معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

دکتر موریس بوکای فرعون مرا با قرآن آشنا کرد!

فرعون مرا با قرآن آشنا کرد!


موریس بوکای

هنگامی که فرانسوا میتران در سال 1981م زمام امور فرانسه را بر عهده گرفت، از مصر تقاضا شد تا جسد مومیایی شده فرعون برای برخی آزمایشها و تحقیقات از مصر به فرانسه منتقل شود . هنگامی که هواپیمای حامل بزرگترین طاغوت تاریخ در فرانسه به زمین نشست، بسیاری از مسئولین کشور فرانسه و از جمله رئیس دولت و وزرایش در فرودگاه حاضر شده و از جسد طاغوت استقبال کردند پس از اتمام مراسم، جسد فرعون به مکانی با شرایط خاص در مرکز آثار فرانسه انتقال داده شد تا بزرگترین دانشمندان باستانشناس به همراه بهترین جراحان و کالبد شکافان فرانسه،آزمایشات خود را بر روی این جسد و کشف اسرار متعلق به آن شروع کنند . رئیس این گروه تحقیق و ترمیم جسد یکی از بزرگترین دانشمندان فرانسه بنام پروفسور موریس بوکای بود که برخلاف سایرین که قصد ترمیم جسد داشتند،او در صدد کشف راز و چگونگی مرگ این فرعون بود .تحقیقات پرفوسور بوکای همچنان ادامه داشت تا اینکه در ساعات پایانی شب نتایج نهایی ظاهر شد.


بقایای نمکی که پس از ساعتها تحقیق بر جسد فرعون کشف شد دال بر این بود که او در دریا غرق شده و مرده است و پس از خارج کردن جسد او از دریا برای حفظ جسد، آن را مومیایی کرده اند .


فرعون

اما مسئله ی غریب و آنچه باعث تعجب بیش از حد پروفسور بوکای شده بود این مسئله بود که چگونه این جسد سالمتر از سایر اجساد باقی مانده است در حالی که این جسد از دریا بیرون کشیده شده است. پروفسور موریس بوکای در حال آماده کردن گزارش نهایی در مورد کشف جدید (مرگ فرعون بوسیله غرق شدن در دریا و مومیایی جسد او بلافاصله پس از بیرون کشیدن از دریا ) بود که یکی از حضار در گوشی به او یادآور شد که برای انتشار نتیجه تحقیق عجله نکند، چرا که نتیجه تحقیق کاملا مطابق با نظر مسلمانان در مورد غرق شدن فرعون است.


ولی موریس بوکای بشدت این خبر را رد کرده و آن را بعید دانست. او بر این عقیده بود که رسیدن به چنین نتیجه ی بزرگی ممکن نیست مگر با پیشرفت علم و با استفاده از امکانات دقیق و پیشرفته کامپیوتری.


در جواب او یکی از حضار بیان کرد که قرآنی که مسلمانان به آن ایمان دارند قصه غرق شدن فرعون و سالم ماندن جثه‌ی او بعد از مرگ را خبر داده است. حیرت و سردرگمی پروفسور دوچندان شد و از خود سوال می‌کرد که چگونه این امر ممکن است با توجه به اینکه این مومیایی در سال 1898م و تقریبا در حدود دویست سال قبل کشف شده است، در حالی که قرآن مسلمانان قبل از 1400 سال پیدا شده است؟ چگونه با عقل جور در می آید در حالی که نه عرب و نه هیچ انسان دیگری از مومیایی شدن فراعنه توسط مصریان قدیم آگاهی نداشته و زمان زیادی از کشف این مسئله نمی گذرد؟


فرعون

موریس بوکای تمام شب به جسد مومیایی شده زل زده بود و در مورد سخن دوستش فکر می کرد که چگونه قرآن مسلمانان در مورد نجات جسد بعد از غرق سخن می‌گوید در حالی که کتاب مقدس آنها از غرق شدن فرعون در هنگام دنبال کردن موسی سخن میگوید اما از نجات جسد هیچ سخنی به میان نمی آورد.. و با خود می گفت آیا امکان دارد این مومیایی همان فرعونی باشد که موسی را دنبال می کرد؟ و آیا ممکن است که محمد هزار سال قبل از این قضیه خبر داشته است؟



او در همان شب تورات و انجیل را بررسی کرد اما هیچ ذکری از نجات جسد فرعون به میان نیاورده بودند. پس از اتمام تحقیق و ترمیم جسد فرعون، آن را به مصر باز گرداندند ولی موریس بوکای خاطرش آرام نگرفت تا اینکه تصمیم به سفر به کشورهای اسلامی گرفت تا از صحت خبر در مورد ذکر نجات جسد فرعون توسط قرآن اطمینان حاصل کند. یکی از مسلمانان قرآن را باز کرد و این آیه را برای او تلاوت نمود:


{فَالْیَوْمَ نُنَجِّیکَ بِبَدَنِکَ لِتَکُونَ لِمَنْ خَلْفَکَ آیَةً وَإِنَّ کَثِیراً مِنَ النَّاسِ عَنْ آیَاتِنَا لَغَافِلُونَ} [یونس:92]


امروز فقط بدن تو را نجات میدهیم تا برای افراد پس از خودت درسی باشد. هر چند خیلی از مردم از آیات ما غافلند...


این آیه او را بسیار تحت تآثیر قرار داد و لرزه بر اندام او انداخت و با صدای بلند فریاد زد: من به اسلام داخل شدم و به این قرآن ایمان آوردم.


موریس بوکای با تغییرات بسیاری در فکر و اندیشه و آیین به فرانسه بازگشت و ده ها سال پیرامون تطابق حقائق علمی کشف شده در عصر جدید با آیه های قرآن، تحقیق کرد و حتی یک مورد از آیات قرآن را نیافت که با حقایق ثابت علمی تناقض داشته باشد. و بر ایمان او به کلام الله جل جلاله افزوده شد (لا یأتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید).


حاصل تلاش سالها تحقیق این دانشمند فرانسوی کتابی بود بنام( قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید).



کتاب قرآن و تورات و انجیل و علم بررسی کتب مقدس در پرتو علوم جدید

حرکت کوه ها! حرکت زمین!

از سال ۱۹۶۰ محققین تئوری حرکت صفحات زمین را مطرح کرده اند. در طی ۲۵ سال گذشته دانشمندان این تئوری را گسترش داده و آن را تئوری صفحات (plate tectonics) نامیده اند.

 

این تئوری می تواند توضیحات مناسبی را در ایجاد زلزله و آتشفشان بدهد. بدیهی است که حرکت صفحات زمین باعث جدا شدن قاره ها از هم و همچنین باعث ایجاد کوه ها و حرکت کوه ها می گردد. شواهد اثبات این تئوری آن است که سـنگـهای نواحی غربی اروپا و آفریقا با سنگهای نواحی شرقی آمریکا هم عمر و هم نوع می باشند. و عـناصری که در حفاری در نقطه هایی در غرب قاره آفریقا پیدا شـده، با مواد و عناصری که در نـقطه معادل آن در شرق قاره آمـریکا پیدا شده یکسان می باشد و نتیجه این می شود که این دو نـقـطـه زمـانی در یک جـا و کـنار هم بوده اند. با تصویر بـرداری نمـودن از اعـماق اقـیـانـوس اطـلـس یک خط سراسری در وسط اقیانوس کشف شـد که مـواد مـذاب درون زمین را بیرون می ریزد و اقیانوس را به دو قسمت تقسیم می کند و طرفـین خود را از هم دور می کند.

این تئوری همچنین  وجود گونه های یکسان از جانوران و توزیع آنها در قاره های مختلف را بیان می کند. همچنین وجود بومیان آمریکایی قبل از پا گذاشتن کریستف کلمب و کشف این قاره برای اولین بار خود می توانند دلایلی مناسب برای پیوسته بودن قاره ها و نزدیک بودن آنها در گذشته باشند.

The outer surface of the earth is made of 12 major plates and several smaller plates. The plates are all moving in different directions and at different speeds (from 2 cm to 10  cm per year--about the speed at which your fingernails grow) in relationship to each other

در حقیقت سطح خارجی زمین از دوازده صفحه اصلی و تعداد زیادی صفحات کوچک تشکیل شده است. تمامی این صفحات در جهات مختلف و با سرعت های مختلف حرکت می کنند. این سرعت از ۲ سانتی متر تا ۱۰ سانتی متر در سال متغیر است. این سرعت تقریبا به اندازه میزان رشد ناخن انگشتان دست می باشد. 

نزدیک شدن و برخورد صفحات را همگرایی مرزی (Convergent plate boundary) می گویند. این همگرایی باعث ایجاد صخرهها و کوه ها و زلزله می گردد. و دور شدن صفحات از هم را واگرایی مرزی صفحات (divergent plate boundary) می گویند که در جاهایی که مواد مذاب بتوانند از سطح زمین خارج شوند باعث ایجاد آتشفشان می گردد.

  

خداوند در ۱۴۰۰ سال پیش در قرآن به حرکت کوه ها و ساکن نبودن آنها اشاره کرده است. همچنین در قرآن، گسترش زمین به عنوان عامل ایجاد کوهها مطرح گردیده است. البته بیان حرکت کوهها در سوره: (نمل آیه ۸۸ ) به معنی حرکت زمین نیز می باشد که در زمان پیامبر(ص) که زمین را ثابت و مرکز جهان می دانستند از جنبه های دیگر اعجاز قرآن می باشد. لازم به ذکر است که در این آیه به آفرینش همه چیز در کمال استواری اشاره شده است که این خود به خوبی نشان از حرکت کوهها در عین استواری آنها داشته و تفسیر مربوط بودن حرکت کوهها در روز قیامت درست نمی باشد. این آیه، آیه بسیار عجیبی است. نکته بسیار جالب این آیه آن است که خداوند نمی فرمایند: کوه ها را می بینید که در حال حرکت هستند، که در آن صورت می توانست مربوط به روز قیامت باشد، بلکه می فرماید: کوه ها را می بینی و آنها را ساکن تصور می کنید (همانطور که ما اکنون کوه ها را ساکن تصور می کنیم) در حالی که در حال حرکت هستند. بدیهی است که روز قیامت روزی متفاوت با روزهای عادی است و طبیعتا اکنون که کوهها ساکن بنظر می رسند در آن روز دیگر نباید ساکن بنظر آیند (ساکن بنظر رسیدن کوهها در روز قیامت و در عین حال حرکت آنها معنی نمی دهد). لازم بذکر است که ما اکنون کوهها را ساکن تصور می کنیم زیرا حرکت نسبی می باشد و چون ما و کوه ها بر روی یک محرک (زمین) قرار داریم قادر به تشخیص حرکت کوه ها نمی باشیم و همچنین حرکت دیگر کوه ها که ناشی از حرکت پوسته زمین می باشد نیز به علت سرعت پائین، قابل تشخیص توسط ما نمی باشد و به همین علت ما کوه ها را در عین حال که در حال حرکت هستند(ناشی ار حرکت زمین و حرکت پوسته زمین)ساکن تصور می کنیم. این آیه، از آنچنان اهمیتی برخوردار است که می تواند به تنهایی اثبات کننده وجود آفریدگار و نبوت محمد(ص) و کلام آفریدگار بودن قرآن باشد.

 

* و کوه‏ها را مى‏بینى و آنها را ساکن مى‏انگارى در حالى که مانند ابر در حرکتند. این صنع خداست که هر چیزى را در کمال استوارى پدید آورده. و او به آنچه مى‏کنید مسلما آگاه است. (نمل/۸۸)و زمین را گسترانیدیم و در آن کوه‏هاى استوار افکندیم و از هر چیز سنجیده‏اى در آن رویانیدیم. (حجر/۱۹)

* بعـدها خشکی را شـقـه کردیم شـقـه کردنی ! (عبس/۲۶)

  

منبع این مطلب وبلاگ بسیار پر محتوی: 

علم راهی بسوی آفریدگار جهان

پیرامون علم و دین و خداشناسی
 

 

میلاد با سعادت امام رضا بر عموم مسلمانان جهان مبارک باد.

سخنانی از امام رضا (ع)

به راستى کسى که در پى افزایش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود رااداره کنـد, پـاداشـش از مجـاهـد در راه خـدا بیشتر است.  

به دیدن یکدیگر روید تا یکدیگر را دوست داشته باشیدو دست یکدیگر رابفشارید و به هم خشم نگیرید.  

کسى که فقیر مسلمان را ملاقات نماید و بر خلاف سلام کردنش بر اغنیا بر او سلام کنـد, در روز قیامت در حالـى خـدا را ملاقات نمایـد که بـر او خشمگیـن بـاشـد.  

اطعام و میهمـانـى کـردن بـراى ازدواج از سنت است. 

ایمان یک درجه بالاتر از اسلام است, و تقوا یک درجه بالاتر از ایمان است و به فـرزنـد آدم چیزى بـالاتـر از یقیـن داده نشده است.

نام هالی کاشف سیاره دنباله دار در قرآن آمده است!!


فَلَمَّا جَنَّ عَلَیهِ اللَّیلُ رَأَى کَوْکَبًا



با سلام


یک پژوهشگر مطلبی را بدست آورده که با هم مرورمی کنیم :


در آیه ی 76 سوره ی انعام اسم کاشف سیاره ی دنباله دار هالی آمده است!

( هالی که از کنار هم گذاشتن حروف قرمز عبارت « علیه اللیل» بدست می آید )

و شماره ی آیه(76) هم نشانگر دوره حرکت انتقالی بدور خورشید است

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیه اللَّیلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَا أُحِبُّ

الْآفِلِینَ


(الأنعام/76)

پس چون شب بر او پرده افکند ستاره‏ای دید گفت این پروردگار من است و آنگاه چون غروب کرد
گفت غروب‏کنندگان را دوست ندارم

اشاره ی قرآن به وجود گلبول های سفید

«إِن کُلُّ نَفْسٍ لَّمَّا عَلَیْهَا حَافِظٌ»(الطارق:4)

«هر کسی در درون خود نیروی پشتیبانی دارد»

«نَفس» : زندگی و خودآگاهی در پدیده زنده، و آنچه غرائز و احساسات و هستی خود را درک می‌کند  و از خود بعنوان "من" یاد می‌کند. پدیده زنده با زنده بودن نَفس زنده است و با مردن نَفس می میرد و همینطور با مردن بدن نَفس نیز می میرد. نَفس فوت هم می کند و فوت وضعیت میان مرگ و زندگی است مانند خواب و بی هوشی). نفس در آیه مجاز است و بجای جسم آمده است. بعبارتی آیه می‌گوید: هر جسمی نیروی پشتیبانی دارد که نتیجه پشتیبانی از زندگی آن جسم می شود پشتیبانی از "زندگی نفس آن جسم".

« حافظ » : اسم فاعل از مصدر حفظ است. حفظ بمعنی: چیزی را از درون یا در درون نگهبانی و نگهداری وپشتیبانی نمودن است، ("حراست"بمعنی: چیزی را از بیرون نگهبانی و پشتیبانی نمودن است). وحافظ: کسی یا چیزی است که چیزی را از درون آن یا در درون آن نگهبانی و نگهداری  و پشتیبانی می‌کند).

نکته آیه:

هرکسی در درون خود نیروی پشتیبانی دارد: بدن هر انسانی یک سیستم حفاظتی دفاعی دارد. برخی از سلولهای آن در جای مخصوصی به انتظار وارد شدن غیر خودیها (باکتریها، ویروسها، میکروبها و مواد خطرناک) هستند و برخی با جـریان خـون در سـراسـر بدن گـشـت میزنند و هـنگام برخورد با دشـمـن با آن درگیر شده و آنرا از پا در می‌آورند. و به این ترتیب سلامتی بدن را در برابر بیماریها  حفظ می‌کنند و بدن زنده می ماند و با زنده ماندن بدن نفس زنده می ماند.

تصویری از سلولهای مغز استخوان انسان که با میکروسـکوپ دیده میشوند. در مغز استخوان هـر دقـیقه مـیـلـیـونها سلول درست میشوند تا به بخشهای دیگر بدن صادر شوند. این سلولها بین یک صدم تا سه صدم میلیمتر قـطر دارند.

نوشته: محمد احسان خرامید    

حرکات خورشید و اعجاز علمی قرآن

خورشید یکی از نشانه‌های الهی است که خداوند در قرآن از آن و حرکت‌های ان یاد کرده و به آن قسم خورده است2. از این رو ،‌بسیاری از مفسران و صاحب‌نظران و متخصصان کیهان‌شناسی در این مورد اظهار نظر کرده‌اند. آیاتی که در این مورد به آن‌ها استناد شده عبارت‌اند از:

« وَآیَةُ لَهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَاهُمْ مُظْلِمُونَ وَالشَّمْسَ تَجْرِی لِمُسْتَقَرِّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلیِمِ.» [سوره یس(36)، آیه 37ـ38].

« نشانه‌ای [دیگر] برای آنها شب است که روز را [مانند پوست] از آن بر می‌کنیم و به ناگاه آنان در تاریکی فرو می‌روند و خورشید به [سوی] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیر آن عزیز دانا این است

قرآن کریم معجزه جاویدان حضرت محمد r است. دانشمندان از دیرباز وجود گوناگونی را برای اعجاز قرآن بیان کرده‌اند. همزمان با کشفیات علمی در دو قرن اخیر،‌اعجاز علمی قرآن نیز مطرح شد. عده‌ای از مفسران و صاحب‌نظران کوشیده‌اند تا با انطباق پاره‌ای از آیات قرآن بر کشفیات جدید علوم تجربی، این ادعا را به اثبات برسانند. یکی از مواردی که این انطباق از دلیل‌ها و قرینه‌های استوار برخوردار است. آیات مربوط به خورشید و حرکات آن است.

نوشتاری که پیش‌رو دارید که به بررسی همه جانبه این موضوع پرداخته است.

مقدمه

اعجاز علمی قرآن به مطالب و اسرار علمی گفته می‌شود که در قرآن بیان شده و در عصر نزول قرآن برای بشر ناشناخته بوده و پس از پیشرفت علوم در سده‌های اخیر کشف شده است. هر چند تفسیر علمی قرآن کریم سابقه‌ای هزار ساله دارد، ولی ادعای اعجاز علمی قرآن در دو قرن اخیر مطرح شده است. در این دوره برخی از کشفیات علوم تجربی توسط دانشمندان بر آیات قران منطبق شده و صحت و اتقان این کتاب الهی بیش از پیش به اثبات رسیده است.

با تحقیق به عمل آمده توسط نگارنده معلوم شد که مفسران و صاحب‌نظران در مورد اعجاز عملی قرآن بیش از 300 آیه را مورد استناد قرار داده و آنها را با علوم تجربی منطبق ساخته‌اند. با نقد و بررسی مطالب ارائه شده در تفسیرها و کتاب‌های مربوطه به این نتیجه رسیدیم که تنها شش مورد را می‌توان از دلیل‌های اعجاز علمی قرآن برشمرد. این شش مورد عبارت‌اند از: حرکت خورشید، نیروی جاذبه ، لقاح ابرها، زوجیت اشیا، ترتیب مراحل خلقت انسان و ممنوع بودن شرابخواری.1

در این مقاله، به اعجاز علمی قرآن در بیان حرکات خورشید می‌پردازیم.

 

2- خورشید و حرکات آن در آیات قرآن
 

خورشید یکی از نشانه‌های الهی است که خداوند در قرآن از آن و حرکت‌های ان یاد کرده و به آن قسم خورده است2. از این رو ،‌بسیاری از مفسران و صاحب‌نظران و متخصصان کیهان‌شناسی در این مورد اظهار نظر کرده‌اند. آیاتی که در این مورد به آن‌ها استناد شده عبارت‌اند از:

« وَآیَةُ لَهُمْ اللَّیْلُ نَسْلَخُ مِنْهُ النَّهَارَ فَإِذَاهُمْ مُظْلِمُونَ وَالشَّمْسَ تَجْرِی لِمُسْتَقَرِّ لَهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلیِمِ.» [سوره یس(36)، آیه 37ـ38].

« نشانه‌ای [دیگر] برای آنها شب است که روز را [مانند پوست] از آن بر می‌کنیم و به ناگاه آنان در تاریکی فرو می‌روند و خورشید به [سوی] قرارگاه ویژه خود روان است. تقدیر آن عزیز دانا این است.»

 

«لَا الشَّمْسُ یَنْبَغِی لَهَا أَنْ تُدْرِکَ الْقَمَرَ وَ لَا اللَّیْلُ سَابِقُ النَّهَارِ وَکُلُّ فِی فَلَکِ یَسْبَحُونَ» [سوره یس (36) آیه 40]

نه خورشید را سزد که به ما رسد، و نه شب به روز پیشی جوید و هر کدام در سپهری شناورند.

 

« وَ هُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ» [ سوره انبیاء(21) آیه 43]

« اوست آن کسی که شب و روز و خورشید و ماه را پدید آورده است. هر کدام از این دو در مداری [معین] شناورند.»

 

« وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلُّ یَجْرِی لِاَجَلِ مُسَمّیً» [سوره رعد(13)آیه 2]

« و خورشید و ماه را رام گردانید؛ هر کدام برای مدتی معین به سیر خود ادامه می‌دهند.»

 

« وَسَخَّرَ لَکُمْ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَیْنِ » [سوره ابراهیم(149 آیه 33]

« خداوند خورشید و ماه را در حالی که هر دو در حال حرکت هستند، به نفع شما مقهور و مسخر گردانید.

 

2ـ1ـ نکته‌های تفسیری

1ـ آیات بالا برای معرفی نشانه‌های حق است و به مردم یادآوری می‌شود تا ایمان آنان تقویت شود: از این رو، آیات سوره یس با کلمه «وَآیَةُ لَهُمة...» شروع می‌شود و آیه 2 سوره رعد با جمله « لَعَلَّکُمْ بِلِقَاءِ رَبِّکُمْ تُوقِنُونَ» ؛ « امید که شما به نقادی پروردگارتان یقین حاصل کنید» پایان می‌یابد.

2ـ  « لام» در کلمه « لمستقر» ممکن است به چند معنا باشد:

الف: لام به معنای « الی» (خورشید به سوی قرارگاه خود روان است)3؛

ب: لام به معنای «فی» (خورشید در قرارگاه خود روان است)4؛

ج: لام برای غیات «تا» باشد(خورشید تا قرارگاه خود روان است)5؛

د: لام به معنای تأکید باشد(خورشید روان است مر قرارگاه خود را).

3ـ  آیه بالا به نحو دیگری نیز قراءت شده است: « وَ الشَّمْسُ تَجْرِی لامُسْتَقَرَّلَهَا » ؛ « خورشید روان است و قرارگاه ندارد.6»

4 ـ  کلمه مستقر در « لمستقر » ممکن است میمی، یا اسم زمان و یا اسم مکان باشد . پس بدین معناست « خورشید به طرف قرار گرفتن خود حرکت می‌کند » و یا تا آن جا که قرار گیرد حرکت می‌کند.» یعنی تا سرآمدن اجل آن و یا زمان استقرار و یا محل استقرارش حرکت می‌کند7

این احتمال(سرآمدن اجل یا زمان اسقرار) به وسیله آیه « کُلِّ یَجْرِی لاِجَلِ مُسَمّیً » [سوره رعد(13) آیه 2] تأیید می‌شود؛ چرا که « لاجل مسمی» به جای « لمستقرلها» به کار رفته است. مگر آن که ادعا شود که آیه « وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمْسْتَقَرِّلَهَا» [سوره یس (36) آیه 38] می‌خواهد در مورد خورشید به مطلب تازه‌ای اشاره کند که در آیات دیگر [سوره فاطر(35)آیه 13؛سوره رعد(13)آیه 2؛ سوره زمر(39) آیه 5] اشاره نشده بود. یعنی خورشید و ماه هر دو زمان استقرار و پایان زمانی حرکت دارند و علاوه بر آن، خورشید پایان‌مکانی نیز دارد.

5 ـ ابن کثیر نیز در تفسیر خود در مورد « لمستقر لها » دو احتمال را مطرح کرده است:

اول : مقصود مستقر مکانی باشد. یعنی تحت عرش الهی که نزدیک زمین است.

دوم : مقصود انتهای سیر خورشید در قیامت باشد8.

6ـ فلک در لغت به معنای کشتی است و فلک به معنای مجرای کواکب است که به سبب شباهت آن با کشتی (در شناور بودن) فلک نامیده شده است9.

تفسیر نمونه در معنای فلک نوشته است:

« کلمه فلک در لغت به معنی برآمدن پستان دختران و شکل دورانی به خود گرفتن است سپس به قطعاتی از زمین که مدور است و یا اشیای مدور دیگر نیز اطلاق شده و از همین رو به مسیر دورانی کواکب نیز اطلاق می‌شود.10»

سید هبة الدین شهرستانی با ذکر 14 دلیل اثبات می‌کند که کلمه « فلک» در اسلام به معنای مدار نجوم و مجرای کواکب است11.

7ـ یسبحون از ماده « سباحت» در اصل به معنای حرکت سریع در آب و هواست12.

8ـ دائبین از ریشه « دأب» است که به معنای « ادامه دادن به سیر » است ، و به معنای عادت مستمره هم می‌آید13.

البته تفسیر نمونه نوشته است: دائب از ریشه « دئوب» به معنی استمرار چیزی در انجام یک برنامه به صورت یک حالت و سنت است... ولی در معنی دائب، « حرکت در مکان » نیفتاده است؛ و لذا نورافشانی و اثر تربیتی، خورشید را مدلول دائب می‌کند14

اما به نظر می‌رسد که با توجه به سخن راغب اصفهانی ایشان به یکی از معانی دائب توجه نکرده است(ادامه دادن به سیر) . هر چند که تفسیرنمونه هیچ منبع لغوی را نیز در این مورد معرفی نکرده است.

 

 

3ـ خورشید و حرکات آن در تاریخ علم

خورشید ستاره‌ای است که هر انسانی می‌تواند هر روز آن را ببیند و حرکت کاذب روزانه (از طرف مشرق به مغرب)15 همیشه توجه انسان را به خود جلب کرده است.

انسان‌ها تا قرن‌ها فکر می‌کردند که خورشید به دور زمین می‌چرخد و هیئت پیشیده بطلمیوسی نیز بر همین اساس پایه‌گذاری شده بود که زمین، مرکز جهان 16. حکیم مزبور کره زمین را ساکن و مرکز کلیه کرات پنداشته بود.

« سه چهارم از سطح زمین را آب فراگرفته و کره هوا به مجموع خاک و آب احاطه کرده و کره هوا را کره آتش در میان گرفته و آتش را کره قمر در آغوش دارد. (فلک قمر را جز خود ماه ستاره‌ای نیست) و پس از فلک قمر افلاک عطارد و زهره و شمس و مریخ و مشتری و زحل به ترتیب هر فلک بعدی محیط بر فلک قبلی است و هر یک را فقط یک ستاره است که هم به نام آن نامیده می‌شود.

پس از فلک زحل کره هشتم یا فک ثوابت است که جمیع کواکب ثابته مانند میخ بر پیکر آن کوبیده است. پس از فلک هشتم کره نهم یا فلک اطلس است که تمام افلاک هشت‌گانه به ترتیبی که ذکر شد؛ در شکم آن جا دارد. (مانند پیازی که لایه‌لایه بر همدیگر هستند) فلک مزبور خالی از ستاره و دارای قطر نامحدود است... و در یک شبانه‌روز با کلیه افلاکی که در جوف آن است، به گرد زمین می‌چرخد.17»

هیئت بطلمیوسی هفده قرن بر فکر بشر حکومت کرد و پس از آن کپرنیک (1544 م ) هیئت جدید (هیئت کپرنیکی) را ارائه داد که بر اساس آن زمین به دور خورشید می‌چرخید؛ ولی شکل چرخش را دایره‌ای می‌دانست که پس از کپلر(1650 م) شکل بیضوی گردش زمین به دور خورشید را کشف کرد. سپس عقیده این دو نفر توسط گالیله ایتالیایی مدلل گردید 18 و از آن پس نظام منظومه شمسی به صورت نوین پایه‌گذاری شد که سیارات به دور خورشید می‌چرخد (عطارد ـ زهره ـ زمین ـ مریخ ـ مشتری ـ زحل ـ اورانوس ـ نپتون ـ پلوتون ).

ولی هنوز عقیده اخترشناسان (حتی کپرنیک، کپلر و گالیله) بر آن بود که خورشید ثابت ایستاده است19. حتی در ادعانامه‌ای که علیه گالیله در دادگاه خوانده شد، او را به اعتقاد به سکون خورشید(برخلاف گفته کتاب مقدس که خورشید را که متحرک می‌دانست20) متهم کردند و او حاضر نشد حرکت خورشید را بپذیرد21.

در اعصار جدید روشن شد که خورشید دارای چند حرکت است:

اول: حرکت وضعی که هر 5/25 روز یک بار به دور خود می‌چرخد.

دوم: حرکت انتقالی از جنوب آسمان به سوی شمال آن که هر ثانیه 5/19 کیلومتر همراه با منظومه شمسی حرکت می‌کند.

سوم : حرکتی انتقالی که با سرعت 225 کیلومتر در ثانیه به دور مرکز کهکشان می‌گردد؛ که در این حرکت نیز منظومه شمسی را به همراه خود می‌برد22.

البته برای خورشید حرکت‌های دیگری نیز گفته شده که در « نکته‌های علمی» اشاره می‌کنیم.

 

4ـ اسرار علمی در آیات مربوط به خورشید

در مورد آیات مربوط به حرکت خورشید مفسران قرآن دو گروه شده‌اند:

گروه اول: مفسران قدیمی؛ مفسران قرآن کریم از دیر زمان در پی فهم آیات مربوط به حرکت خورشید بودند ولی از طرفی نظریه هیئت بطلمیوسی بر جهانیان سایه افکنده بود و از طرف دیگر، ظاهر آیات قرآن (در مورد حرکت خورشید و زمین در مدار خاص خودشان)هیئت بطلمیوسی را برنمی‌تافت. از این‌رو، برخی از مفسران در پی آن شدند تا با توجیه خلاف ظاهری آیات قرآن را با هیئت بطلمیوسی و حرکت کاذب روزانه خورشید سازگار کنند.

طبری (310 ق) در تفسیرش حرکت خورشید را بر همان حرکت روزانه، و محل استقرار خورشید را دورترین منازل، در غروب می‌داند23.

طبرسی(م548 ق)، مفسر گران قدر شیعه می‌گوید:

« در مورد استقرار خورشید سه قول است:

یک: خورشید جریان می‌یابد تا این که دنیا به پایان برسد. بنابراین، به معنای این است که محل استقرار ندارد؛

دو: خورشید برای زمان معینی جریان دارد و از آن‌جا تجاوز نمی‌کند؛

سه: خورشید در منازل خود در زمستان و تابستان حرکت می‌کند و از آن‌ها تجاوز نکند.

پس همان ارتفاع و هبوط خورشید محل استقرار اوست24».

شهرستانی در مورد آیه:« کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ »      [سوره یس (36) آیه 40] نوشته است: « هر یک در فلکی شنا می‌کنند.»

مکرر گفتیم که ظاهر این آیه با هیئت قدیم راست نمی‌آمد؛ زیرا بنابر آن هیئت،حرکت کوکب در جسم فلک ممتنع است و از این جهت قدما ظاهر آیه را حمل بر مجاز کرده سباحت را هم به معنای مطلق حرکت گرفته و گفته‌اند مقصد این است که هر ستاره‌ای با فلک خود بالتبع حرکت می‌کند.»

این در حالی است که در آیه « فی » (در) دارد یعنی خورشید در فلک و مدار شناور است .

هم‌چنین در مورد آیه « وَالشَّمْسُ تَجْرِی»[سوره یس (36) آیه 38] نوشته است: « متقدمان بدین آیه احتجاج کرده حرکتی را که از طلوع و غروب آفتاب مشاهده می‌شود متعلق به جرم خورشید دانسته‌اند. ولی در معنای کلمه « مستقر» دچار اضطراب و اختلاف عقیده شده‌اند.

... برخی گفته‌ ‏آفتاب سیر می‌کند تا مستقر خود که برج حمل است. (که لازمه آن سکون خورشید در برج حمل است و این معنا باطل است)25»

عجب این است که صاحب تفسیر نمونه نیز در تفسیر آیه «کُلُّ فِی فَلَکِ یَسْبَحُونَ» [ سوره یس (36) آیه 40] احتمال می‌دهد که مقصود همین حرکت خورشید بر حسب حس ما یا حرکت ظاهری [کاذب و خطای دید] باشد و آن احتمال را در کنار احتمالات دیگر می‌اورد و رد نمی‌کند.26 در حالی که این آیات در مقام شمارش آیات خداست و حرکت کاذب نمی‌تواند آیه و نشانه الهی باشد27.

گروه دوم: مفسران و صاحب‌نظران جدید؛ پس از آن که در هیئت جدید، حرکت زمین به دور خورشید معنای جدیدی پیدا کرد و متخصصان، صاحب‌نظران و مفسران قرآن در این مورد اظهار نظرهای متفاوتی کردند و برداشت‌های زیبایی از آیات به عمل آوردند، که بدان‌ها اشاره می‌کنیم:

الف: حرکت انتقالی خورشید در درون کهکشان راه شیری (حرکت طولی9؛}

مفسر معاصر، آیة الله مکارم شیرازی پس از اشاره به تفسیرهای « تجری» [سوره یس(36) آیه 38] نوشته است:

« آخرین و جدیدترین تفسیر برای آیه فوق همان است که اخیراً دانشمندان کشف کرده اند. آن، حرکت خورشید با مجموعه منظومه شمسی در وسط کهکشان ما به سوی یک سمت معین و ستاره دوردستی که آن را ستاره وگا نامیده‌اند، می‌باشد.28»

در جای دیگر« جریان » را اشاره به حرکت طولی می‌داند29.

تذکر: در این معنا باید « لام » در « لمستقر لها » را به معنای « الی » بگیریم. یعنی: « خورشید به سوی قرارگاه خود جریان دارد.» همان‌گونه که برخی از نویسندگان عرب بدان تصریح کرده‌اند.

یکی از صاحب‌نظران پس از این که حرکت خورشید از جنوب به سوی شمال آسمان را 5/19 کیلومتر در ثانیه می‌داند، در ادامه به آیه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهیم در مورد حرکت خورشید استناد می‌جوید30.

یکی دیگر از نویسندگان معاصر در مورد کلمه « مستقر‌ » در آیه « تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا » نوشته است:

« این حرکت به سوی قرارگاه شاید همان حرکت خورشید به سوی ستاره وگا باشد که علم نجوم امروز بدان پی برده است و سپس آن را معجزه علمی قرآن می‌داند31

علامه طباطبایی u پس از آن که جریان شمس را همان حرکت خورشید می‌داند، نوشته است:

« اما از نظر علمی تا آنجا که بحث‌های علمی حکم می‌کند قضیه درست بر عکس (حس) است. یعنی خورشید دور زمین نمی‌گردد بلکه زمین به دور خورشید می‌گردد و نیز اثبات اینکه خورشید یا سیاراتی که پیرامون آن هستند به سوی ستاره(نسر ثابت 9 حرکت انتقالی دارند... .32»

سید هبة الدین شهرستانی حرکت خورشید را به طرف ستاره‌ای بر ران راست « جائی» معرفی می‌کند و در جای دیگر آن را به طرف مجموعه نجوم (هرکیل) می‌داند33؛ و کلمه « تجری» را اشاره به حرکت انتقالی خورشید می‌داند34.

طنطاوی در تفسیر الجواهر نیز پس از ذکر مقدمه‌ای در انواع حرکات، آیه بالا را بر حرکت خورشید و مجموعه همراه او به دور یک ستاره (کوکب) حمل می‌کند و سپس مطالبی طولانی در مورد حرکت‌های هواپیماها، اتومبیل‌ها و ... می‌دهد که ربطی به تفسیر آیه ندارد35.

در همین مورد، کتاب زنده جاوید و اعجاز قرآن اثر مهندس محمد علی سادات، و نیز قرآن و اخرین پدیده‌های علمی، اثر مهندس جعفر رضایی فر، و نیز القرآن الکریم و العم الحدیث ، اثر دکتر منصور محمد حسب النبی، مطالب مشابهی دارند.

ب: حرکت انتقالی خورشید همراه با کهکشان: (حرکت دورانی)

آیة الله مکارم شیرازی: در مورد آیه « کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ » [سوره یس(369 آیه 40] « هر کدام از آن‌ها در مسیر خود شناورند» دو احتمال می‌دهند:

یک: حرکت خورشید به حسب حس ما یا حرکت ظاهری[حرکت کاذب روزانه خورشید که در اثر حرکت زمین به خطا دیده می‌شود وعرف مردم این حرکت را به خورشید نسبت می‌دهند.]؛

دوم: منظور از شناور بودن خورشید در فلک خود، حرکت آن همراه با منظومه شمسی و همراه با کهکشانی که ما در آن قرار داریم، می‌باشیم؛ هر چند که امروزه ثابت شده است که منظومه شمسی ما جزئی از کهشکشان عظیمی است که به دور خود در حال گردش است .

در پایان، این آیه « فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ » را اشاره به حرکت دورانی خورشید می‌داند که برخلاف هیئت بطلمیوسی حاکم در زمان نزول قرآن سخن گفته است و بدین ترتیب معجزه علمی دیگری از قرآن به ثبوت می‌رسد36.

یکی از صاحب‌نظران نیز پس از آن که حرکت دورانی خورشید را هر 200 میلیون سال یک بار با سرعت 225 کیلومتر در ثانیه به دور مرکز کهکشان می داند به آیه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهیم برای اثبات حرکت خورشید استناد می‌جوید37.

دکتر موریس بوکای با استناد به آیه 33 سوره انبیاء و 40 سوره یس « کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ » نتیجه می‌گیرد که قرآن تصریح کرده که خورشید روی مداری حرکت می‌کند. در حالی که این مطلب بر خلاف هیئت بطلمیوسی رایج در عصر پیامبرr بود. او می‌گوید« با این که نظر بطلمیوس در زمان پیامبر اسلام r هم مورد گرایش بود در هیچ جای قران به چشم نمی خورد. »

سپس با اشاره به ترجمه‌های غلط قرآن به زبان فرانسه که فلک را به معنای مغسوس (کره آسمانی ـ میله آهنی) آورده‌اند چون نمی‌توانستند حرکت دورانی خورشید را تصور کنند. می‌گوید اولین ترجمه قرآن که به زبان فرانسوی کلمه « فلک» را « مدار» ترجمه کرد ترجمه « حمیدالله» دانشمند پاکستانی بود38.

سید هبة الدین شهرستانی در مورد حرکت خورشید و منظومه شمسی(از قول برخی) نقل کرده است:

« خورشید با همه اتباع خود به دور روشن‌ترین ستاره‌ای که در ثریاست می‌چرخد و نام آن ستاره به زبان فرنگی « الکبوتی» و به زبان عربی « عقد الثریا» است.»

برخی دیگر از نویسندگان مثل عبدالرزاق نوفل همین حرکت دورانی را به آیات قرآن [سوره یس (36) آیه 40] نسبت داده‌اند.»39

استاد مصباح یزدی نیز با طرح آیه بالا [سوره یس(36) آیه 40] نوشته است:

« قرآن، فلک را چون دریایی می‌داند،‌که اجرام در آن حرکت دارند و شناورند. پیداست که منظور فضایی است که این اجرام بر آن حرکت می‌کنند و مدار حرکتشان را در آن فضا تعیین می‌کنند . نه آن‌چنان که قدما می‌گفتند: فلک حرکت می‌کند و آن‌ها در فلک ثابت‌اند.

قرآن از ابتدا« فرضیه فلکیات» قدیم را مردود دانسته است... پس از این آیه می‌توان استفاده برد که اجرای علوی، همه در حرکت‌اند و این چیزی است که نجوم جدید اثبات می‌کند.» 40

تذکر: به نظر می‌رسد که ظاهر آیه همین معنای دوم (حرکت خورشید در یک مدار) است که با توجه به جمله ذیل آیه « کُلُّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ » تأیید می‌شود.

ج: حرکت وضعی خورشید به دور خود

در تفسیر نمونه آمده است:

« بعضی دیگر آن « تجری» [سوره یس(36) آیه 38] را اشاره به حرکت وضعی کره آفتاب دانسته‌‌اند؛ زیرا مطالعات دانشمندان به طور قطع ثابت کرده که خورشید به دور خود گردش می‌کند.»41

سپس در پاورقی توضیح داده است که بر طبق این تفسیر « لام» در «المستقرلها»به معنای «فی» (در) است.42

تذکر: در این صورت معنا این گونه می‌شود: «خورشید در قرارگاه خود جریان دارد.» [و به دور خود می‌چرخد].

احمد محمد سلیمان نیز در کتاب القرآن و العلم نوشته است کلمه لام در عربی 13 معنا دارد و سپس توضیح می‌دهد که اگر لام به معنای «فی» باشد حرکت وضعی خورشید را می‌رساند و اگر به معنای « الی» باشد حرکت انتقالی خورشید را می‌رساند و سپس می‌گوید این معجزه بلاغی قرآن است که یک کلمه «لمستقرلها» دو معجزه علمی را باهم می‌رساند43.

سید هبة الدین شهرستانی نیز از علامه مرعشی شهرستانی (سید محمد حسین 9 و غیر او نقل می‌کند که احتمال داده‌اند؛ کلمه « مستقر» به معنای محل استقرار و حرف لام به معنای « فی» و مقصود حرکت وضعی آفتاب باشد44.

یکی از صاحب‌نظران نیز پس از آن که حرکت وضعی خورشید را 5/25 روز یک مرتبه به دور خود معرفی می‌کند به آیه 2 سوره رعد و 33 سوره ابراهیم در مورد اثبات حرکت خورشید استناد می‌جوید45.

برخی دیگر از نویسندگان مثل؛ محمد علی سادات، آیه 38 و 40 سوره یس را دلیل حرکت وضعی خورشید گرفته‌اند46.

یکی دیگر از صاحب‌نظران نیز با ذکر این که ممکن است لام در کلمه « لمستقر» به معنای «فی» یا « تأکید» باشد آن را اشاره به حرکت وضعی خورشید می‌داند47.

د: ادامه حیات خورشید تا زمان معین

یکی از صاحبنظران در مورد آیه «کُلُّ یَجْرِی لِاَجَلٍ مُسَمّیً » ؛ « هر یک از خورشید و ماه تا زمان معینی به گردش خود ادامه می‌دهند» نوشته است:

« ظاهراً مقصود از این که خورشیدو ماه تا زمانی معینی به گردش خود ادامه می‌دهند. این است که زمانی فراخواهد رسید که این چراغ‌های آسمانی خاموش گردد و آن روز قیامت است.48»

همین معنا را سید هبة الدین شهرستانی در مورد آیه « وَالشَّمْسً تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا » پذیرفته و نوشته است: مقصود از جریان حرکت انتقالی آفتاب است در اعماق فضا و مراد از « مستقر » زمان استقرار است نه مکان استقرار و معنا چنین می‌شود: آفتاب حرکت می‌کند تا هنگامی که باید قرار گیرد. یعنی روز قیامت.

تذکر: در این صورت « مستقر » را در آیه اسم زمان معنا کرده‌اند.

فیزیک‌دانان جدید نوشته‌اند:

« خورشید می‌تواند تا 10 میلیارد سال بدرخشد و از این عمر طولانی پنج میلیارد سال آن گذشته است. بنابراین، اکنون خورشید در نیمه راه زندگی خود قرار دارد.49»

هـ : حرکات درونی خورشید

به نظر می‌رسد که کلمه « تجری » در آیه «وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَهَا » معنای دیگری را نیز بدهد. یعنی بین کلمه « تحرک» و تجری» تفاوتی هست و آن این که کلمه « تحرک» فقط حرکت را می‌رساند مثل حرکت اتومبیلی که به جلو یا عقب می‌رود ولی زیر و رو نمی‌شود. اما کلمه « تجری» در مورد مایعات مثل آب به کار می‌رود که در هنگام حرکت علاوه بر جلو رفتن، زیر رو هم می‌شود و بر سر هم می‌خورد.

امروزه دانشمندان کشف کرده‌اند که خورشید علاوه بر حرکت وضعی، انتقالی طولی، انتقالی دورانی دارای یک حرکت دیگر هم هست؛ چرا که درون خورشید همیشه انفجارات هسته‌ای صورت می‌گیرد تا انرژی نورانی و گرما را تولید کند و روشنی بخش ما باشد. 50 و همین انفجارات باعث زیر و رو شدن مواد مذاب داخل خورشید شده و گاه تا کیلومترها به بیرون پرتاب می‌شود51.

به عبارت ، دیگر خورشید فقط حرکت نمی‌کند بلکه مثل آب جریان دارد و همیشه زیر و رو می‌شود؛ و این لطافت تعبیر قرآنی غیر از طریق وحی نمی‌تواند صادر شده باشد و از این رو ممکن است اعجاز علمی قرآن را برساند.

تذکر: در این جا ممکن است  گفته شود که با توجه به کاربرد واژه « تجری » در قرآن که در مورد حرکت ماه و خورشید هر دو بکار رفته است[ سوره فاطر(35) آیه 13؛ سوره زمر(39)آیه 5؛ سوره لقمان(31) آیه 29] « وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلُّ یَجْرِی لِاَجَلٍ مُسَمّیً » [سوره رعد(13) آیه 2] در حالی که ماه از مواد مذاب تشکیل نشده است. پس همیشه، واژه تجری به معنای مذاب بودن، متعلق به جریان(مثل آب و خورشید نیست. بلکه این تعبیر کنایه است که در این موارد فضا را مثل یک اقیانوسی در نظر گرفته است که ماه و خورشید مثل یک کشتی در آن شناور هستند . پس این واژه دلالت قطعی بر یک معنا(شناور بودن یا مذاب بودن) در مورد خورشید ندارد . از این رو نمی‌توان گفت که اعجاز علمی قرآن را ثابت می‌کند.

تذکر دیگر: برخی از صاحب‌نظران (دکتر السید الجمیلی) نیز با طرح آیه 36 سوره یس حرکت خورشید و منظومه شمسی را 700 کیلومتر در ثانیه دانسته‌اند. ولی نوع حرکت را مشخص نکرده‌اند که ، دورانی به دور مرکز کهکشان است یا مستقیم52.

 

5ـ نتیجه

در مورد انطباق حرکت‌های خورشید با آیات قرآن، می‌توان به نتیجه‌های زیر رسید:

1ـ سه احتمال در کلمه « مستقر» [سوره یس (36) آیه 38] وجود دارد: مصدر میمی ـ اسم مکان ـ اسم زمان. هم‌چنین چند احتمال در معنای لام « لمستقر» وجود دارد: به معنای الی ـ فی ـ غایة . در مورد کلمه « جریان » چهار احتمال وجود دارد: حرکت انتقالی طولی ـ حرکت وضعی ـ ادامه حیات زمانی ـ حرکت درونی خورشید.

در اثر ضرب این احتمالات در یک دیگر عدد 36 حاصل می‌شود. یعنی 36 احتمال در معنای آیه متصور است و ممکن است در واقع همه این احتمالات مراد آیه باشد.

پس این احتمال هم وجود دارد که جریان (حرکت) دیگری هم برای خورشید وجود داشته باشد که کشف نشده و آن هم مراد باشد . از این رو، نمی‌توان به طور قطعی گفت که مقصود آیه یکی از این احتمالات است و نفی احتمالات (شناخته شده یا کشف نشده) دیگر کرد.

البته همان‌طور که بیان کردیم ظاهر آیه [سوره یس (36) آیه 37ـ40] همان معنای دوم (حرکت دورانی خورشید در یک مدار ثابت ) است، که با واژه « یسبحون» در ذیل آیه تأیید می‌شود.

2ـ حرکت انتقالی خورشید به طرف یک مکان نامعلوم را می‌توان از کلمه «لمستقر » استفاده کرد. اما تعیین این مکان (ستاره وگا ـ جائی یا هرکیل یا ...) و یا تحمیل آن بر آیه قرآن صحیح به نظر نمی‌رسد؛ چرا که تعیین قطعی این مکان مشخص نیست. از این‌رو، نمی‌توان مکان‌های حدسی را به قرآن نسبت داد.

3ـ اشارات صریح قرآن به حرکت خورشید ( هر کدام از معانی حرکت و جریان را که در نظر بگیریم) از مطالب علمی قرآن و نوعی رازگویی است؛چون که قرآن کریم در زمانی سخن از مدار (فلک) خورشید و جریان و حرکت واقعی آن گفت که هیئت بطلمیوسی فقط همین حرکت کاذب را به رسمیت می‌شناخت و این مطلب عظمت علمی قرآن و آورنده آن (پیامبر اسلام r ) را نشان می‌دهد.

4ـ آیا این اشارات علمی قران اعجاز علمی آن را اثبات می‌کند؟

در این مورد می‌توان تفصیل قایل شد؛ یعنی بگوییم بخشی از این حرکت‌ها قبلاً توسط کتاب مقدس گزارش شده بود از این رو، اخبار قرآن در این مورد اعجاز علمی نیست. اما آن بخشی که توسط کتاب مقدس گزارش نشده بود و توسط قرآن بر خلاف هیئت بطلمیوسی بیان شد، اعجاز علمی قرآن است.

قسم اول یعنی بخشی که کتاب مقدس خبر داد، همان جمله‌ای است که می‌گوید: « و [خورشید ] مثل پهلوان از دویدن در میان شادی می‌کند.53»

از این جمله فقط حرکت انتقالی دورانی خورشید استفاده می‌شود چون پهلوانان در میادین به طرف جلو و به صورت دورانی می‌دوند54. اما حرکت‌های دیگر مثل حرکت انتقالی طولی و حرکت وضعی و حرکت زمانی و حرکت درونی خورشید از ابتکارهای قرآن است، و اعجاز علمی آن را ثابت می‌کند.

 

منبع:www.kavirsky.blogfa.com

لایه های زمین در قرآن کریم

"خـدا آن است که هـفـت آسمان را آفـریـد و از زمـیـن نـیـز چیزی مانـنـد آنهـا".طلاق 12
همانطور که قـرآن مطرح کرده زمین در واقع از 7 قشر (7 لایه) تشکیل می شود:

  

 

1ـــ قشر خارجی زمین. این قشر اساساً از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده.دما در عمق یازده کیلومتری به 1100 در جه می رسد.
2ـــ قشر زیر قشر خارجی. این قشر از مگنزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در 400 کیلو متری دما تقریباً 1400 در جه است.
3ـــ سومین قشر زمین در عمق میان 400 تا 700 کیلومتری قرار دارد. و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است. دما در آن بالای 1400 درجه است.
4ـــ چهارمین قشر تا 2900 کیلومتری عمق امتداد دارد. پائین آن آهن و سلیکات منزیم تقریباً 3800 درجه گرم است.
5ـــ دمای آن بالای 3800 درجه است و فعل و انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد.
6ـــ ششمین قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده.گفته میشود که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین میشود. دمای آن میان 3800 تا 4200 درجه است.
7ـــ از همان آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به 6000 درجه می رسد.

 برگرفته از سایت دولتی سازمان زمین شناسی آمریکا
http://pubs.usgs.gov/gip/dynamic/inside.html

۳ اعجاز از قرآن کریم

اثر انگشتان در قرآن

«آیا انسان می‌پندارد که ما استخوان‌های پوسیده‌ی او را جمع نخواهیم کرد؟ آری ما حتی سر انگشتان او را که یکی از ظریف‌ترین نقاط بدن اوست بیافرینیم»
قیامه آیه 3-4
اشاره به سر انگشتان و اطراف آن است، کدام یک سخت‌تر است؟ آفرینش دوباره‌ی سر انگشتان یا خلق مجدد استخوان‌های بدن؟ در نگاه اول آفرینش هر دو مساوی است اما هنگامی که دانستیم خطوط سر انگشت همه‌ی افراد با هم تفاوت دارد و انگشت هیچ کس حتی دوقلوها به هم شبیه نیست به نحوی که اثر انگشت در تمام دنیا معرف شخصیت هر فرد است، پی خواهیم برد آفرینش دوباره‌ی آنها مهمتر و به مراتب سخت‌تر است. شاید اشاره‌ی قرآن این باشد تا به ما بفهماند، خداوند قادر است حتی ویژگی‌های شخصیتی افراد را دوباره بیافریند. اعجاز سر انگشت و راز درون آن چیزی است که بشر در قرن نوزدهم بدان دست یافت و متوجه گردید که سر انگشتان انسان دارای خطوط مارپیچی می‌باشد که امتداد و قرار گرفتن آنها در انسانها متفاوت است. لذا در اماکن پلیسی و جنایی ابزار مناسبی برای کشف جنایات محسوب شد. 


------------------------

پایین ترین و کم ارتفاع ترین نقطه زمین(کشف 1935 میلادی)

«الم، غلبت الروم فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون» روم 1-3
«الف،لام،میم، رومیان شکست خوردند در نزدیکترین (پایین‌ترین) سرزمین و ایشان پس از شکست پیروز خواهند شد»
این آیه از جنگ‌های روم و ایران خبر می‌دهد؛ هنگامی که پیامبر در مکه حضور داشتند و ایرانیان بر رومیان پیروز گشتند، اما آیات قرآن علی‌رغم دیدگاه عامه‌ی مردم خبر داد در آینده رومیان بر ایرانیان پیروز می‌شوند و جنگ در فلسطین، نزدیک‌ترین بلاد به عربستان واقع خواهد شد، پیش‌گویی قرآن به گواه تاریخ به واقعیت پیوست.
در این آیه، علاوه بر آن چه ذکر شد، جنبه‌ای دیگر از اعجاز نهفته است و آن این که «ادنی» در مقابل «اعلی» قرار دارد و از لحاظ دستوری، متضاد هم هستند، لذا «ادنی» به معنی یایین‌تر و «اعلی» که متضاد آن می‌باشد به معنی بلندتر است. در این صورت معنی آیه این خواهد شد:
«رومیان در پست‌ترین و پایین‌ترین سرزمین شکست خوردند»
یعنی یایین‌ترین نقطه از سطح دریا، چنان که روشن است جنگ ایران و روم در فلسطین واقع شده، در ناحیه‌ی "بحر المیت" در فلسطین که امروز طبق نظریه‌ی جغرافی‌دانان پایین‌ترین نقطه از سطح دریا، در زمین است.

-------------------------------------------

اثر ارتفاع روی بدن و تنگی نفس

«آن کسی را که خدا بخواهد هدایت کند سینه‌اش را با پرتو ایمان گشاده برای پذیرش اسلام می‌سازد و آن کسی را که خدا بخواهد، گمراه کند، سینه‌اش را به گونه‌ای تنگ می‌سازد که گویی به آسمان صعود می‌کند»
«سوره‌ی انعام آیه‌ی 125»

قرآن، قبل از به راه افتادن کاروان علم از راز عجیبی سخن به میان آورد و آن این که در اثر بالا رفتن انسان به آسمان فشار هوا کم می‌شود و تنگی نفس به فرد دست می‌دهد. اولین کسی که از زبان وحی به این مهم اشاره کرد حضرت محمد(ص) است، درحالی که هیچ وقت طبقات بالایی جو را نپیموده و مضاف بر آن هیچ یک از قلل عربستان آنقدر مرتفع نیست که به خفگی و تنگی نفس منجر شود، اما رسول خدا با بهره گیری از وحی قرآنی از مسایل بسیاری سخن به میان آورد که بعد از پیشرفت علم، بشر آنها را دریافت. یکی از این مسائل، اثر ارتفاعات بر انسان است.
در این آیه، خداوند عدم پذیرش اسلام را از جانب کفار به حالت فردی تشبیه می‌کند که می‌خواهد به آسمان برود، اما در آن بالا و بر اثر صعود سینه‌اش تنگ شده احساس خفگی می‌کند.
دکتر «صلاح‌الدین مغربی» استاد «طب فضا» در آمریکا و عضو انجمن طبی فضا در انگلستان می‌گوید: آن هنگام که به کاوش در تاثیر ارتفاعات بر انسان روی آوردیم، دریافتیم خلبانانی که ارتفاعات مختلف جو را می‌پیمایند در جاهای که ارتفاع از سطح دریا حدود 1000 پا باشد با مشکل تنفسی مواجه نخواهند شد، محدوده‌ای که پرواز، بدون مشکل صورت می‌گیرد، ولی چون ارتفاع به 16000 پا برسد خلبان به منطقه‌ی «تکافوء فیزیولوژی» وارد می‌شود و در آن محدوده به سیستم‌های تنفسی بدن، فشار وارد آمده، خلبان با کمبود اکسیژن مواجه می‌گردد.
با زیادتر شدن ارتفاع از 16000 پا تا 25000 پا، دستگاه‌های هوازی هواپیما و ابزارهای اکسیژن‌ساز، مختل شده و خلبان با مشاکلی چون بی‌هوشی، سرگیجه، سردرد، خواب آلودگی مفرط، تنگی تنفس، سختی دم و بازدم و سرفه‌های شدید، روبرو می‌شود. بعد از آن گازهای موجود در معده و روده رو به افول می‌نهد و بر دیافراگم بدن یا سیستم حاجزی فشار می‌آید. 

نظریه جعفر صادق در باب پیدایش جهان

نظریه جعفر صادق در باب پیدایش جهان

مجمع مطالعات اسلامی استراسبورک 

 امام جعفر صادق راجع به بعضی از مسائل فیزیکی چیزهائی گفته که از لحاظ تئوری کوچکترین تفاوت با نظریه بوجود آمدن جهان در این عصر ندارد ویک دانشمند فیزیکی این دوره وقتی تئوری جعفر صادق را در مورد ایجاد دنیا میخواند تصدیق میکند که نظریه ایست مطابق با تئوری فیزیکی ایجاد دنیا در این عصر.

هنوز نظریه مربوط به پیرایش جهان در کادر قانون علمی قرار نگرفته و هرچه گفته اند تئوری است و ممکن است صحیح باشد یا نادرست جلوه کند.

تئوری جعفرصادق هم راجع به پیدایش دنیا همین طور است و در کادر قانون علمی قرار نگرفته تا این که بتوان آن را حقیقت غیر قابل تردید علمی دانست.

اما این مزیت را دارد که با این که در دوازده قرن قبل از این ابراز شده یا تئوری جدید فیزیکی راجع به پیدایش دنیا مطابقه میکند.

امام جعفر صادق راجع به دنیا چنین گفته است:

جهان از یک جرثومه بوجود آمد و آن جرثومه دارای دو قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردید و آنگاه ماده بوجود آمد و ماده تنوع پیدا کرد و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها میباشد.

این تئوری با تئوری اتمی امروزی راجع بوجود آمدن جهان هیچ تفاوت ندارد و دو قطب متضاد دو شارژ مثبت و منفی درون اتم است و آن دو شارژ سبب تکوین اتم گردیده و اتم هم ماده را بوجود آورده و تفاوتی که بین مواد(یعنی عناصر )دیده میشود ناشی از کمی یا زیادی چیزهائی است که درون اتم عناصر موجود میباشد.

چند نفراز فیلسوفان یونان قدیم که در قرن ششم و پنجم قبل از میلاد بسر می‌بردند راجع به پیدایش دنیا نظرهائی ابراز کردند و (ذیمقراطیس )نظریه (اتم )را راجع به پیدایش دنیا ابراز کرد و بعید نمیدانیم که امام جعفر صادق از تئوری فیلسوف یونانی راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته و تئوری خود را با وقوف بر آن نظریه ها ابراز کرده است.

به احتمال قوی اگر امام جعفر صادق از نظریه فیلسوفان قدیم یونان اطلاع داشته آن تئوریها از همان راه که جغرافیا و هندسه وارد مدینه گردید به آن شهر رسیده بود یعنی از راه دانشمندان مصری از فرقه قطبی.

میتوانیم فکر کنیم که چون امام جعفر صادق از تئوری های دانشمندان قدیم یونانی که سیزده قرن یا دوازده قرن قبل از او میزیسته اند راجع به پیدایش جهان اطلاع داشته توانسته آن تئوری ها را تکمیل کند و راجع بوجود آمدن دنیا نظریه ای ابراز نماید که امروز علمای فیزیک آن را میپذیرند و هنوز نتوانسته اند نظریه ای جالب توجه تر از نظریه آن مرد راجع به پیدایش دنیا بگویند.

در این نظریه بر جسته ترین قسمت موضوع دو قطب متضاد است قبل از جعفر صادق فیلسوفان یونان و دانشمندان اسکندریه پی برده بودند که در هستی اضداد وجود دارد و بعضی از آنها گفتند که هر چیز را بایستی از ضد آن شنا خت.

اما در تئوری جعفر صادق تئوری مربوط با ضداد صریح بیان شده و این صراحت نه در نظریه فیلسوفان قدیم یونان وجود دارد و نه در نظریه دانشمندان مکتب علمی اسکندریه.

دانشمندان یونان و اسکندریه نظریه های خود را در مورد اضداد طوری بیان کرده اند که گوئی میخواسته اند راهی برای فرار داشته باشند و اگر دریافتندکه اشتباه کرده اند بتوانند گفته خود را پس بگیرند.

واضح است که از این جهت نظریه آنها به آن شکل ابراز شده که اطمینان نداشتند که اشتباه نمیکنند.

ولی جعفر صادق نظریه خود را صریح و بدون قید و شرط بیان کرده و در تئوری او (اگر )و (اما )وجود ندارد و صراحت نظریه اش ثابت میکند که میدانسته اشتباه نمینماید و نمیخواسته راه باز گشت را برای خود حفظ کند.

شیعیان میگویند تمام چیز هائی که امام جعفر صادق در مورد بوجود آمدن جهان و نجوم و فیزیک و عناصر و شیمی و ریاضیات و چیزهای دیگر گفت از علم امامت یعنی علم لدنی او بوده است.

اما مورخ نمی تواند علم جعفر صادق را لدنی بداند و دیگر این که تردید نداریم که جعفر صادق قبل از این که خود شروع به تدریس کند مدتی تحصیل میکرده و در جلسه درس پدرش حضور بهم میرسانیده است و مورخ نمیتواند مردی را که مدتی تحصیل میکرده دارای علم لدنی بداند.

تصور میکنیم که حتی شیعیان هم انکار کنند که جعفر صادق الفبا را از دیگران فرا گرفته بود و مردی که الفبا و مقدمات دیگر را از سایرین فرا گرفته چگونه از نظر یک مورخ میتوانید دارای علم لدنی باشد.

(مجمع مطالعات اسلامی در استراسبورک بزرگان اسلام را فقط از لحاظ تاریخی مورد تحقیق قرار میدهد.) یک مورخ او را یک دانشمند بر جسته میبیند و میفهمد که نیروی تفکر علمی او خیلی قوی تر از معاصرین بوده و آنچه در علوم مختلف گفته و کشف کرده از آن نیروی تفکر علمی سر چشمه میگرفته نه از یک علم لدنی و ملکوتی و یکی از چیز هائی که جعفر صادق در مورد پیدایش جهان گفته دو قطب متضاد است. اهمیت آنچه آن مرد گفت بعد از قرن هفدهم میلادی که وجود دو قطب متضاد در فیزیک به ثبوت رسید آشکار شد. معاصرین او و کسانی که بعد از وی آمدند دو قطب متضاد را در شمار آنچه قدما گفتند معشر بر این که هر چیز بضد خود شناخته میشود محسوب کردند و اهمیت گفته جعفر صادق پس از این که وجود دو قطب متضاد در فیزیک به ثبوت رسید آشکار گردید و امروز هم در اتم شناسی و الکترونیک وجود دو قطب متضاد غیر قابل تردید است. ما علوم جعفر صادق را از جغرافیا و نجوم و فیزیک در مبحث پیدایش دنیا و عناصر شروع کرده ایم و لذا مبحث فیزیک جعفر صادق را ادامه خواهیم داد و بعد از آن به مباحث دیگر خواهیم رسید و میگوئیم در فیزیک جعفر صادق چیزهائی گفته که قبل از او کسی نگفت و بعد از وی تا نیمه دوم قرن هجدهم و قرن نوزدهم و بیستم بعقل کسی نرسیده که آنها را بگوید.

منبع : گروه نابغه www.groups.yahoo.com/group/nabegheha

دانلود کتاب چهل حدیث از امام جعفر صادق (ع) 

امام جعفر صادق :جهان از یک جرثومه به وجود آمده و آنه جرثومه دارای 2 قطب متضاد است و این 2 قطب متضاد سبب پیدایش ذره گردیده و آن گاه ماده بوجود آمده و ماده تنوع پیدا کرده و تنوع ماده ناشی از کمی یا زیادی ذرات آنها گشته

از کتاب امام جعفر صادق مغز متفکر جهان صادق