک معادل گذر ایستگاهی است.

V سرعتی است که به شاهد ایستگاهی نسبت داده می شود.

∆t0 زمانی است که برای فرشتگان می گذرد. (یک روز).

∆t زمانی است که معادل زمان برای انسانها است. (پنجاه هزار سال قمری در دوازده ماه قمری بر سال قمری در 27.321661 روز بر ماه قمری).

و V سرعت فرشتگان در این مورد است. (که ما قصد داریم آنرا حساب و با سرعت شناخته شده ی نور مقایسه کنیم). سرعت نور در خلا 299792.458 کیلومتر بر ثانیه است.

از معادله ی بالا می توانیم آن سرعت ناشناخته را حساب کنیم:

v=c (1-∆t0 ^2/∆t^2) ^0.5

حال بهتر است اظهارات مسلمین را در معادله جایگزین کنیم و ببینیم که فرشتگان مسلمین واقعا به سرعت نور شتاب می گیرند یا نه؟

ارقام را از آیه در این معادله جایگزین می کنیم:

v =c (1-(1^2/(50000*12*27.321661)^2))^0.5

v = c * 0.99999999999999981

v = 299792.4579999994 km / s

این اتساع زمانی (تغییرات زمانی) نشان می دهد که فرشتگان در بیرون از میادین گرانشی به سرعت نور شتاب می گیرند. (کمی کمتر از سرعت نور زیرا جرم دارند).

این نمی تواند یک تصادف باشد زیرا سرعت حساب شده دقیقا یکسان با آیه ی قمری قبلی همچنین در بیرون از یک میدان گرانشی است.

مسلمانان همواره می پرسند که چگونه یک مرد بی سواد 1400 سال پیش توانسته اتساع زمانی و هسته نسبیت را بدست آورد!

پس قرآن کلام خداست.

"با تشکر"

ترجمه (انگلیسی به فارسی): علیرضا یعقوبی

منبع: http://www.speed-light.info

عکس از: thinkquest.org

اشاره ی قرآن به تقسیم سلولی

یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ ﴿۶﴾ الَّذِی خَلَقَکَ فَسَوَّاکَ فَعَدَلَکَ ﴿۷﴾ فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ ﴿۸﴾  

 

ای انسان چه شد که به خدای کریم و بزرگوار خود مغرور گشتی.آن خدایی که تو را از عدم بوجود آورد به صورت کامل و تمام بیاراست و سپس اعتدال بخشید-حال انکه به هر صورتی که خواستی خلق را توانستی کرد. 

سوری انفطار 6-8 

 

1-انسان آفریده می شود2-بعد از مدتی به اندازه های مساوی تقسیم می شود(واژه ی تعدیل)یعنی تقسیم کردن به عدل3-پس از مدتی از تقسیم به تعادل می رسد4-به توازن رسیدن آغاز به شکل گرفتن به شکلی که از پیش تعین شده بود می رسد. 

  

مرحله ی اول  

پس از رسیدن اسپرم به تخمک و ترکیب شدن آنها با هم سلول اولیه درست می شود.  

مرحله ی دوم 

پس از مدت کوتاهی پس از آفرینش اولین تقسیم سلولی  صورت می گیرد.ابتدا به دوقسمت سپس به چهار قسمت مساوی سپس به هشت قسمت مساوی سپس به شانزده و سی ودو قسمت مساوی تقسیم می شود. 

 

در مرحله ی سوم 

در اولین سلول مواد غذایی موجود در سیتوپلاسم بطور مساوی میان سی دو سلول بطور مساوی تقسیم می شود و نسبت مواد غذایی موجود در سیتو پلاسم مساوی می شود(با توجه به میزان نیاز هسته)و به تعادل می رسد. 

در مرحله ی چهارم انسان پس از تعادل یافتن آغاز به شکل گرفتن به شکلی که از پیش تعین شده می رسد. 

شکل و شمایل و خصوصیات جنین همانطور که در ایه مطرح می کند پیش از اینکه جنین شکل بگیرد.وجود داشته که بصورت کد DNA در هسته ی سلول ها وجود داشته است.

بررسی علمی – قرآنی چگونگی مراحل تشکیل جنین تا مرحله ی تکامل و زا



در این نوشتار مراحل و چگونگی خلقت انسان از دیدگاه قرآن کریم مورد بررسی قرار می گیرد.


1. علقه

خداوند در آیات مختلف از قرآن کریم، به مراحل خلقت انسان اشاره کرده است. یکی از این مراحل «علق» است.
واژه «علق» شش بار( 1) و در پنج آیه به صورت‌های مختلف به کار رفته است و همچنین سوره‌ای در قرآن با نام «علق» نازل شده است. «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ. خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ» بخوان به نام پروردگارت که آفرید، انسان را از علق آفرید.» اکثر مفسران( 2 ) اتفاق نظر دارند که 5 آیه‌ی اول سوره‌ی علق، نخستین آیاتی است که در غار حرا بر پیامبر اسلام(ص) نازل شده است.


علق در لغت

واژه‌ی «علق» جمع «عَلَقَه» در اصل به معنای «چیزی که به چیز بالاتر آویزان شود» آمده است و موارد استعمال آن در خون بسته، زالو، خون منعقد که در اثر رطوبت به هر چیز می‌چسبد، کرم سیاه که به عضو آدمی می‌چسبد و خون را می‌مکد و ... می‌باشد.( 3 ) پس می‌توان گفت: در مواردی که علق استعمال شده: یکی چسبندگی و دیگری آویزان بودن، لحاظ شده است مانند: زالو، خون بسته و کرم که به عضو بدن می‌چسبد و آویزان می‌شود.

علق از نگاه علم:

«علق»، همان خون بسته‌ای است که از ترکیب اسپرم مرد با اوول زن حاصل می‌شود و سپس داخل رحم زن می‌شود و بدان آویزان می‌شود. پس از پیوستن نطفه‌ی مرد به تخمک زن، تکثیر سلولی آغاز می‌شود و به صورت یک توده‌ی سلوی در می‌آید که به شکل توت است (به آن مارولا Marula گویند) و در رحم لایه‌گزینی می‌کند یعنی، سلول‌های تغذیه کننده به درون لایه‌ی مخاطی رحم نفوذ کرده و به آن معلق (آویزان نه کاملاً چسبیده به رحم) می‌شوند. قرآن این مطلب را با تعبیر زیبای «علق» بیان کرده است( 4 )

اگر واژه «علق» را به معنای خون بسته بپذیریم، می‌توانیم تناسب آن را با موارد استعمال اینگونه بیان کنیم:

1. چسبنده بودن آن.( 5 ) (خون بسته‌ای که برای مکیدن خون به بدن می‌چسبد)
2. آویزان شدن آن به جداره رحم.
3. مشابه زالو است. (زالو هر بار می‌تواند به اندازه یک فنجان قهوه، خون انسان یا حیوانی را بمکد. نطفه در رحم، زالو وار به رحم می‌چسبد و از خون تغذیه می‌کند( 6 ) همچنین در وجه تشبیه به زالو گفته شده است که در مرحله ایجاد جنین، از هر دو ماده‌ای به نام «هپارین» ترشح می‌شود تا اینکه خون در موضع منعقد نشود و قابل تغذیه باشد.( 7 ) شکل علقه مانند زالو کاملاً مسطیع است این حالت در چهار هفته اول ادامه دارد.( 8 )
4. تغذیه از خون است.( 9 )

در نتیجه می‌توان گفت ( 10 ) با توجه به دیدگاه دانشمندان و مفسران و اهل لغت، «علق» به معنای «خون بسته» آویزان به رحم است. به ویژه آنکه این مرحله از خلقت انسان در علم جنین‌شناسی جدید، به عنوان واسطه‌ای بین نطفه و مضغه (گوشت شدن) محسوب می‌شود.
یعنی حدود 24 ساعت این خون بسته به جدار رحم آویزان است و از خون آن تغذیه می‌کند.
خداوند می‌توانست با بیان «الدم المنقبضه؛ خون بسته» مطلب را ذکر نماید اما با آوردن واژه‌ی «علق» هم معنای خون بسته و هم معنای آویزان بودن را رسانده است که با نظریات جدید پزشکی همخوانی دارد.
با توجه به عدم پیشرفت علم پزشکی در 14 قرن قبل، می‌توان مسئله‌ی «علق» را یکی از شگفتی‌های علمی قرآن نامید که بعد از 14 قرن کشف شده است.( 11 )

برای مطالعه‌ی بیشتر به کتاب‌های ذیل مراجعه شود:
1. پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر رضایی اصفهانی، ج 2، ص 487 ـ 481.
2. طب در قرآن، دکتر دیاب و قرقوز، ترجمه از چراغی، ص 86.
3. اولین پیامبر آخرین دانشگاه، دکتر پاک نژاد، ج 11، ص 110.
4. مطالب شگفت‌انگیز قرآن، گودرز نجفی، ص 99.

2. مضغه

قرآن کریم در مراحل خلقت انسان پس از نطفه و علقه مرحله‌ای دیگر به نام «مضغه» را مطرح می‌سازد که در 2 آیه( 12 ) و سه بار از آن سخن گفته است.
خداوند در سوره حج آیه 5 می‌فرماید: «ثمّ من علقه ثم من مضغة مخلقه و غیرمخلقه لنبین لکم؛ پس از علقه، آنگاه از مضغه دارای خلقت کامل و خلقت ناقص تا قدرت خود را به شما روشن گردانیم»

واژه‌شناسی

واژه‌ی «مضغه» در لغت به معنای «غذای جویده شده و گوشت جویده» آمده است به عبارت دیگر، قطعه‌ای از گوشت که شبیه گوشت جویده شده است.( 13 )
و واژة «مخلقه» تعبیری است که برای مبالغه در «خلق» به کار می‌رود و «خلق» به معنای ایجاد چیزی بر کیفیت مخصوص است. پس تعبیر به «مخلّقه» در مورد «مضغه» اشاره به این است که حقیقت خلق و تحقق آن؛ یعنی ایجاد بر کیفیت مخصوص و تعیین خصوصیات و مقدمات، دراین مرتبه است. اما غیرمخلقه به این معناست که تعیین برخی خصوصیات (تماماً یا بعضاً) در این مرتبه «مضغه» نیست( 14 )

مضغه در دستگاه علم

جنین انسان از هنگام لقاح تخمک و کرمک (اوول و اسپرم) تا 6 روز در راه است تا در رحم جایگزین شود. سپس در رحم لانه گزینی می‌کند و به صورت آویزک (علق) تا 14 روز به رشد خود ادامه می‌دهد. و از هفته سوم بارداری با چشم غیرمسلح کاملاً به صورت گوشت جویده پدیدار می‌گردد (مقایسه‌ای میان تورات، انجیل، قرآن و علم، دکتر بوکان، ص 275) دوره تمایز لایه‌های زاینده (مضغه) را می‌گذارند که تا ماه سوم بارداری ادامه دارد( 15 ) اما این «مضغه» همیشه یک حالت ندارد و مراحل و حالات گوناگونی دارد که در قرن از آن «مخلقه و غیرمخلقه» نام برده است. اما مفسران دیدگاه‌های مختلفی در این دو تعبیر دارند مانند:

1. مقصود جنین کامل الخلقه یا ناقص باشد.( 16 )
2. مقصود از مخلقه، مرحله تصویر جنین باشد( 17 )
3. مقصود از مخلقه، مضغه شکل یافته و متمایز است.( 18 )

و نظرات دیگری درباره آن بیان شده است که بیشتر آنها قابل جمع است.
تعبیر بسیار زیبا و شگفت‌انگیز قرآن (مضغه، مخلقه و غیرمخلقه، حج 5) با یافته‌های پزشکی جدید هماهنگ است و جنین را در این دوره (هفته سوم به بعد) به صورت گوشت کوبیده معرق می‌کند و اشاره‌ای لطیف به تمایز لایه‌های آن (مخلقه = ایجاد به کیفیت مخصوص و تعیین خصوصیات) می‌کند و یک نوع رازگویی و اعجاز علمی قرآن را می‌رساند.
در نتیجه می‌توان گفت: از مجموع نظرات این طور استفاده می‌شود که «مخلقه و غیرمخلقه» صفت برای «مضغه» است به این معنی برخی از اقسام مضغه مقدرات و کیفیت خصوصیات در این مرتبه کامل است و اقسام دیگر کامل نیست( 19 )

3. استخوان و گوشت:

قرآن بعد از بیان مرحله «مضغه، گوشت جدیده» به مرحله ی دیگری از خلقت اشاره کرده است آیه «فخلقنا المضغه عظاماً فکونا العظام لحماً و آنگاه مضغه را استخوان هایی بعد استخوان ها را با گوشتی پوشانیدیم ( 20 )
برای این که بهتر به مرحله استخوان بندی جنین آشنا شویم، لازم ات همراه او، مرحله پوشاندن گوشت را نیز بیان کنیم.
آیه فوق بیانگر آن است که ابتدا استخوان تشکیل شده و بعد از آن گوشت روی آن قرار گرفته است.

نکات علمی:

در مراحل سومین هفته رشد جنین، لایه زایای، اکتودرم، مزودرم، اندودرم، تشکیل می شود. از لایه ی اکتودرم، اعضا و ساختمان ای که در ارتباط با دنیای خارج باقی می مانند؛ ایجاد می گردد، مانند: دستگاه عصبی، پوشش می گوشی، بینی، چشم و ... و از لایه مزودرمی اعضای سلکروتوم (غضروف و استخوان) دستگاه ادرار و تناسلی و ... به وجود می آید. و از لایه اندودرمی، دستگاه معدی روده ای، دستگاه تنفسی و مثانه و ... ساخته می شود.
با توجه به مواد فوق؛ غضروف و استخوان ها از لایه میانی (مزودرم) تشکیل می شود. که به وسیله دو لایه دیگر (اکتودرم و اندودرم) پوشیده شده که آن دو لایه اکثر گوشتی بدن مثل پوست، غدد .... ساخته می شود هم چنین ساخته شدن سلول هایی که باعث پیدایش غضروف و استخوان می شود؛ از هفته چهارم بارداری شروع ی شود و اما سلول های ماهیچه ای پس از آن ساخته می شود( 21 )
گفته شد که لایه میانی مزودرم غضروف ها و استخوان ها را تشکیل می دهد؛ بهتر است با غضروف و استخوان سازی آن آشنا شویم.
غضروف نوعی بافت همبند است که به علت خاصیت ارتجاعی، می تواند فشار زیادی را تحمل کند و هم چنین از بافت های نرم بدن پشتیبانی به عمل می آورد.
هر غضروف دارای ماده ای بنیادی بوده که در ساختمان آن مقدار زیادی آب (حدود 70 درصد)به کار رفته است. این ماده بنیادی می تواند در آب جوشی حل شود و ماده ای به نام ژله غضروف یا کندرین (chondrin) را به وجود آورد. رنگ غضروف سفید مایل به آب است و در افراد مسن به علت تغییرات متابولیک می تواند زرد رنگ باشد.
نقش غضروف در تشکیل استخوان این است که اولین مرحله ساخته شدن استخوان است. غضروف بافتی است مشتقی از مزانشیم که برای اولین بار در اواخر هفته چهارم زندگی جنین، ظاهر می شود. و در قسمت هایی که می خواهد استخوان تشکیل دهد، ابتدا باید قالبی از غضروف به وجود آید که بعداً به استخوان تبدیل شود بنابراین استخوان سازی به دو صورت انجام می پذیرد:

1. استخوان سازی داخل غشایی: در این نوع استخوان سازی، بافت استخوانی در داخل لایه ای از بافت همبند مزانشیمی تشکیل می شود و این بافت مستقیماً به بافت استخوانی مبدل می شود. تفاوتی که میان استخوان سازی داخل غشایی با تشکیل غضروف وجود دارد، این است که غضروف معمولاً رگ خونی و لنفی و عصب ندارد و تغذیه آن توسط انتشار صورت می گیرد و به لحاظ نداشتن رگ خونی، ترمیم آن با مشکل صورت می گیرد ولی محل تشکیل استخوان بسیار پر عروق می باشد.
2. استخوان سازی داخل غضروفی: در اکثر استخوان های بدن، سلول های مزانشیمی ابتدا به یک سری قالب های غضروفی شفاف تبدیل شده که به نوبه خود استخوانی می گردد.
استخوانی که به طور ابتدایی در بدن جنین تشکیل می شود موقتاً و تماماً از نوع نابالغ یا اولیه است و پس از تولد به تدریج بافت استخوانی جنین از بین رفته و به جای آن استخوان بالغ یا ثانویه تشکیل می گردد.
نکته بسیار جالبی که در بافت استخوانی به چشم می خورد این است که این بافت از ابتدای تشکیل تا پایان عمر دو فعالیت متضاد دارد. یکی استخوان سازی و دیگری تخریب استخوانی.22
با توجه به مطالب علمی می توان گفت: سلول های غضروفی و استخوانی از لایه میانی جنین (مزودرم) زودتر از سلول های ماهیچه ای و پوستی پدید می آید. پس در حقیقت سلول های استخوان و غضروفی به وسیله دو لایه دیگر جنین (اکتودرم و اندردرم) پوشیده شده و سلول های ماهیچه ای و پوستی روی آن ها را همانند لباس می پوشاند. این یافته های علمی با مطالب قرآنی هماهنگ است که نشان از شگفتی علمی قرآن دارد.23

4. آفرینش روح و جنبش جنین  




از آیات قرآن استفاده می شود که پس از مرحله تسویه و تنظیم و تعادل اعضای بدن انسان در رحم مادر، مرحله دیگری را با نام «نفح روح، دمیدن روح» بیان می کند. «ثم سواه و نفخ فیه من روحه؛24آن گاه او را درست اندام کدره و از روح خویش در او دمید» «فکسونا العظام لحماً ثم انشاناه خلقاً آخر ( 25 ) بعد استخوان ها را به گوشتی پوشانیدیم، آن گاه (جنین را در) آفرینشی دیگر پدید آوردیم.»
از آیات فوق بر می آید که در آدمی جز بدن، چیز بسیار شریف نیز وجود دارد که مخلوق خداست و تا آن چیز شریف در انسان به وجود نیاید، آدمی، انسان نمی گردد و در حضرت آدم به وجود آمد، شانی یافت که فرشتگان در برابر او خضوع کردند و عبارت «انشأناه خلقاً آخر» نشان از خلقت می دهد که فعل و انفعالات طبیعی و مادی در آن نیست.(26) و انشاء به معنی ایجاد کردن چیزی توام با تربیت آن است. این تعبیر نشان می دهد که مرحله اخیر با مراحل قبل، کاملاً متفاوت است(27) اگر گفته شود نطفه انسان از آغاز که در رحم قرار می گیرد و قبل از آن یک موجود زنده است.
بنابراین نفخ روح چه معنا دارد؟ در پاسخ باید گفت: زمانی که نطفه منعقد می شود تنها دارای یک نوع «حیات نباتی» (گیاهی) است یعنی؛ فقط تغذیه و رشد و نمو دارد. ولی از حس و حرکت که نشانه «حیات حیوانی» است و هم چنین قوه ادراکات که نشانه «حیات انسانی» است و در آن خبری نیست (ما تکامل نطفه در رحم به مرحله ای می رسد که شروع به حرکت می کند و تدریجاً قوای دیگر انسانی در آن زنده می شود این همان مرحله ای است که قرآن از آن تعبیر به نفخ روح می کند.(28)

اما ماهیت روح چگونه است؟ و حلول او برجسم از چه زمانی می باشد؟ آیات قرآن در این مورد ساکت است و باین تفصیلی ندارد و حقیقت آن نیز برای ما روشن نیست.



نظرگاه دانشمندان

مهم ترین اتفاقی که پس از ماه سوم برای جنین پیش می آید، حرکت و فعالیت قلب و رشد سریع جنین و شکل گیری اندام های خارجی است در ماه سوم و ابتدای ماه چهارم به دلیل عصب دار شدن اندام ها، حرکت جنین آغاز می شود و زن باردار در ماه چهارم حرکت جنین را کاملاً احساس میکند.(29)

دانش بیولوژی هنوز پاسخگوی این قسمت نبوده یعنی حد فاصل مرحله حیات با مرحله قبل از آن را نمی تواند مشخص سازد(30) آیا در چهارماهگی این دمیدن روح اتفاق می افتاد یا کمتر از آن و حتی برخی از منابع پزشکی تشخیص حرکات جنین توسط مادر را در ماه پنجم دانسته اند(31) تا چه رسد به زمان دقیق حلول روح.

آیا می توان ادعا کرد حرکت جنین در شکم مادر همان وقوع دمیدن روح باشد؟

در پاسخ باید گفت: همان طور گذشت. جنین بعد از لقاح نطفه دارای حیات نباتی (گیاهی است که فقط تغذیه و رشد دارد و بعد از مدتی دارای حرکات و ضربان قلب است که می توان آن را حیات حیوانی دانست اما آن چه مهم است قوه ادراکات و شعور که در سایه روح الهی پرورش می یابد، و همچنین انسانیت انسان است که او را از حیوان متمایز می کند آن محقق نمی شود مگر با حلول روح الهی و در قرآن کریم اشاره ای به حرکت جنین نشده است فقط سخن از خلقت دیگر و دمیدن روح الهی شده است.(32)
در نتیجه نمی توان گفت: دمیدن روح بر جنین هم زمان با حرکات جنین است.

5. جنسیت جنین (دختر یا پسر)

قرآن در ادامه بیان مراحل خلقت به مرحله شکل گیری جنین اشاره می کند و در چند آیه بدان پرداخته شد، «ثم کان علقة فخلق فسوی فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی؛(33) پس علقه (آویزک) شد و (خدایش) شکل داد و درست کرد و از آن، دو جنس نر و ماده را قرار داد.

از مرحله علقه تا شکل گیری جنین، سه ماه طول می کشد، و در سومین ماه صورت جنین، شکل صورت انسان به خود می گیرد و جنسیت جنین مشخص می شود و به همین علت قرآن کریم مرحله جنسیت جنین را (پسر یا دختر) پس از مرحله تسویه و شکل گیری قرار داده است «فسوی فجعل منه الزوجین» از نظر علمی، اعضاء تناسلی خارجی در ماه سوم، تکامل یافته که در دوازدهمین هفته جنس جنین را با امتحان وضع ظاهری می توان مشخص ساخت.(34)



انتخاب پسر یا دختر شدن جنین با چه کسی است؟

آن چه از علم پزشکی می توان استخراج کرد این است که، تعیین جنسیت بستگی به سلول های پدر دارد. یعنی کروموزوم y در کرمک (اسپرماتوزئید) تعیین کننده پسر است (44+ x + y) و اوول زن همیشه دارای کروموزم x است و کروموزوم x مرد جنسیت جنین را دختر تعیین می کند. (44+2x. ) 35

اما در مرحله بعد از همان هنگام که انسان به صورت پاره گوشتی در شکم مادر قرار گرفته دو برجستگی از طناب پشتی که بعداً ستون فقرات را تشکیل خواهد داد به وجود می آیند.

این دو برجستگی را لوله های تناسلی می نامند. اگر مقرر شده که جنین پسر باشد این دو لوله از هفته ششم، شروع به ساخت بافت های مشابه بافت های بیضه می کنند. اما اگر مقرر شده که جنین دختر باشد، این لوله های تناسلی از هم متمایز شده تا در هفته دهم بافت های شبیه بافت های تخمدان را تشکیل دهند. شکل گیری دستگاه تناسلی مو تشابه به دلیل نبودن هورمون های نر صورت می پذیرد.(36

عوامل ذیل در پسر یا دختر شدن

خداوند در سوره شوری آیه 49 و 50، تمام امور مربوط به جنس جنین را به دست خود می داند «یداله ملک السموات و الارض یخلق ما یشاء ....»

آیه در بیان عدم تاثیر علل و اسباب مادی نیست بلکه بیان گر قدرت و عظمت خداوند است. امروزه با پیشرفت علم ژنتیک و فراهم نمودن دارو و دریافتن تاثیرات غذا، قادر به تعیین جنسیت هستند.

در این راستا حضرت آیة الله مکارم شیرازی: تعادل جمعیتی دختر و پسر را مطرح کرده و تاثیر غذا و دارو را در جنسیت جنین کمرنگ نموده است. ایشان می فرماید:

در این که چگونه و تحت چه عواملی، جنین مذکر یا مونث می شود؟ هیچ کس پاسخی در برابر این سوال ندارد، یعنی علم هنوز جوابی برای آن پیدا نکرده است.

ممکن است پاره ای از مواد غذایی یا داروها در این امر موثر باشد ولی مسلماً تاثیر آن سرنوشت ساز و تعیین کننده نیست. ولی با این حال عجیب این است که همیشه یک تعادل نسبی در میان این دو جنس (مرد و زن) در همه جوامع دیده می شود و اگر تفاوتی باشد چندان چشم گیر نیست.(37) 


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 
6. مدت ثابت زمان بارداری

آن چه در بین مردم مشهور است، دوران بارداری 9 ماه است و قرآن کریم بدون اشاره به زمان، با جمله «اجل مسمی، مدت معین» و «قدر المعلوم، مدت معین» زمان بارداری را مشخص و ثابت می داند.

آیه «و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی؛(38) و آن چه را اراده می کنیم تا مدتی معین در رحم ها قرار می دهیم»

آیه: «فجعلناه فی قرار مکین الی قدر معلوم؛ فقدرنا فنعم القادرون»(39)؛ پس آن را (نطفه) در جایگاهی استوار نهادیم تا مدتی معین و توانا آمدیم و چه نیک تواناییم»(40)

رحم قرارگاه و جایگاه استواری برای محصول بارداری است، ولی برای یک مدت زمان تعیین شده و تقریباً ثابت که به دوران بارداری معروف است و تقریباً 270 ـ 280 روز یا 40 هفته، معادل ده ماه قمری یا نه ماه شمسی که پس از آن جنین قادر خواهد بود در دنیای جدیدی به زندگی خود ادامه دهد قرآن این مدت زمان را به نام «قدر معلوم» یاد می کند و در سوره حج از این فاصله زمانی به نام «اجل مسمی» یعنی، مدت از قبل تعیین شده یاد شده است اعجاز این آیات در این نیست که به مدت بارداری اشاره نموده، بلکه در این است که گفته است این مدت بهترین و مناسب ترین مدت ممکن است «فقدرنا فنعم القادرون» و اگر این مدت کم یا زیاد شود، زیان آن متوجه جنین یا مادر او خواهد بود.

اگر مدت بارداری بیش از 42 هفته به طور انجامد، بارداری طولانی نامیده می شود و مفراتی مانند: سخنی زایمان، کاهش اکسیژن جنین و خطر مرگ برای او و ... به همراه دارد. و اگر کمتر از 38 هفته باشد، آن را زایمان زودرس می نامند و زیان های مانند: ضعف و ناتوانی سیستم دفاعی بدن نوزاد که 50% درصد مبتلا به مرگ نوزادی می شود ـ آمادگی نوزادان برای ابتلاء به بیماری های یرقان و ... به همراه دارد. لذا مدت بارداری طبیعی بین 38 الی 42 هفته می باشد.(41)


حاصل سخن این که، قرآن مقدار زمان بارداری را اندازه ای مشخص می داند و پزشکی نوین هم مدت زمان بارداری را تقریباً ثابت می داند و نشان می دهد که کشفیات جدید علمی، بار دیگر اشارات علمی قرآن را تبیین کرده است.

اطبای قبل از اسلام مانند جالینوس (210 ـ 131 م) و بعد از اسلام مانند ابن سینا (370 ـ 428 ق) ادعا کردند که با چشم خود شاهد به دنیا آمدن طفل بعد از شش ماه بوده اند(42) و هم چنین نقل تاریخی که چنین قضیه ای در زمان های مختلف اتفاق افتاده است؛ در کتاب ها بیان شده است.(43)

با بررسی در آیات مختلف نشان می دهد که قرآن به مسئله کمترین مدت بارداری اشاره کرده است:

آیه «وَوَصَّیْنَا الْإِنسَانَ بِوَالِدَیْهِ إِحْسَاناً حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَوَضَعَتْهُ کُرْهاً وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلاَثُونَ شَهْراً حَتَّى‏ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِینَ سَنَةً قَالَ رَبِّ أَوْزِعْنِی أَنْ أَشْکُرَ نِعْمَتَکَ الَّتِی أَنْعَمْتَ عَلَیَّ وَعَلَى‏ وَالِدَیَّ وَأَنْ أَعْمَلَ صَالِحاً تَرْضَاهُ وَأَصْلِحْ لِی فِی ذُرِّیَّتِی إِنِّی تُبْتُ إِلَیْکَ وَإِنِّی مِنَ الْمُسْلِمِینَ.» (احقاف / 15)

ترجمه «و انسان را نسبت به پدر و مادرش به احسان سفارش می کنیم. مادرش با تحمل رنج به او باردار شد و با تحمل رنج او را به دنیا آورد و بارداری و شیر دادن او سی ماه است.

آیه «وَاذْکُرُوا اللّهَ فِی أَیَّامٍ مَعْدُودَاتٍ فَمَن تَعَجَّلَ فِی یَوْمَیْنِ فَلاَ إِثْمَ عَلَیْهِ وَمَن تَأَخَّرَ فَلاَ إِثْمَ عَلَیهْ لِمَنِ اتَّقَى‏ وَاتَّقُوا اللّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّکُمْ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ» (بقره / 233)

ترجمه: «و مادران فرزندان خود را دو سال تمام شیر دهند، (این حکم) برای کسی است که بخواهد دوران شیر خوارگی را تکمیل کند.»(44)

مفسران در تفسیر دو آیه فوق، این طور استنباط کرده اند که، طبق نص صریح آیه، مدت شیر خوارگی طفل دو سال تمام است معادل 24 ماه می باشد و آیه دیگر مدت بارداری و شیرخواری را مجموعاً 30 ماه می داند، با توجه به 24 ماه شیرخواری طفل، مدت بارداری 6 ماه می باشد یعنی 24 ماه را از 30 ماه کم نماییم، 6 ماه که نشان از کوتاه ترین مدت بارداری است،باقی می ماند.(45)



نظریه پزشکان

پزشکی نوین به این نتیجه رسیده است که جنین اگر شش ماه تمام در رحم مادر باشد، پس از تولد زنده خواهد ماند. هر چند تولد این گونه را زایمان زودرس می نامند(46) در آن موقع لازم است با مراقبت های ویژه و وصل دستگاه تنفسی و ... می توان طفل را از حالت نارسا بودن بیرون آورد.(47)

در نتیجه، پیش از آن که دانش پزشکی به حداقل زمان لازم برای بارداری را کشف نماید، قرآن این مطلب را به روشنی بیان کرده است.



7. تولد نوزاد


تلد نوزاد بعد از 9 ماه زندگی در رحم مادر، یکی از عجائب خلقت به حصاب می آید و خداوند این مرحله هجرت را از قدرت بزرگ خود می داند.

«و نقر فی الارحام ما نشاء الی اجل مسمی ثم نخرجکم طفلاً؛(48)

و آن چه را اداره کنیم تا مدتی معین در رحم ها قرار می دهیم، آنگاه شما را (به صورت) کودک برون می آوریم.»

با مقایسه ی ضمن دنیای رحم و زندگی کودک در آن با خارج از رحم، به عظمت خلقت انسان پی می بریم.

الف. درجه حرارت دنیای رحم 37 درجه است ولی درجه حرارت خارج از رحم، کمتر یا بیشتر است، لذا طفل در زمان کوتاه لازم است خود را با حرارت محیط سازگاری دهد.

ب. جنین در رحم مادر دنیای تاریک را بسر برده است و روشنایی و نور برای او مفهومی ندارد، اما پس از تولد، در برابر روشنایی و نور خیره کننده دنیا سازگاری نشان می دهد.

ج. هم چنین طفل 9 ماه در عالم مرطوب و لزج زندگی کرده است ولی پس از تولد باید در محیط خشک به زندگی خود ادامه دهد.(49)

د. گردش خون در جنین، یک گردش ساده است. زیرا حرکت خون های آلوده به سوی ریه ها برای تصفیه انجام نمی گردد. چون در آن جا تنفسی وجود ندارد لذا دو قسمت قلب او (بطن راست و چپ) که یکی عهده دار رساندن خون به اعضا و دیگری عهده دار رساندن خون به ریه برای تصفیه است به یکدیگر راه دارد. اما به محض این که جنین متولد شد، این دریچه بسته می شود و خون دو قسمت می گردد؛ بخشی به سوی تمام سلولهای بدن برای تغذیه فرستاده می شود و بخش دیگر به سوی ریه ها برای تنفس.

ه. تا زمانی که جنین در شکم مادر است، اکسیژن لازم را از خون مادر می گیرد ولی بعد از تولد از طریق ریه (که قبلاً در رحم مادر آماده بود) و تنفس اکسیژن دریافت می کند.

و. تغذیه جنین در شکم مادر از طریق بند ناف است اما بعد از تولد تمامی دستگاه گوارشی فعال و تغذیه از طریق دهان، مری و معده انجام می پذیرد.

ز. بعد از تولد نوزاد بسیار گریه می کند، ممکن است دلیل آن موارد زیر باشد:

1. گریه نوزاد بعد از تولد نشانه حیات و بقای او است.

2. در بعضی موارد گریه نوزاد دلیل بر ناراحتی او باشد، آزردگی از بیماری، گرسنگی، تشنگی، شرائط جدید زندگی اعم از گرما، سرما، نور شدید و ...

3. نوزاد بعد از تولد نیازمند به ورزش است تا خون را به سرعت در تمام عروق به جریان وا دارد و تمام سلو ها را مرتباً تغذیه کند گریه برای نوزاد ورزش است و بدن را به تحرک وا می دارد.

4. در مغز کودک دارای رطوبتی است که اگر در آن جا بماند، سبب بیماری ها حتی کوری می شود گریه نوزاد سبب می شود که رطوبت های اضافی به صورت قطره های اشک از چشمان آن ها بیرون ریزد و سلامتی آن ها تضمین شود.(50)

حاصل سخن این که، با توجه به متفاوت بودن دنیای رحم با دنیا خارج از رحم، و فرایند حیات گوارشیف تنفس، گردش خون، تغذیه و ... بعد از تولد نشان از دنیای شگفت انگیز تولد نوزاد دارد و عظمت و قدرت خداوند را به نمایش می گذارد.
////////
پی نوشت:
1 . علق / 1 و 2، حج / 5، مومنون / 14، غافر / 67، قیامت / 38.
2. ر.ک: تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 27، ص 153.
3 . التحقیق فی کلمات قرآن کریم، حسن مصطفوی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، تهران، مفردات راغب اصفهانی، المکتبه الرضویه، تهران، ذیل ماده «علق». ر.ک: قاموس قرآن، سید علی اکبر قرشی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ذیل ماده «علق»
4 . طب در قرآن، دکتر دیاب و قرقوز، ترجمه چراغی، ص 86، انتشارات حفظی، تهران.
5 . تفسیر نمونه، همان، ج 27، ص 156.
6 . مطالب شگفت‌انگیز قرآن، گودرز نجفی، ص 99، نشر سبحان، تهران.
7 . اولین پیامبر آخرین دانشگاه، دکتر پاک‌نژاد، ج 11، ص 110، کتابفروشی اسلامی، تهران.
8 . اسلام و طب جدید یا معجزات علمی قرآن، دکتر عبدالعزیز اسماعیل پاشا، ترجمة سید غلامرضا سعیدی، انتشارات برهان، ص 182.
9 . حضرت آیت‌الله معرفت بعد از پذیرفتن این نظریه که علق خون بسته است می‌گوید: علقه در روز هفتم به جداره رحم می‌چسبد. (التمهید، محمدهادی معرفت، ج 6، ص 82)
10 . لازم به ذکر است احتمالات دیگری درباره «علق» داده شده از جمله، بعضی‌ها علق را به معنای نطفه مرد (اسپرماتوزئید) معنا کرده‌اند (مطالب شگفت‌انگیز قرآن، ص 99) و بعضی دیگر به معنای موجود صاحب علاقه که اشاره به روح اجتماعی انسان است، معنا نموده‌اند. و بعضی دیگر اشاره به گل حضرت آدم(ع) که حالت چسبندگی دارد نموده‌اند. (ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر رضایی اصفهانی، ص 487 ـ 481)
11 . ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، دکتر محمدعلی رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، رشت، ج 2، ص 487 ـ 481.
12 . مومنون / 14، حج / 5.
13 . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج 11، ص 124، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، 1371.
14 . همان، ج 3، ص 112 و نیز ج 11، ص 126.
15 پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رضایی اصفهانی، انتشارات مبین، رشت، چ 1، 1380، ج 2، ص 498 به نقل از رویان‌شناسی پزشکی، لانگمن، ص 38.
16 . تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامیه، تهران، ج 14، ص 24.
17 . مارف قرآن، مصباح یزدی، انتشارات راه حق، قم، ص 338، المیزان، علامه طباطبایی، بنیاد علمی و فکری علامه، تهران، ج 14، ص 344.
18 . ر.ک: طب در قرآن، دکتر قرقوز، ص 87.
19 . ر.ک: پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، رضایی اصفهانی، ص 500.
20 مومنون، 14.
21 ر.ک: رویان شناسی پزشکی لانگمن، ترجمه دکتر بهادری و شکور، ص 57.
22 ر.ک: شگفتی پزشکی در قرآن کریم، حسن کریمی، یزدی، ص 41 – 47.
23 ر.ک: پژوهشی در اعجاز علم قرآن، رضا اصفهانی، ج 2، ص 506 – 513، دکتر عدنان شریف، من علم طب القرآن، ص 59، تفسیر نمونه، ج 14، ص 212، طب در قرآن، ص 89.
24 سجده 9، در سوره ص 72 و حجر 29، به همین مضمون در مورد خلقت حضرت آدم آمده است.
25 مومنون، 14.
26 ر.ک: معارف قرآن، مصباح یزدی، دو جلدی، ص 349 – 359.
27 تفسیر نمونه، ج 14، ص 211.
28 ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ص 78.
29 ر.ک: طب در قرآن، ص 89 – 92.
30 اولین دانشگاه آخرین پیامبر، دکتر پاکنژاد، ج 1، ص 263 – 265.
31 رویان شناسی پزشکی لانگین، ص 98.
32 پژوهشی بر اعجاز علمی قرآن، ص 529 – 523.
33 قیامت 38 – 39، ر.ک: نجم 45 – 46، شوری 49 – 50، لیل 3، حجرات 13.
34 رویان شناسی پزشکی لانگمن، ص 497 طب در قرآن، ص 87.
35 اولین دانشگاه آخرین پیامبر، دکتر پاکنژاد، ج 1، ص 255 – 257، ر.ک: بسام دفضع، الکون و الانسان بین العلم و القرآن، ص 165.
36 طب در قرآن، ص 77 – 78.
37 پیام قرآن، ج 2، ص 79، و ص 84 – 85.
38 حج، 5.
39 مرسلون 20 – 24.
40 درباره واژه «قدر» در بین لغویوین اختلاف است بعضی ها به معنای تقدیر و اندازه گرفته اند و بعضی دیگر به معنای قدرت، آن چه به ذهن نزدیک تر است همان قدرت است (مفردات راغب، ذیل ماده «قدر» به تفسیر نمونه، ج 25، ص 409، المیزان، ج 20، ص 167.
41 ر.ک: طب در قرآن، ص 99 – 103؛ اولین دانشگاه آخرین پیامبر، ج 11، ص 109، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 2، ص 550 – 554، رویان شناسی لانگمن، ص 96.
42 ر.ک: تفسیر نمونه، ج 21، ص 327.
43 طب در قرآن، ص 22.
44 ر.ک: لقمان 14.
45 تفسیر نمونه، مکارم شیرازی، علامه طباطباییف تفسیر المیزان، ذیل آیه فوق.
46 (رویان شناسی پزشکی لانگمن، ص 99)، بعضی از پزشکان معتقدند به خاطر عدم تمایز دستگاه تنفسی و عصبی در زمان 6 ماهگی مشکل است طفل زنده بماند، در پاسخ می توان گفت: با رشد دستگاه پزشکی حتی می توان نطفه را در خارج از رحم پرورش داد تا چه رسد به طفل شش ماهه را.
47 طب در قرآن، ص 22، اولین دانشگاه و آخرین پیامبر، ج 11، ص 109، پژوهشی در اعجاز علمی قرآن، ج 2، ص 540 – 543.
48 حج، 5؛ ر.ک: غافر 67، نحل 78.
49 ر.ک: گذشته و آینده جهان، بی آزار شیرازی، ص 68 – 69، با تصرف و تخصیص.
50 ر.ک: پیام قرآن، مکارم شیرازی، ج 2، ص 89

  

 

منبع: 

معجزه قران و حرکت خورشید (اعجاز کامل قران در رابطه با خورشید)

 سال نو مبارک

 

معجزه قران و حرکت خورشید (اعجاز کامل قران در رابطه با خورشید)و الشمس تجری لمستقر لها ذلک تقدیر العزیز العلیم(سوره یس ایه38)

و آفتاب به سوی قرارگاه خویش روان است این فرمان خدای پیروزمند و داناست.
قران در ایات متعددی به حر کت های خورشید اشاره کرده برای مثال سوره انبیا ایه33،رعد ایه2،فاطر ایه13 و....که برخی صاحب نظران این ایات را معجزه و اعجاز علمی قران دانستند.چرا که به حرکتهای مختلف خورشید اشاره دارد که بر خلاف تصورات رایج در محافل علمی عصر نزول بوده است.انان بر این باورند که این دسته از ایات بدین حرکت ها اشاره دارند:
یک حرکت انتقالی مستقیم خورشید درون کهکشان راه شیری،یعنی حرکت طولی خورشید به سمت معین یا ستاره دوردست.البته در این تفسیر«لام»لمستقر "به معنی«الی»به سوی است ومستقر نیز اسم مکان می باشد!مفسران ودانشمندان متعددی این حرکت خورشید را زا قران دریافته (کتاب دانش عصر فضا ص25)وبرخی دیگر نیز ان را اعجاز دانستند چرا که اختر شناسان جدید همچون کوپرنیک ،کلپ وگالیله بران بودند که خورشید ثابت استوحتی در ادعانامه ای که علیه گالیله در دادگاه قرائت شد،او متهم کردند که به سکون خورشید اعتقاد دارد زیرا در کتا ب مقدس چنین نوشته:خورشید مثل پهلوان از دویدن در میدان شادی میکند.ولی گالیله حاضر نشد حرکت خورشید را بپذیرد.اما در سال های بعد کشف شد که خورشید نیز دارای حرکتهای واقعی متعدد است. دانشمندان گفته های قران را یک شگفتی و نوعی اعجاز میدانند چون در ان زمان هیچ کس به حرکت های خورشید اشاره نکرده بود چه رسد به اعراب جاهلی که در میان انها یک دانشمند نبود در ان زمان. یکی دیگر از اشاره های قران  ادامه حیات خورشید تا زمان معین،یعنی عمر خورشید در اثر انفجارات هسته ای و سوخت مواد درونی ان چند ملیارد سال دیگر به پایان میرسد.
از این رو برخی مفسرلن سوره رعد ایه 2 را یک اعجاز می دانند:
الله الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخر الشمس و القمر کل یجری لاجل مسمی یدبر الامر یفصل الآیات لعلکم بلقاء ربکم توقنون.

 الله ، همان خداوندی است که آسمانها را بی هیچ ستونی که آن را ببینید، برافراشت سپس به عرش پرداخت و آفتاب و ماه را که هر یک تا زمانی معین در سیرند رام کرد کارها را می گرداند و آیات را بیان می کند ، باشد که به دیدار پروردگارتان یقین کنید.
حرکات درونی خورشید، بدین معنا که در خورشید دائما انفجارات هسته ای صورت میگیرد تا انرژی،نور و گرما تولید کند و همین انفجارات باعث زیرو رو شدن مواد مذاب داخل خورشید می شود که گاه تا کیلومترها پرتاب میشود.
برخی محققان از تعبیر تجری به معنای جریان داشتن و تفاوت ان با تحرک چنین استفاده کرده اند که خورشید نه نتها حرکت می کند،بلکه جریان دارد،یعنی زیر ورو می شود واین نکته ای لیف و علمی است که قران بدان اشاره کرده است و در عصر جدید کشف شده است. واین خود یک اعجاز علمی قران کریم است تا پندی برای همگان باشد.ک/تفسیر موضوعی/منبع نوشته :ال طاها


اعجاز علمی قران 


 

گنجینه ی سخنان حضرت علی (ع)  

  • قناعت پیشه کردن، از عزت نفس است.
  • احمق ترین خلق کسی است که خود را عاقلترین خلق بداند.
  • آفت وقار و هیبت مرد، شوخی است.
  • اگر چشم دل بینا نباشد، شنوائی گوش سودی ندهد.
  • با نیکان بدی مکن، چه آنان را از نیکی باز می داری.
  • بالاترین بخشش آن است که پیش از خواری خواستن باشد.
  • با پدران خود نیکی رفتار کنید، تا پسرانتان به شما نیکی کنند.
  • انسان در زیر زبان خویش پنهان است.
  • انسان را پس از مرگ خانه ای نیست، مگر خانه ای که قبل از مرگ بنا کرده است.
  • بد ترین رفیق کسی است که تو را به معصیت خدا تشویق کند.
  • ترسو را توفیق و کامیابی محال است.
  • پوزش طلبیدن نشان خردمندی است.
  • به هر چیز در دنیا بیشتر انس داری، زیادتر از آن بترس.
  • بلای آدمی در زبان اوست.
  • کسی که در کار کوتاهی کند به غم و اندوه دچار می شود.
  • کسی که خودخواهی و اسراف پیشه کند، از برتری و بزرگواری می افتد.
  • بزرگوار کسی است که در کیفر بدی نیکی کند.
  • مؤمن را شادی در جبین است و اندوه در دل.
  • نادانی دردناک ترین دردهاست.
  • هنگامی که هوس ها بر عقل چیره شوند، انسان به پرتگاه ها کشیده می شود.
  • هیچ مالی پر فایده تر از عقل نیست.
  • دانائی میراثی است شریف و گرامی.
  • هر که مرا حرفی بیاموزد، مرا بنده خود گردانیده است.
  • هر کس میدرود آنچه را میکارد و جزا می بیند آنچه را عمل می کند
  • خوبی سخن در کم گفتن است.
  • دانشی که تو را اصلاح نکند، گمراهی است.
  • هر کس از خدا بترسد، ترسش از مردم کمتر می شود
  • سه کار شرم برنمی دارد: خدمت به مهمان، برخاستن از جا در برابر معلم و گرفتن حق خود.
  • دین مرد خرد اوست، کسی که عقل ندارد، دین ندارد.
  • رشکبر همیشه بیمار است.
  • درباره آنچه از آن شناختی نداری، سخن مگوی.
  • سینه عاقل، صندوق اسرارش می باشد.
  • یا دانشمندی زبان دار و گویا باش و یا شنونده ای علم نگهدار، مبادا جز این دو، شخص سومی باشی.

  • علم با عمل مقرون است پس هر که می داند، باید عمل کند، و علم عمل را صدا زند اگر او پاسخش را نداد از نزد او برود.
  • بخل، گردآورنده همه عیبهای زشت است و افساری است که بهر کار بدی انسان را می کشد.
  • از بخل و نفاق اجتناب کنید که از مذمومترین اخلاقهاست.
  • بخیل پیش عزیزان خود خوار است.
  • بخل ورزیدن به آنچه در دست داری، بدگمانی به معبود است.
  • بخشندگی آدمی او را محبوب مخالفانش می کند و بخلش او را نزد فرزندانش هم منفور می سازد.