معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

معجزات علمی قرآن

قسمت نظرات برای دوستان مخالف آزاد گذاشته شده اند فقط لطفا ناسزا نگویید بطور مستقیم هم به کسی توهین نکنید.

رستاخیـــــــــــز و برهان هایش در طبیعت برهان ژنتیک

رستاخیـــــــــــز

و برهان هایش در طبیعت

برهان ژنتیک

 مقدمه

با توسعه تدریجى دانش ژنتیک، چشم بشر بر گوشه اى از شگفتى هاى خیره کننده عالم استعدادهاى ذره اى گشوده شد و در برابر پیچیدگى پدیده هاى بى نهایت کوچک آفرینش حیرت زده گردید. اینک مسلم گردیده است که از خاک تا افلاک، خرد و کلان ، ذره تا کهکشان ، نظام هماهنگى بر قرار است که کوچکى یا بزرگى پدیده ها ، عظمت شگفتى هاى آنرا محدود نمى سازد و فضا و مکان مرز و محدوده اى در اینجا نمى شناسد.
هر چند این کشفیات دست آورد انسان امروزى است و نسل هاى گذشته را نصیبى از این نو آورى هاى علمى نبوده است، اما همان قدر حیرت آور است که چگونه چهارده قرن گذشته، در دوران جاهلیت فراگیر و در میان مردمانى فقیر و بى سواد و بى خبر از هر آنچه نام دانش بتوان بر آن نهاد، پیامبرى امى و درس ناخوانده، اولین پیامى را که از پروردگار در غار حراء، پس از مناجات هاى طولانى خود دریافت مى دارد، خواندن آفرینش انسان از علق (نطفه اولیه) است!

اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ

بخوان به نام پروردگارت که آفرید، آفرید انسان را از علق

 

هفده گام در هفده سال


گام اول، اشاره به علق

مى گویند اولین کلامى که در آشنایى دو دلداده رد و بدل مى شود، معناى ویژه اى دارد. آیا در آنچه معبود مهربان به عبد عاشق خود در آن خلوتگه راز الهام کرد معنایى نمى توان یافت؟در اینکه آیات اولیه سوره علق نخستین کلمات وحى شده به پیامبر است، تردیدى نیست ، در این هم که یتیم قریش و بزرگ شده صحرا، به شهادت تاریخ، نه خطى نوشته بود و نه خبرى از علم و دانش داشت هم تردیدى نیست. فرصت طلبان فریبکار که مى خواهند توده هاى مردم را به خود جذب کنند، از چیزى سخن مى گویند که مورد نیاز و عشق و علاقه مردم باشد. آیا "ربوبیت" خداى عالم را با آفرینش انسان از علق به مردم جاهل معرفى کردن میتواند تراوش ذهن پیامبر و مستقل از وحى باشد؟
اگر در قرآن به همین یک اشاره بسنده شده بود، چه بسا گذشتن از کنار آن آسان بود. امّا آشکارا میبینیم این آیت عظیم ، یعنى پیدایش انسان از خاک و نطفه و علقه و ..را پس از آن نخستین الهام، بارها و بارها در سالهاى بعد مورد تاکید قرار داده است تا با آگاهى آدمیان از منشاء خود، دست ربوبیت خالق را در مراحل مختلف حیات خویش مشاهده نمایند.
با نگاهى اجمالى به آیات ناظر به آفرینش انسان، که کلمات : تراب ، طین ،نطفه، علقه و...در آنها به کار رفته است، با انبوهى از آیات مواجه مى شویم که هر کدام از زاویه اى و با زبانى، پرده از این راز شگفت بر مى دارند. گر چه اشاره به این مسئله، روشنگر شگفتى هاى خلقت و مبّین علم و تدبیر پروردگار نسبت به آفرینش بوده و درس توحید میدهد، امّا شاید تعجب کنید از اینکه اشارت قرآن به مراحل مختلف پیدایش انسان از خاک و نطفه و...عمدتاً در ارتباط با آخرت و اثبات رستاخیز روز قیامت، یعنى زنده شدن مجدد آدمیان میباشد. استناد به این مدل محسوس و مشهود و متوجه ساختن ما به مراحل تکاملى تبدیل خاک به نطفه و سرانجام تولد آدمى، براى همین است که این سیر تکاملى را متوقف و پایان یافته با مرگ خود تلقى نکنیم و بدانیم حیات و حرکت به شکل دیگرى ادامه مى یابد و آفرینش عبث و بیهوده و منزلگاه ما بن بست و بى مقصود نمى باشد.

جدول ضمیمه این نوشته، آیات مربوط به مراحل پیدایش انسان از خاک و نطفه را به ترتیب زمان نزول آن
(۱) نشان میدهد. مطالعه موضوعى بر حسب ترتیب نزول، این امکان را به ما میدهد تا خود را در کنار مخاطبین زمان نزول قرآن قرار دهیم و گام به گام همراه آنها، با مسئله اى که شرح داده مى شود، آشنا شویم. آنچنان که سبک عمومى قرآن است ، در مورد مسئله خلقت انسان نیز موضوع از حالت مجمل و مختصر و کلى به حالت مفصّل و با جزئیات تشریحى در مى آید.
دنباله مطالب گام هاى متعددى را که در طوک هفده سال ( از سال اول بعثت تا چهارم هجرت) براى تفهیم مراحل مختلف آفرینش انسان برداشته شده است مى خوانیم.

 

گام دوّم ، تسویه ، تقدیر و هدایت

 با اولین ردیف افقى جدول، یعنى سوره علق، قبلاً آشنا شدید. اینک ردیف هاى بعدى را مختصراً معرفى مى کنیم:
سوره اعلى (۸۷) نیز که در اواخر همان سال اول بعثت نازل شده است
(۲)، بار د گر پیامبر را متوجه اسم رب و آثارش در خلقت مى کند. با این تفاوت که اگر در سوره علق به طور سر بسته و مرموز از علق سخن گفته بود، این بار بر تسویه(مرتب و پرداخته شدن)، تقدیر(قدر و اندازه یافتن) و هدایت (راهنمائى عضوى) نطفه اشاره مى کند.

سَبِّحِ اسْمَ رَبِّکَ الْأَعْلَى الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى

نام پروردگار بلند مرتبه ات را تسبیح گوى، آنکه آفرید پس آنرا مرتب و موزون (هماهنگ) ساخت و آنکه نظم و اندازه گذاشت، پس (هر عضوى را براى ایفاى نقش) راهنمائى کرد.

 

گام سوم ، جایگاه استوار"رحم"

أَلَمْ نَخْلُقکُّم مِّن مَّاء مَّهِین فَجَعَلْنَاهُ فِی قَرَارٍ مَّکِینٍ إِلَى قَدَرٍ مَّعْلُومٍ فَقَدَرْنَا فَنِعْمَ الْقَادِرُونَ

مگر شما را از آبى بى مقدار نیافریدیم؟و آنرا تا مدتى معین در قرار گاهى استوار قرار ندادیم؟ پس اندازه اش گذاشتیم و چه نیکو اندازه گذاریم.

 درظاهر امر به نظر مى رسد نقش اصلى را در این بازى شگفت آفرینش، نطفه مرد ایفا مى کند. در حالیکه نقش زن به عنوان ظرف قبول کننده و رشد دهنده و به کمال رساننده نطفه به همان مقدار حائز اهمیت میباشد. تاکیدات قرآن بر محکم و استوار بودن خانه اى که نطفه در آن منزل مى کند( سلول ماده یا رحم زن) تا سر آمد نه ماه حاملگى و فعل و انفعالات فوق العاده حساب شده اى که در این مکان انجام مى شود، براستى حیرت آور است.

آیه فوق که در سال دوم بعثت نازل شده است، مرحله فوق را تبیین مى نماید. مقدمات قبل از آیه فوق ( در سوره مرسلات) نیز قابل توجه مى باشد. در این مقدمه، سخن از قطعیت وعده قیامت (انما توعون لواقع) و تکذیب ناباوران به این امر مسلم است که شواهد فراوانى در طبیعت، از جمله، سیر هدفدار رشد نطفه در رحم و طى دوران تکاملى آنرا آشکارا تائید میکند، اگر جنین هم توانائى درک و فهم و بیان تصورات خود را داشت، از آنجائیکه روز جدائى از رحم(یوم الفصل) را تجربه نکرده است، چه بسا تولد یافتن در دنیائى غیر از جهان بسته رحم را باور نمى کرد!

بر شگفتى هاى مرحله اقامت در رحم مادر، آیه ۸ سوره رعد نکته دیگرى را هم اضافه مى کند و آن هم فعل و انفعالات جذب و افزایش موادى است که در ارتباط با نطفه انجام مى شود:

اللّهُ یَعْلَمُ مَا تَحْمِلُ کُلُّ أُنثَى وَمَا تَغِیضُ الأَرْحَامُ وَمَا تَزْدَادُ وَکُلُّ شَیْءٍ عِندَهُ بِمِقْدَارٍ

 خدا از آنچه هر ماده اى حمل مى کند آگاه است و نیز هرچه رحم ها جذب مى کنند و هر چه ( به نطفه) اضافه مى کنند، و هر چیزى نزد او مطابق حساب و اندازه اس

 

گام چهارم، هدایت و تسهیل راه

 ردیف سوم جدول، آیات ۱۷ تا ۲۲ سوره عبس (۸۰) را نشان میدهد، که با فاصله زمانى اندکى در سال دوم بعثت، با بیانى دیگر همان ویژگى هاى نظم و اندازه و هدایت مولکولى را نشان مى دهد و تسهیل راه( السبیل یسّره)را نیز اضافه میکند:

موضوع "هدایت" اجزاء نطفه، که دلالت بر وجود اطلاعات لازم و شعور ویژه اى براى ایفاى نقش و وظیفه سلول میکند، از حیرت آورترین موضوعاتى است که ذهن زیست شناسان را به خود مشغول داشته است.

توضیحات دانشمندان در ارتباط با تحقیق روى DNA، شواهدى بر این حقیقت مى افزاید. به عنوان مثال فرانسیس کریک (Francis Crick) یکی از دانشمندانى که شکل حلزونى DNA را کشف کرده است، در رویاروئى با یافته هاى جدید در ارتباط با DNA تصدیق کرده است که اساس حیات معجزه اى را نمایان مى سازد.

برجسته ترین دانشمندى که به همه اطلاعات علمى این روزگار دسترسى داشته باشد، تنها مى تواند ادعا کند که در برخى شرایط ممکن است منشاء حیاتى بگونه معجزه آسائى ظاهر شود، امّا شرایط بسیارى لازم است تا بتواند به حیات خود ادامه دهد.

بر اساس چنین محاسباتى، پرفسور لد آدلمن (Led Adleman)از دانشگاه کالیفرنیاى جنوبى (USC)در لس آنجلس اظهار داشته است که یک گرم DNA میتواند به اندازه ى یک تریلین دیسک فشرده اطلاعات در خود انباشته سازد. جین مایرز(Gene Myers) دانشمندى که روى پروژه(Genome) کار میکند، در بر خورد با شگفتى هاى معجزه آساى نظم و ترتیبى که شاهد بوده است، چنین اظهار کرده است:

" آنچه واقعاً مرا متحیر میسازد، معمارى (ساختار) حیات است...سیستم بصورت خارق العاده اى پیچیده است. بگونه اى است که به نظر مى رسد قبلاً طراحى شده است... در اینجا هوشمندى حیرت آورى مشاهده مى شود."

خیره کننده ترین واقعیتى که درباره DNA وجود دارد، این است که وجود اطلاعات کد هاى ژنتیک مسلماً با هیچ یک از موازین مربوط به ماده ، انرژى یا قوانین طبیعى قابل توضیح نمى باشد.

دکتر ورنرگیت (Werner Gitt) استاد فیزیک و تکنولوژى این حقیقت را چنین متذکر شده است:

"سیستم کد گذارى همیشه نتیجه یک تلاش مغزى است....چنین امرى مؤکدا آشکار میسازد که ماده به خودى خود قادر بر ابداع هیچ کدى نمى باشد و در اینجا خلاقیت ضرورت دارد...هرگز نه قانونى در طبیعت شناخته شده است که از آن طریق ماده بتواند به اطلاعات دسترسى پیدا کند و نه هیچ فرایند فیزیکى یا پدیده مادى تشخیص داده شده است که بتواند چنین کند.(۴)

امّا اشاره آیه به مردن و در" قبر" شدن آدمى، و سرانجام خروج از قبر ممکن است این سؤال را مطرح سازد که پس از گذشت هزاران سال و در هم ریختن دیوارهاى گور و تغییر شکل زمین با سیل و فرسایش و دگرگونیهاى طبیعى، بخصوص جذب خاک شدن آدمى و انتقالش به مکان هاى دیگر، چگونه ممکن است قبرى باقى مانده باشد تا کسى از آن بر خیزد؟ علاوه بر آن، تکلیف کسانى که سوزانده مى شوند و خاکسترشان به آب و هوا سپرده مى شود و دیگران که در دریا غرق می شوند و قبرى ندارند چگونه است؟

به نظر میرسد که توجه به معناى کلمه ى قبر این معضل را بگشاید؛ منظور از قبر تنها گور کنده شده در زمین نیست، مفهوم قبر نوعى پوشیدگى و پنهان شدن از دید ظاهرى است، بگونه اى غائب شدن از حواس ماست. لغت نامه "المنجد" نشان مى دهد که در زبان عربى به مردمى که تور صیادى را( که از دیدگاه ماهیان پوشیده است) از آب بیرون مى کشند و به چراغ شکار در شب (پرده تاریکى) قبّار میگویند! "انتشار" پیدا کردن روز قیامت از قبرها (ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ) همچون انتشار کتاب وشایعه و بیمارى و...دقیقاً مفهوم توسعه و تکثیر و تولید مثل دارد. مگر آفرینش نخستین ما از یک سلول غیر از انتشار از یک نقطه بود که تکرار آن انتشار نباشد؟

 

گام پنجم (پیدایش جنسیت)

 در این مرحله براى نخستین بار به مسئله ى "زوجیت"، یعنى مذکر یا مؤنث شدن ترکیب اسپرم با اوول اشاره مى کند. همانطور که مى دانیم نقشى که کروموزوم هاى آزاد شده اسپرم، در ترکیب با هسته اوول ایفا مى کنند، در پسر یا دختر شدن جنین بسیار تعیین کننده است. این آیه که در اوائل سال سوم بعثت نازل شده است، به مرحله اى ما را آگاهى مى دهد که در دوران پیشرفت علم ژنتیک آشکار شده است! آیات این گام نیز در خدمت اثبات رستاخیز آخرت آمده است:

سوره قیامه (۷۵) آیات ۳۶ تا ۴۰
َیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَکَ سُدًى أَلَمْ یَکُ نُطْفَةً مِّن مَّنِى یُمْنَى ثُمَّ کَانَ عَلَقَةً فَخَلَقَ فَسَوَّى فَجَعَلَ مِنْهُ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى أَلَیْسَ ذَلِکَ بِقَادِرٍ عَلَى أَن یُحْمى الْمَوْتَى

 مگر انسان مى پندارد که بیهوده (و بى تکلیف) رها خواهد شد،
مگر (تمامى وجودش) یک قطره آب (حساب شده و هدفدار) نبود که ریخته شد؟
(۵)
سپس جنینى ابتدائى شد، و آنگاه ( او را) آفرید و سامان داد.
و از آن (قطره)، زوج نر و ماده پدید آورد.
آیا چنین خدائى قـادر به زنده کردن مردگان نیست؟


گام ششم، باز سازی با تمام جزئیات

ُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَلَّن نَجْمَعَ عِظَامَهُ بَلَى قَادِرِینَ عَلَى أَن نُّسَوِّیَ بَنَانَهُ

سوگند یاد مى کنم به روز رستاخیز، و سوگند یاد مى کنم به ضمیر ملامت گر ( که رستاخیز به وقوع مى پیوندد)، آیا انسان مى پندارد که هرگز استخوانهایش را جمع ( و بازسازى) نخواهیم کرد؟ آرى، ( آنها را باز مى سازیم) در حالیکه که قادریم ( حتى خطوط)سر انگشتانشان را هم سامان دهیم.

 در این گام نیز از سوره قیامه شاهد مى آوریم ، در گام چهارم به آیات انتهایى سوره اشاره کردیم و در این گام به آیات ابتدائى آن، که برخلاف ظاهر،از نظر ترتیب نزول اندکى دیرتر نازل شده است، استناد مى کنیم.(۶)

آنچه در این چند آیه، که با دوبار سوگند آغاز مى شود، به چشم مى خورد، تاکید روى بازسازى دقیق انسان به میزانى است که حتى خطوط سر انگشت او نیز عیناً آفریده میشود!! اطلاع یافتن بر اینکه اثر انگشت هر انسانى ویژه خودش میباشد و در بین میلیاردها انسان آفریده شده، حتى دو نفر را نمى توان یافت که اثر انگشت آنها عیناً یکسان باشد، موضوعى است که در عصر ما حاصل شده است، تاکید روى این موضوع در چهارده قرن قبل، در یک جامعه بى سواد جاهلى، آیا به غیر ازوحیانى بودن قرآن دلیل دیگرى مى تواند داشته باشد؟

 

گام هفتم، تعدیل و ترکیب

 ردیف پنجم جدول را آیات ۶ تا ۱۰ سوره انفطار ( نازل شده در سال سوم بعثت) اشغال کرده است. در این گام ، همچون گام هاى دوم و سوم ( سوره هاى اعلى و عبس)، دو اصل خلقت و تسویه را تکرار کرده ،اما به جاى دو اصل دیگر ؛ تقدیر( نظم و اندازه گذارى) وهدایت ، دو واژه جدید: تعادل و ترکیب را به کار برده است، که چه بسا نتیجه همان تقدیر و هدایت باشد.

 نگاه کنید:

یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ مَا غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ

(اى انسان چه چیزى تو را نسبت به پروردگار کریمت فریفته است؟)

 الَّذِی: (آنکه)
۱- خَلَقَکَ (ترا آفرید)
۲- فَسَوَّاکَ (پس آراست و سامانت داد)
۳- فَعَدَلَکَ (پس متعادلت ساخت)
۴- فِی أَیِّ صُورَةٍ مَّا شَاء رَکَّبَکَ ( و به آن صورتى که مى خواست ترا ترکیب کرد)

کَلَّا بَلْ تُکَذِّبُونَ بِالدِّینِ وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ.
(با این حال شما روز جزا را انکار مى کنید در حالى که بر شما نیرو هاى محافظى گمارده شده است.)

 خلقت ، آفریدن و حیات بخشیدن به مواد بى جان است، "تسویه" از ریشه "سَوَىَ" نوعى مساوات بر قرار کردن و برابر گردانیدن اجزاء یک موجود است. تعدیل، متعادل و مبراى از کم و زیاد و شدت و ضعف ساختن آن است و بالاخره "ترکیب"، هماهنگ نمودن میان اعضاء و همکارى مشترک ایجاد کردن بین آنها در یک مجموعه مى باشد.

نکته جالب، نتیجه اى است که از طرح این مراحل مى گیرد؛ این نتیجه چیزى جز اثبات "دین" به معناى جزا و نتیجه تلاش انسان در چهارچوب نظاماتى معین نیست که آن هم در آخرت تحقق مى یابد و حلقه دیگرى است به دنبال مراحل فعلى.

 

گام هشتم، موتور محرکه سلول نر

 بار دیگر( در همان سال سوم بعثت) به پدیده نطفه اشاره مى کند. اما اگر در گام چهارم صفت "منى" بودن، یعنى برنامه داشتن و هدفدار بودن آنرا مطرح مى کرد، در این سوره روى موضوع متحرک و جهنده بودن آن اشاره میکند. همانطور که میدانیم، اسپرماتوزوئید جنس نر، که ده ها میلیون آن ، همچون لشگرى براى فتح قلعه اوول (هسته ماده) حرکت میکنند، مجهز به موتور نیرومندى در رأس خود هستند که مثل ماهى یا قورباغه از تخم خارج شده ، با حرکت دادن به دنباله خود به شتاب حرکت مى کنند. این سپاه پیشتاز پس از عبور از مسیر سخت و نرم ( مواد نفوذ ناپذیر و نفوذ پذیر) در آستانه قلعه قرار مى گیرند و سر انجام پیشتاز ترین آنها با سوراخ کردن دیواره سخت(صلب)سلول ماده، پیروزمندانه وارد آن میشود!

در اینمورد نیز نتیجه گیرى آیه، اثبات قدرت خدا بر تجدید حیات و بازگرداندن مجدد انسان میباشد.

طارق(۸۶) آیات ۵ تا ۸

فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ إِنَّهُ عَلَى رَجْعِهِ لَقَادِرٌ

انسان باید توجه کند که از چه آفریده شده است. از آبى جهنده آفریده شده است که از میان مواد سخت و نرم خارج می شود. بى گمان ( پس از مرگ نیز خدا ) به بازگرداندنش توانا.

 

گام نهم ، منشاء جنسیت از نطفه

وَأَنَّهُ خَلَقَ الزَّوْجَیْنِ الذَّکَرَ وَالْأُنثَى مِن نُّطْفَةٍ إِذَا تُمْنَى وَأَنَّ عَلَیْهِ النَّشْأَةَ الْأُخْرَى

و اینکه هم اوست که زوج نر و ماده (را)از نطفه اى آنگاه که اندازه شد آفرید؛ واینکه ایجاد عالم دیگر نیز به عهده اوست.

گویا سال سوم بعثت بیشترین تمرکز را روى آموزش مراحل پیدایش انسان داشته است و حلقه بسیار محدود مؤمنین اولیه، ارکان ایمانى را با شناخت مبداء آفرینش خود میساختند. آیات ذیل بار دیگر به مرحله هدفدارى و اندازه گذارى نطفه ( با توجه به معناى منى) و دو گونه شدن (مذکر و مؤنث) آن اشاره میکند. نجم (۵۳) ایات ۴۵ تا ۴۷

 

گام دهم نطفه با استعداد درک و فهم

گام هاى گذشته مسلمانان اولیه را با مشخصات متعددى از "نطفه" به ترتیب ذیل آشنا کرده بود :

۱- قدر و اندازه داشتن
۲- هدف دارى و برنامه داشتن
۳-جهنده و متحرک بودن

اینک در سوره انسان ( که در سال پنجم نازل شده است)، مشخصه تازه اى رامطرح میکند؛"نطفه امشاج" ( آب در هم آمیخته!). لغت شناسان "مَشَج"(مفرد امشاج) را مخلوط به هم آمیخته معنا کرده اند. گویا به این دلیل که کروموزوم هاى مختلف سلول هاى نر و ماده، ژن هاى بسیارى را با خود حمل مى کنند که عامل اصلى انتقال صفات و مشخصات پدر و مادر میباشند، به این آب "نطفه امشاج" گفته شده که مخلوطى از میلیون ها ترکیب ژنتیکى میباشد( والله اعلم)

سوره انسان(۷۶) آیات ۱ تا ۳

هَلْ أَتَى عَلَى الْإِنسَانِ حِینٌ مِّنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُن شَیْئاً مَّذْکُوراً إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنسَانَ مِن نُّطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَّبْتَلِیهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِیعاً بَصِیراً إِنَّا هَدَیْنَاهُ السَّبِیلَ إِمَّا شَاکِراً وَإِمَّا کَفُوراً

قطعاً روزگارانى بر انسان گذشته است که (وجودش) چیزى قابل ذکر نبوده است. ما انسان را از نطفه اى درهم آمیخته آفریدیم تا او را بیازماییم؛ از این روى شنوا و بینایش گرداندیم. راه را به او ارائه دادیم، خواه سپاسگزار ( و پذیراى آن) باشد خواه ناسپاس.

 این اولین بار است در این سرى آیات که به استعداد دیدن و شنیدن اشاره مى شود. گویا قابلیت درک و فهم و ایجاد ارتباط با دنیاى خارج با ابزار شناخت، محصول پیچیدگى هاى همان نطفه امشاج باشد.

 

گام یازدهم، پاسخی به منکرین

 محال و غیر ممکن شمردن تجدید حیات مردگان، ادعاى همیشگى نا باوران پیام رسولان بوده است، که قرآن به دفعات آن را نقل کرده است. اما گویا در ارتباط با آفرینش نطفه و سیر تحولى آن، سوره یاسین براى نخستین بار(در سال پنجم بعثت) آنرا بیان کرده باشد:

أَوَلَمْ یَرَ الْإِنسَانُ أَنَّا خَلَقْنَاهُ مِن نُّطْفَةٍ فَإِذَا هُوَ خَصِیمٌ مُّبِینٌ وَضَرَبَ لَنَا مَثَلاً وَنَسِى خَلْقَهُ قَالَ مَنْ یُحْیى الْعِظَامَ وَهِیَ رَمِیمٌ قُلْ یُحْیِیهَا الَّذِی أَنشَأَهَا أَوَّلَ مَرَّةٍ وَهُوَ بِکُلِّ خَلْقٍ عَلِیمٌ

مگر انسان نمى داند که او را از نطفه اى آفریده ایم، و آنگاه (که تنومند گردید) خصومتگرى آشکار شد! براى ما مثلى زد و آفرینش خویش را از یاد برد؛ (و) گفت: استخوانهاى پوسیده را چه کسى قادر است حیات بخشد؟ بگو همان کسى که اول بار آن را پدید آورده است، زنده اش مى کند؛ و او به هر آفرینشی دانا (و توانا) ست.

 در این سرى آیات، این دومین بار است که کلمه "انشاء"( پدید آوردن از عدم)به کار میرود. قرآن هم پدید آوردن دنیا را انشاء نامیده و هم آخرت را. وقتى کسى انشاء دنیا و اجزاء آن، از جمله نطفه را پذیرفته باشد، چرا نباید انشاء بعدى آنرا هم درک کند؟(۷)

 

گام دوازهم، توسعه و تفصیل

وَلَقَد خَلَقْننَا الْإِنسَانَ مِن سُلَالَةٍ مِّن طِینٍ
ثُمَّ جَعَلْنَاهُ نُطْفَةً فِى قَرَارٍ مَّکِینٍ
ثُمَّ خَلَقْنَا النُّطْفَةَ عَلَقَةً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَةَ مُضْغَةً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَةَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا الْعِظَامَ لَحْمًا
ثُمَّ أَنشَأْنَاهُ خَلْقًا آخَرَ فَتَبَارَکَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ
ثُمَّ إِنَّکُمْ بَعْدَ ذَلِکَ لَمَیِّتُونَ
ثُمَّ إِنَّکُمْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ تُبْعَثُونَ

انسان را از چکیده اى از خاک آفریدیم. سپس آن را به صورت نطفه اى در قرارگاهى استوار قرار دادیم.
آنگاه نطفه را (تدریجاً به صورت) جنین ابتدائى و پاره گوشت و استخوانهائى در آوردیم و آنرا به پرده گوشت پوشاندیم، آنگاه جنین را (به) آفرینشى دیگر ( به صورت کامل) پدید آوردیم؛ منشاء برکات است خدا که بهترین آفریننده هاست. سپس بعد از این (زندگى) همه به کام مرگ خواهید رفت. و روز رستاخیز بر انگیخته خواهید شد.

 در گام هاى گذشته همواره نخستین پله نردبان هستى را از نطفه آغاز کرده بود، اینک پس از آگاهى دادن به مشخصات حیرت آور نطفه)، وقت آن رسیده است که یک پله به عقب تر برویم و ببینیم نطفه از کجا به وجود آمده است؛

تفسیر عبدالعلی بازرگان درباره‌ی جو زمین در قرآن

 در همان سال نخست بعثت اشاره اجمالی و کوتاه دیگری نیز به مسئله هفت آسمان شده‌است (۳) که پرده دیگری از راز و رمز این پدیده می‌گشاید: وَالسَّمَاء ذَاتِ الْحُبُکِ إِنَّکُمْ لَفِی قَوْلٍ مُّخْتَلِفٍ
ذاریات ۷- سوگند به آسمانی که دارای ماهیت مختلف است، که شما نیز در گفتار گوناگون هستید.
آیه فوق، صفت "حُبُک" را به آسمان نسبت داده است.(۴) حبک چیست که "ذات" آسمان به شمار می‌رود؟ لغت‌شناسان، حبک را جمع حِباک (یا حبیکه) به معنای "راه‌ها" (طرائق) ترجمه کرده‌اند و اصل این کلمه را "بستن و محکم‌کردن" دانسته‌اند. مفهوم "زینت و زیبائی" را هم در این کلمه قابل ملاحظه شمرده‌اند.

از این اشارات لغوی می‌توان به طور کلی فهمید که سخن از پدیده‌ای است که هم متنوع (راه راه، لایه لایه، طیف ‌گونه) است و هم استحکام و زیبائی در ذات آن "نهفته" میباشد.
 
 

جوّی که زمین را فرا گرفته و در اصطلاح علمی اتمسفر (Atmosphere) نامیده می‌شود، در سوره‌های متعددی از قرآن، به عنوان یکی از آیات الهی، برای انگیزش اندیشه و شناخت گرداننده عالم مطرح شده است. در اشارات ، ۹ بار به هفتگانه بودن این چتر محافظتی، صلابت و لایه لایه (طبقه) بودن آن توجه داده شده‌است که متأسفانه مسلمانان در طول قرون گذشته، با غفلت و بی‌توجهی تأسف ‌باری، از کنار آن گذشته‌و عمدتاً "خدا" را، به جای نظاره در طبیعت و آیات تکوینی او در آفاق و انفس، عمدتاً در فقه و فلسفه و کلام ذهنی، جستجو کرده‌اند.

  1. منطق شعار
  2. دایراهای است به موازات کرهی زمین و به شعاع در حدود کیلومتر ا

    آنچه در این مختصر ارائه می‌شود، اشاره‌ای است کوتاه به رئوس مطالبی که در زمینه "هفت آسمان" در قرآن آمده‌است:
  3. طرح کلی موضوع
  4. ماهیت "بروج" داشتن آسمان
  5. ماهیت تنوع، زیبائی و استحکام
  6. سپر سخت
  7. اشاره اجمالی به عملکرد
  8. انتقاد از عدم توجه
  9. تأکید بر یکپارچگی و پاره نبودن
  10. مصداقی مهم از برکت
  11. تسبیح هفت آسمان چگونه است؟
  12. مرحله زمانی تشکیل هفت آسمان
  13. هفت آسمان در ارتباط با هفت قشر زمین
    طرح کلی موضوع لحظه‌ای خودتان را به جای مسلمانان اولیه‌ای قرار دهید که گام به گام، از همان نخستین سال نزول وحی، به تدریج با حقایق قرآنی آشنا می‌شدند. سیر و سفر شیرینی می‌بود اگر می‌توانستیم ترتیب نزول وحی را دقیقاً منطبق با حوادث تاریخی تعقیب می‌کردیم. در این صورت بهتر متوجه می‌شدیم خداوند حکیم موضوعات و احکام هدایتی خود را مطابق چه نظم و ترتیبی نازل کرده است.

    یکی از این موضوعات، مسئله مبهم و پیچیده "هفت آسمان" است که قرنها ذهن مفسرین و دانشمندان اسلامی را به خود مشغول داشته و نظریات گوناگونی، بر حسب دیدگاه علمی – تجربی خود، اظهار داشته‌اند. آیا خداوند علیم مسئله‌ای به این اهمیت را بدون آمادگی و مقدمات اولیه، به طور ناگهانی با همه جزئیاتش مطرح ساخته، یا با توجه به ظرفیت و توانائی درک و فهم مخاطبان، و عادتی که آدمیان برای آموزش در زمینه‌های دیگر دارند، تدریجاً و با تأنی و ترتیب خاصّی آموزش داده است؟
    خوشبختانه تحقیقانى که در زمینه ترتیب زمانی نزول سوره‌ها و آیات قرآن انجام شده، و جدولی که تقدّم و تأخر آیات را نشان می‌دهد، می‌تواند ما را در بررسی شیوه تدریجی مطرح ساختن مسئله "هفت آسمان" در قرآن راهنمائی کند.
    (۱) اگر ۱۶ آیه‌ای را که به مسئله هفت آسمان مطرح می‌شود، به جدول ترتیب زمانی نزول سوره‌ها عرضه کنیم، ملاحظه می‌کنیم نخستین آیات سوره "بروج"، که اشاره‌ای کلی به این موضوع است، در اولین سال بعثت نازل شده است.

سپر سخت اگر میوه‌ها و محصولات درختی و زراعتی را پوسته محکمی محافظت می‌کند، زمین را نیز که پدیده پیچیده‌ای در پرورشگاه کهکشانی است، پوسته‌هائی همچون پیاز، از شر عوامل مضر و مزاحم حفظ می‌کند.

سومین اشاره اجمالی قرآن به این پدیده، در سال دوم بعثت، در سوره "نبأ" آمده است. پس از توجه دادن مؤمنین به آیات خدا در: زمین، کوه‌ها، زوجیت، خواب آرام بخش، روز روشنی بخش برای کار و تلاش، خورشید نور و حرارت ‌بخش، ابرهای انباشته از باران و ... در وسط این آیات اضافه می‌کند:

وَبَنَیْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعًا شِدَادًا
آیه ۱۲-و بر فراز شما هفتی قرار دادیم که محکم و سخت است؟!

در اینجا تنها صفتی که برای "هفت" (سبعاً) آورده، "شِداد" است. شِداد جمع شدید است که به هر چیز محکم و سخت گفته می‌شود. یعنی هر یک از اجزاء آن هفت، محکم و سخت است. ریشه این کلمه "شدّ" است که مفهوم "محکم بستن" دارد. به این ترتیب می‌توان گفت زمین با پوشش و پرده محافظتی که هفت لایه دارد، محکم بسته شده‌است!اشاره اجمالی به عملکرد

یکسال بعد، در سال سوّم بعثت، گویا وقت آن رسیده بود که پیروان اولیه پیامبر، در حد درک و دانش خود و در قالب زبان و کلماتی که برای نیازهای اولیه یک جامعه قبیله‌ای قوام یافته یود، با نقش اصلی هفت آسمان آشنا شوند، که برای دو هدف اساسی:

۱- آراستن آسمان (محیط کار و زندگی انسان)

۲- حفاظت (از حیات)، سامان یافته است، آشناشوند. آیات ۵ تا ۱۱ سوره صافات و آیات ۱۶ تا ۱۸ سوره حجر (نازل شده در سال چهارم بعثت) چنین نقشی را عهده‌دار گشتند.

درباره نخستین نقش هفت آسمان (زینت بخشی، زیبائی آفرینی)، نکته قابل توجهی را که مطرح ساخته، و ما امروز با استفاده از اکتشافات علمی در فضا بهتر از گذشتگان می‌توانیم به آن آگاهی یابیم، منحصر بودن این زیبائی به لایه پائینی آسمان (نه تمامی لایه‌های هفتگانه) است، که با دو تعبیر مورد تصریح قرار گرفته است:

إِنَّا زَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِزِینَةٍ الْکَوَاکِبِ
صافات ۶- ما آسمان نزدیکتر را با زینت ستارگان آراستیم

وَلَقَدْ جَعَلْنَا فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَزَیَّنَّاهَا لِلنَّاظِرِینَ
حجر (۱۵) ما در آسمان برج‌هائی (برای مراقبت) قرار دادیم و آن را برای ناظرین (از سطح زمین) آراستیم
.

همانطوری که می‌دانید، و در کتابهای متعدد علمی مربوط به این موضوع هم نوشته شده‌است، (۵) رنگ لاجوردی آسمان، شفق سرخ رنگ، تلألؤ ستارگان و رژه متنوع ابرها مختص طبقه زیرین جوّ است که به دلیل غلظت هوا، امکان این زینت و تجزیه نور را فراهم می‌کند و فراتر از این طبقه، آسمان سیاه و ساکت است.

درباره دومین نقش آسمان (مکانیسم حفاظت)، و برای بیان چگونگی این فرآیند، از کلمه شیطان که ظرف لغوی برای معرفی هر موجود (یا پدیده) سرکش و متمرد است، استفاده کرده است. گرچه مسلمانان غیر عرب، در این روزگار لفظ شیطان را مساوی ابلیس تلقی می‌کنند، ولی معاصرین عرب زبان پیامبر از این خطای ترجمه‌ای مصون بودند.

در آیاتی که اشاره شد، پوسته محافظ زمین را سپری در برابر ذرات و اجرام رانده شده (شیطان رجیم) و پرتوهای غیر مفید خورشید برای حیات زمینی (شیطان مارد) معرفی کرده است.
(۶)

در آیات مورد نظر، به طور کنائی، بر کلیات این نقش اشاره کرده‌است که شرح آن را در بخش‌های دیگر این نوشته انشاء‌الله می‌آوریم.
 
 انتقاد از عدم توجهاگر از دید ظاهری و چشم خِرَد ما، جوّی که حیات زمینی را در بر گرفته، غایب است و انگیزه و علاقه‌ای برای شناخت عملکردش در خود احساس نمی‌کنیم، هم به دلیل جهل عمومی نسبت به شگفتی‌های آن است، و هم هیچگاه محروم از آن نبوده‌ایم، که در غیبت و غربتش به یادش بیفتیم و قدرش بدانیم!!، و همین غفلت است که قرآن بارها به نقد و نگاه عبرتمان کشیده است.

درست است که دستاوردهای علمی دریچه‌های نوینی بر این پدیده شگفت گشوده است، که نسل‌های قبل را چنین نگاهی میسر نبود، ولی کلیات و اصل و اساس آن نیازی به علم ندارد. همچنانکه اندیشه کردن در نطفه‌ای که از آن آفریده شده‌ایم، برای هر آدم جاهل و بیسوادی که نه از "ژن" خبر دارد و نه در تمامی عمرش سخنی از جهان حیرت‌آور ژنتیک شنیده است، امکان‌پذیر و عبرت‌آموز است. برای هر انسانی که زیر سقف آسمان زندگی می‌کند، زیبائی و نقش آن از زوایای مختلف تأمل برانگیز می‌باشد . از همین روست که ملاحظه می‌کنیم خداوند از معاصرین نوح(ع) هم انتظار داشته است عنایتی به این آیه اعجاب‌آور می‌کردند:

أَلَمْ تَرَوْا کَیْفَ خَلَقَ اللَّهُ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا (۷)
نوح ۱۶- آیا ندیدید که چگونه خدا هفت آسمان را تو در تو (مطبق) آفرید؟

واژة "کیف" در آیه فوق قابل توجه است، گوئی عقلانیت ایجاب می‌کرد در "کیفیت" این هفت طبقه قدری اندیشه می‌کردند! کند و کاو در "کیفیت" چتری که بر فراز ما قرار گرفته است، برای کسی که نگاهش به زمین دوخته نشده و گهگاه نیمه نگاهی هم به آسمان داشته‌باشد، همواره طرح شدنی است و فراموش کردن این نگاه از نظر قرآن مذمت‌آور است:

أَفَلَمْ یَنظُرُوا إِلَى السَّمَاء فَوْقَهُمْ کَیْفَ بَنَیْنَاهَا وَزَیَّنَّاهَا وَمَا لَهَا مِن فُرُوجٍ (۸)
سوره ق آیه ۶ – آیا (منکران) به سوی آسمان بالای سرشان ننگریستند که چگونه (با چه کیفیتی) آن را بالا آوردیم
(۹) و زینت بخشیدیم و (به گونه‌ای که) هیچ شکافی برای آن نیست؟

جناب مفسر!

منظور از "الم تر" در اینجا این است که آیا نمی‌دانید یعنی همانگونه که می‌دانید؛ زیرا در زبان فارسی ما هم چنین قاعدهای داریم بدین صورت که برای بیان قطعی و حقیقی دیدی استفاده می‌کنیم:

دیدی چی گفت؟ یعنی دانستی چی گفت؟

 و همین هشدار را با مضمونی دیگر در سوره انبیاء تکرار کرده است:

أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا... وَجَعَلْنَا السَّمَاء سَقْفًا مَّحْفُوظًا وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ (۱۰)
انبیاء ۳۲- آیا کسانی که حقایق را می‌پوشانند ندیدید که ... و آسمان را سقف نگاهدارنده‌ای قرار داده‌ایم و آنها نسبت به آیات آن بی‌توجه‌اند؟

می‌دانیم که "سقف محفوظ" بودن جوّ زمین، هم بیانگر حفاظتِ حرارات ناشی از تابش خورشید در روز و نقش گلخانه‌ای آن است، هم نگهداری اکسیژن و سایر عناصر لازم برای ادامه حیات، و هم بیانگر سپر محافظتی زمین در برابر سنگهای فضائی و بادهای خورشیدی (Solar Wind)، اشعه ماوراء بنفش و ذرات هسته‌ای مرگبار.

 
تأکید بر یکپارچگی و پاره نبودن

اگر گفته می‌شود لایه اوزون (Ozone) در قسمت فوقانی استراتوسفر (Stratosphere) به دلیل فرآورده‌های صنعتی مولد فلوروکربن (Fluorocarbon) آسیبی جدّی دیده است، سقفی که خدا برای زمین ساخته بود، عیب و نقصی نداشت و از هر جهت کامل بود. این حقیقت را نیز حداقل در دو آیه به صراحت بیان کرده‌است:

سوره ق آیه ۶- آیا به آسمان بالای سرشان نمی‌نگرند که چگونه آن را بر افراشتیم و زینت بخشیدیم و هیچگونه شکافی بر آن نیست (مالها من فروج). (۱۱)

الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ طِبَاقًا مَّا تَرَى فِی خَلْقِ الرَّحْمَنِ مِن تَفَاوُتٍ فَارْجِعِ الْبَصَرَ هَلْ تَرَى مِن فُطُورٍ ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ کَرَّتَیْنِ یَنقَلِبْ إِلَیْکَ الْبَصَرُ خَاسِأً وَهُوَ حَسِیرٌ
سوره ملک آیه ۳- همان (خدائی) که هفت آسمان را بر فراز یکدیگر آفرید. به گونه‌ای که در آفرینش خدای رحمان هیچگونه بی‌نظمی نمی‌بینی. (اگر شک داری) دیده بگشای، آیا شکافی می‌بینی؟ بار دگر دیده بدوز، (سرانجام) نگاهت خسته و ناکام به سوی تو بازگردد (فرو افتد).
(۱۲)

معنای کلمه فروج (جمع فرج = پارگی، شکاف) در آیه اول، برای فارسی زبان‌ها قابل فهم است. در آیه دوم همین معنا را با کلمه فطور (از فَطَرَ به معنای شکافتن) بیان کرده است:

هل تری من فطور(آیا کوچکترین فطوری در آن می‌بینی)؟

امّا برای کلمه تفاوت که در آیه دوم آمده (ما تری فی خلق الرحمن من تفاوت) توضیح مختصری لازم است:
"تفاوت" از ریشه "فوت" در باب "تفاعل" آمده است تا روابط متقابل دو (یا چند) پدیده را با هم بیان کند. معنای "فوت" از دست رفتن است و عدم تفاوت در پدیده‌ها، از دست ندادن یکدیگر است. یعنی همچون حلقه‌های زنجیر به هم پیوسته و منظم‌اند و ناهماهنگی و دور شدنی در کارشان نیست.

چرا چنین است؟
اگر ما از آیات آسمان بالای سرمان غافل هستیم، در عوض رب رحیم لحظه‌ای از آفرینش غافل نیست:

وَلَقَدْ خَلَقْنَا فَوْقَکُمْ سَبْعَ طَرَائِقَ وَمَا کُنَّا عَنِ الْخَلْقِ غَافِلِینَ (۱۳)
مؤمنون ۱۷- همانا بر فراز شما هفت راه آفریدیم و ما هرگز از خلق غافل نبودیم.

در آیه فوق به جای عنوان "طبقه" و یا صفت "شِداد" (سخت و محکم)، برای آسمان های هفتگانه، عنوان "طرائق" (جمع طریقه = راه) را برگزیده است. "مدار"های ستارگان نیز راه‌هائی (طریقه‌هائی) برای حرکت آنهاست و به همین وصف، هر یک از طبقات هفتگانه در ارتفاعی مشخص از سطح زمین قرار دارند که محدوده و مسیر جابجائی عناصر آن را معین می‌کند.

کلمة "طرائق" علاوه بر آیه فوق، فقط در آیه ۱۱ سوره جن (کنّا طرائق قدداً) تکرار شده است که در آن مورد نیز مفید و غیر مفید بودن پدیده‌های پوشیده‌ای (جن) در آسمان مطرح شده است که ارتباط آن با موضوع مورد بحث، با توجه به آیات قبلی آن، بسیار روشن است.
 
 

مصداقی مهم از برکت

آیا می‌دانید همان خدائی که با کمال بخشیدن به آفرینش آدمی، به خود "فتبارک الله احسن الخالقین" (پس چقدر منشأ برکات است خدائی که بهترین آفریننده هاست) (۱۴) گفت، همان خدائی که نزول فرقان بر بنده‌اش محمدص را برای آگاهی بخشیدن بندگان از خطرات راه، برکت نامیده‌است، (۱۵) همان خدا نیز قرار دادن هفت آسمان را مصداق و نمونه بارزی از برکت و سرشار از خیر و خاصیت شمرده‌است! نگاه کنید به آیة ذیل که در هفتمین سال بعثت چشم ما را از این زاویه بر هفت آسمان می‌گشاید تا مقدمه‌ای باشد برای تبیین دقیق‌تر و تفصیلی‌تری از جزئیات این برکت:

تَبَارَکَ الَّذِی جَعَلَ فِی السَّمَاء بُرُوجًا وَجَعَلَ فِیهَا سِرَاجًا وَقَمَرًا مُّنِیرًا
برکت افزاست آنکه در آسمانها بروجی قرار داد و در میان آنها چراغی و ماهی روشن پدید آورد

برکت به چیزی می‌گویند که خیر آن ثابت و پاینده باشد، همچنانکه به آب راکد و ثابت "بِرکه" می‌گویند.تسبیح هفت آسمان چگونه است؟

از جمله معضلات کار ترجمه و برگردان زبانی به زبان دیگر، انتقال مفاهیمی است که در فرهنگ دیگر معادل و مشابهی ندارد. واژه‌های زیادی در قرآن وجود دارد که نمی‌توان کلمات مناسبی در زبان فارسی برای آنها پیدا کرد و مترجمین این کتابها مجبور هستند یا با توضیحات اضافی در متن و پاورقی آن را جبران کنند، و یا به ترجمه تحت‌اللفظی نارسا اکتفا نمایند. یکی از این واژه‌ها "تسبیح" است که بر حسب موضوع آیه‌ای که در آن قرار گرفته است، معنای ویژه‌ای پیدا می‌کند و مترجم باید از آن آگاه باشد. از جمله این موارد، تسبیح آسمانها و زمین است که با درک عمومی از تسبیح انسان‌ها تفاوت دارد. قرآن، هم از تسبیح "رعد" به حمد پروردگار سخن گفته، (۱۶) و هم از تسبیح ماه و خورشید و ستارگان در مدار ویژه خود. (۱۷)
بدون آنکه خواسته باشیم از نظر لغوی وارد ظرائف ادبی این واژه شویم، همین قدر به تناسب کاربرد این کلمه در گسترده آسمانها و زمین، می‌توان گفت عمل تسبیحی ماه و خورشید و ستارگان، یا رعد و برق و باد و باران، عمل اصلاحی مثبتی است که هر کدام در جایگاه ویژه خود انجام می‌دهند، به گونه‌ای که حذف آنها از مجموعه کلی، نقص و خللی در سیستم هماهنگ هستی به وجود آورد.

در مثالی برای تقریب به ذهن، می‌توانید کارخانه اتومبیل‌سازی عظیمی را تصور نمائید که علاوه بر مهندسین، تکنسین‌ها و کارگران فنی، صدها یا هزاران کارمند غیر فنی، از جمله پزشک، آشپز، باغبان و ... برای خدمات جانبی وابسته، در آن مجموعه کار می‌کنند تا به نوبه خود نواقص و نارسائی‌های بهداشتی، غذائی، روحی روانی، آرامش و زیبائی محیط کار و .. را ترمیم نمایند. عمل آنها را می‌توان به گونه‌ای "تسبیح" نامید. پدیده‌های جهان هستی نیز همچون افراد یک ارکستر، چشم به رهبر ارکستر دارند تا به فرمان او ساز مناسب خود را بزنند و کمبود این نغمه نعمت ‌بخش را جبران نمایند.

با مقدمات فوق شاید آسان‌تر بتوان معنای تسبیح آسمانهای هفتگانه را، که آیه ذیل متضمن آن است، فهم کرد:
(۱۸)

تُسَبِّحُ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَالأَرْضُ وَمَن فِیهِنَّ وَإِن مِّن شَیْءٍ إِلاَّ یُسَبِّحُ بِحَمْدَهِ وَلَـکِن لاَّ تَفْقَهُونَ تَسْبِیحَهُمْ إِنَّهُ کَانَ حَلِیمًا غَفُورًا
اسراء ۴۴-آسمانهای هفتگانه و زمین و هر که در آنهاست (با تبعیت گریز ناپذیر خود از قوانین خدا) او را تسبیح می‌کنند، و چیزی (در جهان) نیست مگر اینکه او را با ستایس تسبیح می‌کند، ولی شما تسبیح آنها را در نمی‌یابید، همانا خدا (با وجود بی توجهی شما) بردباری آمرزگار است.

مرحله زمانی تشکیل هفت آسمان

بر حسب آنچه اخترشناسان می‌گویند، به ندرت ستاره‌ای را می‌توان یافت که همچون زمین دارای جوّ باشد. زمین نیز در آغاز آتمسفر امروزی را نداشت و طی فرآیندی از چرخه حیات گیاهی، به تدریج جوّ امروزی را پیدا کرد. اینهم از معجزات شگفت‌‌آور قرآن است که این نکته را نیز ناگفته نگذاشته است:

أَئِنَّکُمْ لَتَکْفُرُونَ بِالَّذِی خَلَقَ الْأَرْضَ فِی یَوْمَیْنِ وَتَجْعَلُونَ لَهُ أَندَادًا ذَلِکَ رَبُّ الْعَالَمِینَ وَجَعَلَ فِیهَا رَوَاسِیَ مِن فَوْقِهَا وَبَارَکَ فِیهَا وَقَدَّرَ فِیهَا أَقْوَاتَهَا فِی أَرْبَعَةِ أَیَّامٍ سَوَاء لِّلسَّائِلِینَ ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ فَقَضَاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ فِی یَوْمَیْنِ وَأَوْحَى فِی کُلِّ سَمَاء أَمْرَهَا وَزَیَّنَّا السَّمَاء الدُّنْیَا بِمَصَابِیحَ وَحِفْظًا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
فصّلت ۹ تا ۱۲- بگو چرا (نقش) خدائی را که زمین را در دو دوران آفرید، نادیده می‌گیرید و برای او همتایانی قرار می‌دهید؟! این است صاحب اختیار و سرور جهانیان (نه دیگری).
و طی چهار دوران، کوه‌های ثابت را روی زمین پدید آورد و در آن برکت نهاد و مواد غذائی آن را متناسب با نیاز و درخواست (تکوینی موجودات) اندازه نهاد.
آنگاه به (تکمیل و تنظیم) آسمان پرداخت، در حالیکه هنوز گازی شکل بود و به آسمان و زمین (به زبان آفرینش) گفت: خواه و ناخواه ( به نظم و ترتیب) در آئید. گفتند: با میل و رغبت به (قبول) نظم در آمدیم.
سپس آن توده گاز را طی دو دوران به (صورت) هفت آسمان تقدیر کرد و به هر آسمانی برنامه‌اش را وحی کرد؛ (به این ترتیب که) آسمان نزدیکتر را با چراغهائی آراستیم و محفوظ داشتیم. این است تقدیر (اندازه گذاری و نظم) خدای فرا دست دانا.
(۱۹)

تأخّر سامان دادن آتمسفر، پس از تکمیل آفرینش زمینی را، بار دیگر به گونه‌ای خلاصه و جامع در قرآن بیان کرده‌است:

هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍعَلِیمٌ
سوره بقره ۲۹- اوست آنکه هر آنچه در زمین است به سود شما (در مسیر رشد و کمال انسان) آفرید، آنگاه به (تنظیم و تکمیل) آسمان پرداخت و آن را (به صورت) هفت آسمان سامان داد، و او به هر کاری تواناست.
(۲۰)

هفت آسمان در ارتباط با هفت قشر زمین

که می‌دانیم، جوّ زمین مرکب از عناصری است که محصول فعل و انفعالات پوسته یا قشرهای درونی آن می‌باشد. ترکیب فعلی آتمسفر زمین ٪۷۹ ازت (Nitrogen) و ۲۰٪ اکسیژن و ٪۱ مجموع بقیه گازهاست. اکسیژن که مشخصه جوّ زمینی است، تقریباً به تمامه توسط گیاهان زمینی در فرآیند ویژه Cyano bacteria و احتمالاً خزه‌های دریائی تولید می‌شود. این عناصر در طبقات زیرین جو به حالت متراکم و عادی و در طبقات فوقانی به صورت رقیق و تجزیه شده مولکولی وجود دارند.

بالاترین طبقه جوّ نیز که طبقه مغناطیسی (
Magnetosphere) نامیده می‌شود، مستقیماً از پائین‌ترین قشر، یعنی هسته زمین ناشی می‌شود. به این ترتیب یک جریان دائمی و بده بستان مستمر میان زمین و آسمان وجود دارد. نکته قابل ملاحظه این است که چنین هماهنگی و همکاری هنرمندانه نیز مورد عنایت قرآن برای یادآوری بندگان و شناخت پروردگار عالم قرار گرفته است:

اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا.
طلاق ۱۲ - خداست که هفت آسمان را بیافرید و از زمین نیز همانند آنها(طبقات مختلفی مقرر داشت)؛ امر خدا میان آسمانها و زمین مستمراً نازل می‌شود،
(۲۱)(این حقایق را بیان کردیم) تا بدانید خدا بر هر کاری توانا (اندازه‌گذار) است، و دانش او بر هر چیزی احاطه دارد.

آیه فوق که در سال هفتم بعثت (بیستم بعثت) نازل شده است، به نظر می‌رسد آخرین آیه‌ای باشد که با پیوند دادن میان هفت آسمان یا زمین، موضوع را خاتمه داده است.

آفرین به بنّای آسمان!

در تنظیم مطالبی که ارائه گردید، همانطور که در آغاز اشاره شد، ترتیب زمانی نزول آیات رعایت گردید. آخرین آیه ای که در ارتباط با موضوع جلب توّجه میکند، آیه ۲۲ سوره بقره است که از "بِنای آسمان" به عنوان "آیه" ای برای عبادت خدای یکتا یاد میکند.

یَا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُواْ رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَالَّذِینَ مِن قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء...
ای انسانها پروردگارتان را که شما و کسانی را که قبل از شما بودند آفرید عبادت کنید، باشد تا پروا بگیرید. همان که زمین را قرارگاه و آسمان را سرپناه شما قرار داد و ...

مردم عرب زبان معاصر نزول قرآن، به خیمه و هر نوع پوششی که آنها را از تابش آفتاب و باد و سرما و باران حفظ میکرد، بِنا می گفتند، اما نه آنها با چشم ظاهر بَنائی در آسمان خالی و یکنواخت می دیدند، و نه ما امروز (به استثناء

انفجار بزرگ در سرتاسر کیهان طنین افکنده است

نوشته: هارون یحیى

در دو تلاش بزرگی که در تهیه نقشه جهان تا امروز صورت گرفته است، دانشمندان به مواردی دست یافته اند که نظریه انفجار بزرگ را به شدت تائید می کند. نتایج تحقیقات در کنفرانس زمستانه جامعه نجومی آمریکا ارائه شد. 

وسعت زیاد پراکندگی کهکشان ها توسط اخترشناسان محاسبه شده است که به عنوان مهم ترین یافته دانشمندان در این زمینه به حساب می آید. بنابراین با این وجود می توان از اطلاعات محل قرارگیری کهکشان ها به عنوان «پنجره ای به سوی تاریخ جهان» استفاده کرد.

در این تحقیق که چندین سال به طول انجامید، دو گروه مختلف که شامل دانشمندان کشور های انگلستان و استرالیا و امریکا بود نقشه ای سه بعدی از 266000 کهکشان  تهیه شد. دانشمندان اطلاعات جمع آوری شده در مورد توزیع کهکشان ها را با اطلاعات تشعشعات پس زمینه کیهانی که در سرتاسر کیهان پراکنده است مقایسه کردند و کشفیات جدیدی در مورد مبدا کهکشان ها به دست آوردند. محققان از اطلاعات جمع آوری شده نتیجه گرفتند که کهکشان ها در جایی شکل گرفتند که ماده 350000 سال بعد از انفجار بزرگ شکل گرفته بود و دسته های مواد که در کنار هم بودند به خاطر نیروی جاذبه همدیگر چسبیدند.

این یافته ها نظریه انفجار بزرگ را که می گوید جهان با یک انفجار از یک نقطه کوچک بدون حجم و جرم بینهایت زیاد در 14 میلیارد سال پیش آغازشد تائید می کنند. این نظریه توسط مشاهدات نجومی زیادی که در طی چندین دهه انجام شده بود تائید شد و به صورت بی نظیری با بسیاری از یافته ها سازگار است. انفجار بزرگ مورد تائید بسیاری از اخترفیزیک دانان است و این حقیقت را که خداوند دنیا را از هیچ آفرید تائید می کند.

مرکز مشاهده انگلستان-استرالیا که در ایالت استرالیایی ولز جنوبی جدید قرار دارد، در طی ده سال تحقیق موقعیت 221000 کهکشان را توسط روش تهیه نقشه سه بعدی در فضا تعیین کرد. این تحقیق که به وسیله تلسکوپی با قطر 3.9 متر انجام شد تقریبا ده برابر بزرگ تر از هر تحقیق قبلی بود.(1) تحت سرپرستی دکتر Matthew Collessمدیر مرکز، دانشمندان ابتدا موقعیت کهکشان ها را نسبت به یکدیگر و فاصله آن ها از هم را تعیین کردند. سپس توزیع کهکشان ها را مدل سازی کردند و بعد تغییرات مدل را با دقت زیادی بررسی کردند. آن ها یافته های خود را در Monthly Notices of the Royal Astronomical Society.منتشر کردند.

در تحقیق مشابهی که توسط مرکز مشاهده Apache Point Observatoryدر نیومکزیکو آمریکا صورت گرفت نقشه مکانی 46000 کهکشان را در منطقه دیگری از فضا تهیه کردند و توزیع آن را بررسی کردند. در این مطالعه که از یک تلسکوپ با قطر 2.5 متر به نام Sloanاستفاده می شد تحت سرپرستی Daniel Eisensteinاز دانشگاه آریزونا و قرار است که در Astrophysical journal  منتشر شود.(2) نتایج به دست آمده توسط دو گروه در جلسه زمستانه جامعه نجومی امریکا در ساندیگو کالیفرنیا در 11 ژانویه 2005 منتشر شد.

یک تائیدیه مهم

اطلاعات به دست آمده از کار طولانی و دقیق، نتایجی را که دهه ها پیش در زمینه نجوم در مورد مبدا کهکشان ها بود را تائید می کرد. در دهه 1960 نظریه پردازان تخمین زدند که کهکشان ها ممکن است در جاهایی تشکیل شده باشند که بعد از انفجار بزرگ، ماده به صورت متراکم تری نسبت به جاهای دیگر وجود داشته است. اگر آن تخمین درست باشد پس باید بتوان هسته های کهکشان ها را به شکل نوسانات کوچک در گرمای باقیمانده بعد از انفجار بزرگ مشاهده کرد که به این کار بررسی تشعشعات پس زمینه کیهان می گویند.

اطلاعات به دست آمده از ماهواره COBEدر سال 1992 که نوسانات تشعشعات پس زمینه کیهان را نشان می دهد.

تشعشعات پس زمینه کیهان، تشعشعات کیهانی است که 350000 سال بعد از انفجار بزرگ شروع شد. این تشعشعات که در سرتاسر کیهان پخش می باشد تصویری از جهان 350000 ساله می باشد و می توان آن را مانند یک فسیل به حساب آورد. این تشعشع که ابتدا در سال 1965 کشف شد به عنوان تائید خوبی برای نظریه انفجار بزرگ بود و به صورت بسیار دقیق مورد بررسی قرار گرفته شده بود. اطلاعات به دست آمده از ماهواره COBE (Cosmic Background Explorer)در سال 1992 ، تخمین های دهه 1960 را تائید می کرد که ناهمواری هایی در تشعشعات پس زمینه کیهان وجود دارد.(3) اگرچه در آن زمان یک ارتباط کوچک بین این موضوع و تشکیل کهکشان ها به دست آمده بود اما این ارتباط تا به امروز قابل نشان دادن نبود.

گروه  Eisensteinو Collessارتباطی بین ناهمواری های مشاهده شده در تشعشعات پس زمینه کیهان و فاصله های بین کهکشان ها به دست آورده بودند. سپس مشخص شده که هسته کهکشان ها در جایی تشکیل شده که تمرکز ماده 350000 سال بعد از انفجار بزرگ بیشتر از جاهای دیگر بوده. در کنفرانسی که در مورد این موضوع بود، دکتر Eisensteinگفت که نحوه پراکندگی کهکشان ها که امروزه می بینیم متناسب با امواج صوتی است که منجر به آن پراکندگی شده است. محققان اعتقاد دارند که جاذبه امواج را تحت تاثیر قرار داده و شکل کهکشان ها را به وجود آورده است. Eisensteinجملات زیر را به زبان آورد:

ما این پدیده را مدرک تفنگ دود (smoking-gun) می دانیم که جاذبه نقش اصلی در رشد هسته های اولیه در پس زمینه امواج مایکرو ویو ( باقیمانده پس از انفجار بزرگ) داشته وکهکشان ها و خوشه های کهکشانی را که ما امروزه می بینیم به وجود آورده است.(4)

در بیانیه ای به دفتر نمایندگی AAP، یکی از اعضای گروه تحقیقاتی به نام Russell Cannonگفت که یافته ها از اهمیت بالایی برخوردار هستند و اهمیت تحقیق را به صورت زیر خلاصه می کنم:

"کاری که ما انجام داده ایم نشان دهنده طرح کهکشان ها است، آنچه که ما الان می بینیم کاملا با طرح های دیگر که در آثار انفجار بزرگ است منطبق می باشد..." (5)

همچنین نتایجی را نیز از مطالعه سطوح مواد و انرژی و شکل هندسی که جهان را تشکیل می دهد به دست آوردند. بر اساس این ها، جهان محتوی 4% ماده معمولی، 25% ماده سیاه (ماده ای که دیده نمی شود اما وجود آن محاسبه شده است) و بقیه نیز انرژی سیاه (انرژی رموزی که منجر به بسط کیهان سریع تر از آن چیزی می شود که انتظار می رود).

حمایت از نظریه انفجار بزرگ 

Sir Martin Rees

یافته های این مطالعات نظریه انفجار بزرگ را تقویت کرده است. دکتر Cannonگفت که تحقیقات باعث ارزش بخشیدن به نظریه انفجار بزرگ شده است و جملات زیر را تائید کرد:

مدت زیادی است که می دانیم بهترین نظریه برای جهان نظریه انفجار بزرگ است که می گوید جهان با یک انفجار بزرگ در یک فضای محدود شروع شد و تا به حال در حال بسط است.(6)

در گفته ای بر اساس مطالعات Sir Martin Reesدانشمند نجوم دانشگاه کمبریج بیان کرد که علی رغم استفاده از روش های آماری و

مشاهدات مختلف، گروه ها به نتایج یکسان رسیده اند و این را به عنوان تائیدی برای دقت نتایج می توان دانست.(7)

پایگاه Physicsweb.orgکه یکی از مهم ترین پایگاه های علوم فیزیکی در اینترنت است گفت

که مطالعات نشان دهنده مدارک بیشتر برای انفجار بزرگ به همراه مدل کیهان شناسی در حال انبساط است.(8)

دانشمندان فهمیدند که جهان شروعی داشته (انفجار بزرگ) و در حال انبساط است و این نتیجه  را با تحلیل تشعشعات و اجرام آسمانی در فضا به دست آورده اند و این کار به کمک توانایی های علم امروزی حاصل شده است. این معلومات چیز تازه ای برای بشر نیست. انسان این دو حقیقت را که دانشمندان با مطالعه عمق کیهان در قرن 21 به دست آورده اند، در قرآن و 1400 سال پیش داشته است.

دو موضوع مهم در مورد مدل استاندارد کیهانی در قرآن مجید آمده است.

در قرآن کریم و در تورات و انجیل (که دو کتاب تورات و انجیل که بعد از نزولشان مورد تحریف قرا گرفته اند) خداوند گفته است که جهان و تمام مواد داخل آن از هیچ به وجود آمده است؛ در قرآن که تنها کتاب آسمانی است که مورد تحریف قرار نگرفته است یک حقیقت دیگر را بیان می کند و می گوید که جهان در حال انبساط است. نحوه به وجود آمدن جهان از هیچ به آنچه که هست در قرآن به صورت زیرآمده است:{ بَدِیعُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ}[لأنعام: 101]

«او آغاز کننده آسمان ها و زمین است»

انبساط کیهان که یکی از زمینه های مهم تحقیق علم امروز است در آیه زیر آمده است:{ وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ}[لذاریات: 47]

«و ما آسمان را به قدرت آفریدیم و ما هستیم که آنرا به تدریج گسترش می دهیم

همان طور که دیدیم دو بخش از الگوی کیهان استاندارد که شامل انفجار بزرگ و انبساط کیهان است در قرآن و در زمانی بیان شده است که وسایل مشاهده بسیار محدود بوده اند. این اثبات محکمی است که قرآن از طرف خداوند نازل شده است. یافته های علم امروزی در تطابق کامل با آن چیزی است که در قرآن آمده است و این مطالعات که اخیرا انجام شده است بار دیگر توجه ما را به سازگاری کامل قرآن با علم واقعی جلب می کند

برگردان: احسان اشرفی

برگرداننده از پیشنهادات وانتقادات سازنده خواننده گان استقبال می کند:ashrafi.ehsan@gmail.com 

 

مراجع

1- "Galaxy patterns reveal missing link to Big Bang," January 12, 2005, online at: http://info.anu.edu.au/mac/Media/Media_Releases/_2005/_January/_120105redshift.asp
2- "Detection of the Baryon Acoustic Peak in the Large-Scale Correlation Function of SDSS Luminous Red Galaxies", submitted to Astrophysical Journal on December 31st, 2004. See. Sloan Digital Sky Survey, "THE COSMIC YARDSTICK--Sloan Digital Sky Survey astronomers measure role of dark matter, dark energy and gravity in the distribution of galaxies," January 11, 2005, online at: http://www.sdss.org/news/releases/20050111.yardstick.html
3- "Galaxy patterns reveal missing link to Big Bang", January 12, 2005
4- Deborah Zabarenko, "'Cosmological ruler' helps measure the universe," January 11, 2005, online at: http://www.reuters.com/newsArticle.jhtml?type=scienceNews&storyID=7297222
5- "Scientists Score Galaxy Breakthrough," AAP, January 13, 2005, online at: http://www.macnewsworld.com/story/Scientists-Score-Galaxy-Breakthrough-39646.html
6- "Scientists Score Galaxy Breakthrough", AAP.
7- Maggie McKee, "Big bang sound waves explain galaxy clustering," NewScientist.com News Service, January 12, 2005, online at: http://www.newscientist.com/article.ns?id=dn6871; Mark Peplow, "Echoes of Big Bang found in galaxies," News@nature.com, January 12, 2005, online at: http://www.nature.com/news/2005/050110/full/050110-8.html
8- "Galaxy surveys put cosmology on sound footing," January 12, 2005, online at: http://physicsweb.org/articles/news/9/1/7/1

ستاره ی سیروس

(  این  قسمت موضوع  نیاز  به  تحقیق  بیشتر می باشد )

                                        

                                               تاریخ فرود انسان به کره ماه

 در سوره قمر (ماه) اشاره ای به ورود انسان به کره ماه شده است . در این سوره کلمه قمر در اولین آیه قرار دارد. معنای آیه مذکور چنین است:  زمان قیامت نزدیک شده و ماه شکافته شده است

جمع ابجد حروف جمله  وَانشَقَّ الْقَمَرُ درایه اول سوره قمر  قرآن دقیقاَ (1389)  می باشد. اولین باری که انسان به کره ماه سفر کرد به تاریخ  هجری قمری سال (1389) معادل 1969 میلادی بوده است. در آیه مذکور از کلمه شکافته شدن کسر شدن   نیز استفاده شده است. سفینه آپولوی (11) زمانی که روی کره ماه فرود آمد چند تکه از خاک و سنگ روی   کره ماه را کند و با خود به زمین آورد که مفهوم شکافته شدن ماه را میرساند.    در قران کلمه قمر (ماه) به عنوان یک جسم فضایی (27) بار تکرار شده است که مطابق با (27) روز حرکت   دورانی ماه به دور کره زمین است . شایان ذکر است که از این حرکت و مقدار آن دانشمندان هیچ گونه اطلاعی نداشتند   دورانی ماه به دور کره زمین است . شایان ذکر است که از این حرکت و مقدار آن دانشمندان هیچ گونه اطلاعی نداشتند و فقط این موضوع روشن بود. که روی زمین به مدت (29) روز کره ماه کاملا به طور مشخص مشاهده میشود . در همان حال که ماه هم به دور خورشید در حال حرکت است . به همین دلیل ماه با دو روز تاخیر یک دور کامل حول زمین گردش میکند . به طور خلاصه می توان گفت که قرآن کریم هماهنگ با علم ستاره شنا سی جدید چرخش کامل ماه حول محور زمین را (27) روز مینگارد .


 

 ستاره سیروس و عدد  49

پرنورترین ستاره در آسمان شب ستاره سیروس است که در آیه (49)سوره نجم (ستاره) به آن اشاره شده است . آیه مذکور اظهارمی داردهم او پروردگار شعری است . دانشمندان حرکت بی ثابت این ستاره رادلیلی بر بزرگی و جفت داشتن آن می دانند . ستاره سیروس ب در طی (49) سال یک بار به دور ستاره سیروس  الف می چرخد.  نام این ستاره در آیه (49) سوره نجم را میتوان اشارهای به این راز بزرگ دانست و این در حالی است که بدون استفاده از تلسکوپبزرگ ستاره سیروس ب قابل رویت نیست.

 

                                                  

حج وعرض جغرا فیایی22

 صدها سال است که مسلمانان برای برگزاری مراسم حج از هر سوی دنیا به شهر مکه روی می آورند . به همین ترتیب در همه جای دنیا مسلمانان به هنگام نماز خواندن رو به طرف قبله که همان کعبه است می ایستند . مکه روی عرض جغرافیایی 22 قرار دارد و در   قرآن کریم شماره سوره حج 22 است . به عبارت روشن تر سوره حج بیست و دومین سوره  قرآن مجید است .


 

 کد ژنی زنبور عسل

های درون کروموزم هاست . زنبورها در همه جای دنیا دارای کروموزم های ثابتی هستند   DNA همانطوری که گفتیم رمز جانداران

 و تفاوتی میان تعداد کروموزم های آنها نیست . معمولا در یک نوع جاندار نر یا ماده مقدار ثابتی کروموزم وجود دارد فقط وضعیت زنبور کمی فرق می کند . زنبور نر 16 عدد تک کروموزم و زنبور ماده 16 جفت کروموزم دارد . به همین جهت در این قضیه زنبور با دیگر جانداران فرق دارد واین تفاوت در قرآن مجید بیان شده است . در قرآن مجید سوره نحل (زنبور عسل) شانزدهین سوره قرآن کروموزم است که مقدار کروموزم های زنبورنیز16  است تمام زنبورها از همین مقدار کروموزم برخوردار هستندو این رمزمندرج درقران خودپیغام مهمی برای انسانهاست .     

 

 

مثالی دیگردر ارتباط با کروموزم ها:   (کرموزوم الاغ)                                                                    

ازمیان چهار پایان (( الاغ )) فقط در دو جای قرآن کریم ذکر شده است . اول در سوره لقمان که سی ویکمین سوره قرآن است و دوم سوره جمعه که شصت و دومین سوره قرآن می باشد .در سوره لقمان آیه 19 و در سوره جمعه آیه 5 به اسم حمار (الاغ) اشاره کرده است . سوره لقمان سوره سی و یکم سوره جمعه سوره شصت و دوم قرآن است که شماره این سوره ها مشخص کننده مقدار کروموزم های الاغ است . الاغ جمعا 31 جفت یعنی 62 عدد کروموزم دارد .

برسی تهمتی زشت به امام حسین (ع)

شایعه را دشمن سفارش می دهد، منافق می سازد و نادان باور می کند “دکتر علی شریعتی”

————–

**مدتی است که بعضی سایت ها اطلاعات و روایات مجعولی را از پیامبر اسلام (ص) و ائمه شیعه (ع) نقل می کنند. یکی از این موارد، حدیثی است منسوب به امام حسین (ع):

پایداری مردم ری در برابر تازیان به اندازه ای بر سران عرب گران آمد که امام حسین؛ پیشوای سوم شیعیان؛ در نامه ای به فرماندار ری نوشت: ما از تبار قریش هستیم و هواخواهان ما عرب و دشمنان ما ایرانی ها هستند. روشن است که هر عربی از هر ایرانی بهتر و بالاتر؛ و هر ایرانی از دشمنان ما هم بدتر است؛ ایرانیها را باید دستگیر کرد و به مدینه آورد؛ زنانشان را به فروش رسانید و مردانشان را به بردگی و غلامی اعراب گماشت. (منبع: سفینه البحار و مدینه الحکام و آثار ؛ صفحه 164، نویسنده: شیخ عباس قمی)

tah

قصد من از این نوشتار، بررسی این حدیث از سه بعد مختلف است: الف) بررسی مذهبی این حدیث ب) بررسی تاریخی این حدیث ج) بررسی ماخذ این حدیث:

الف) بررسی مذهبی این حدیث:

تشخیص دادن بعضی از احادیث جعلی خیلی آسان است و کافی است که از قرآن، سنت پیامبر (ص)، و عقل مان استفاده کنیم.

نژاد پرستی از منظر قرآن:

از نظر قرآن تبعیض نژادی کاملا غیر قابل قبول است:

1- ای مردم از پروردگارتان پروا کنید، آنکه شما را از یک تن آفرید و همسرش را نیز از او پدید آورد و از آن دو مردان و زنان بسیاری پراکنده کرد. (1)

2- ای مردم ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم. و شما را در شاخه ها و تیره ها قرار دادیم تا یکدیگر را بازشناسید. گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شماست (نه نژاد و تیره شما!) (2)

نژاد پرستی از منظر سنت پیامبر (ص):

اصولا یکی از شعارهای اسلام مبارزه با نژادپرستی و مظاهر اشرافیت بود و اولین مومنین به پیامبر اسلام هم بردگانی چون یاسر و سمیه و بلال بودند. مدت ده سالی که پیامبر در مدینه بود و یک جامعه اسلامی را پایه ریزی کرد را می توان یک مدینه فاضله و یک شهر آرمانی اسلامی نامید، آیا کسی یک نمونه در تاریخ سراغ دارد که برده سیاهی چون بلال حبشی، یا یک برده خارجی مثل سلمان فارسی، در یک جامعه چنان جایگاهی داشته باشند؟

تمام روایات منقول از پیامبر و ائمه همه در مذمت نژادپرستی و تفاخر نژادی هستند بعد چطور می شود که یک حدیث کذایی مخالف قرآن و سنت پیامبر و آنچه که از ائمه سراغ داریم از همه ی این احادیث متواتر میان شیعه و سنی، مستندتر می شود؟ آیا هر عقل سلیمی متوجه نمی شود که این حدیث جعلی است؟ ببینید نظر پیامبر (ص) و ائمه (ع) در مورد تفاخر نژادی چیست:

1- ای مردم خدای شما یکی و پدر شما یکی است، همه از آدمید و آدم از خاک است، هرکس از شما پرهیزکارتر است پیش خدا بزرگوارتر است، عربی بر عجمی جز به پرهیزکاری امتیاز ندارد. (3)

2- محبوب ترین بندگان خدا به نزد وی کسی است که با بندگان او مهربان تر است. (4)

3- بدانید که مردم از آدم پدید آمده اند و آدم از خاک، بزرگوارترین مردم در نظر خدا پرهیزگارترین آنهاست. (5)

4- خوارترین مردم کسی است که مردم را خوار شمارد. (6)

5- بنگر که تو از سرخ پوست و سیاه پوست بهتر نیستی جز آنکه در تقوا از او برتر باشی. (7)

کتاب اصول کافی دو باب را به مذمت تعصب و تفاخر نژادی از منظر پیامبر و ائمه اختصاص داده است:

6- امام صادق (ع) روایت کرده است که رسول خدا (ص) فرمود: هر کس به اندازه خردلی در دلش تعصب ورزی باشد، خداوند او را در روز قیامت با عرب های جاهلیت بر می انگیزد.(8).

7- امام صادق (ع) فرموده است: هر کس تعصب بورزد یا برای او تعصب ورزیده شد، رشته ی ایمان از گردنش جدا می شود. (9)

8- امام سجاد (ع) فرموده است: شگفتا از متکبر فخر فروش که دیروز نطفه بوده است و فردا مرداری خواهد شد. (10)

9- مردی نزد رسول خدا (ص) آمد و گفت: من فلانی پسر فلانی ام، و تا هفت پشت شمرد. رسول خدا گفت: هان که تو دهمین ایشان، در آتش هستی! (11)

10- پیامبر (ص) فرمود: آفت اصالت خانوادگی فخر فروشی است. (12)

11- امام صادق (ع) فرموده است: هر کس از نسبی بیزاری جوید، اگر چه ناچیز باشد، به خداوند کفر ورزیده است. (13)

12- بببینید ابن ابی الحدید (سنی مذهب، متوفی قرن هفتم) در مورد حضرت علی (ع)، پدر امام حسین چه می گوید: مهمترین سبب در خودداری عرب از یاری دادن امیرالمومنین علی (ع) موضوع مال بود که او هیچ شرفی را بر وضع و هیچ عربی را بر عجم فضیلت نمی داد و با سالاران و امیران قبایل بدانگونه که پادشاهان رفتار می کردند رفتار نمی فرمود و هیچ کس را با مال به خویشتن جذب نمی کرد و حال آنکه معاویه بر خلاف این موضوع بود و به همین سبب علی (ع) را رها کردند و به معاویه پیوستند. (14) و ببینید قرآن در مورد این دسته از عرب ها چه می گوید: اعراب کفرپیشه تر و نفاق پیشه تر از دیگرانند و در ندانستن احکام و حدودی که خدا بر پیامبرش فروفرستاده است پیش تر از دیگرانند. (15) آیا به راستی امام حسین (ع) که پرورش یافته محمد و علی و فاطمه است، چنین سخنی گفته است؟ آیا کاملا مشخص نیست که این حدیث جعلی است؟

ب) بررسی تاریخی این حدیث:

نویسنده می گوید: پایداری مردم ری در برابر تازیان به اندازه ای بر سران عرب گران آمد که امام حسین؛ پیشوای سوم شیعیان؛ در نامه ای به فرماندار ری نوشت…

1- گاف اصلی همین جا است: نویسنده مثل اینکه حواسش خیلی پرت بوده یا واقعا شوت بوده که اینطور سوتی داده! امام حسین در سال 4 هجری متولد شد و ری در سال 19 یا 22 هجری فتح شد. یعنی امام حسین در آن زمان 15 یا 18 ساله بوده! من نمی دانم امام حسین که در زمان عمر جوانکی بیش نبوده چه کاره بوده که نامه نوشته به فرماندار ری؟ در حالی که پدرش را خانه نشین کرده بودند!

2- اگر مردم ری پایداری می کردند و شهر فتح نشده بود این فرمانده شهر ری از کجا آمده بود و چه کسی او را منصوب کرده بود که امام حسین برای او نامه نوشته است؟ اگر بعد از فتح ری این اتفاق افتاده است باز هم امام حسین کاره ای نبوده است که به فرماندار ری نامه بنویسد. شهر تحت اختیار عمال بنی امیه اداره می شد!

3- از کی تا به حال ائمه شیعه جزء سران عرب بودند که ما نمی دانستیم؟ از کی تا به حال فرماندهان عرب تحت فرمان ائمه شیعه بودند؟ و از کی تا به حال آنها هواخواهان امامان شیعه بودند؟ در میان ائمه شیعه فقط حضرت علی (ع) پنج سال حکومت کرد و آن هم صرف اصطلاح فساد دستگاه خلافت و جنگ با معاویه و .. شد! بقیه ائمه شیعه به دست همین به اصطلاح سران عرب کشته شدند!

4- در کتاب الفتوح، چگونگی فتح اصفهان و ری نوشته شده است، دوستان می توانند به این کتاب مراجعه کنند و ببینند ری چطور فتح شد. ارتش ساسانی گریخت و مردم ری پیکی را نزد سپاه مسلمانان فرستادند و صلح نامه نوشتند! (16)

ج) بررسی ماخد این حدیث:

همانطور که دیدیم نویسنده بخشی از صفحه 164 کتاب سفینه البحار را اسکن کرده بود و متن عربی اش را نیز ترجمه کرده بود. اسکن کامل آن صفحه را (اینجا) ببینید. قسمتی که زیر آن خط کشیده شده است همان قسمتی است که نویسنده اسکن کرده و متاسفانه بدون رعایت امانتداری مطلبی ناقص و با ترجمه ای تحریف شده ارائه کرده بود.

1- نویسنده اینجا هم یک اشتباه بزرگ دیگر انجام داده است. این حدیث که در کتاب سفینه البحار آمده است منقول از امام صادق (ع) است نه امام حسین! یکی از کنیه های امام صادق (ع) نیز ابی عبدالله است که نویسنده گمان کرده بود منظور امام حسین است و بعد شروع به داستان پردازی در مورد امام حسین و مردم ری کرده بود!

2- در زمان بنی امیه حکومت به شدت باورهای نژادپرستانه داشت و عجم را موالی می خواندند و آنها را از عرب پست تر می شمردند. مرحوم عباس قمی، در سفینه البحار صفحه 164 این حدیث و چند حدیث دیگر را در کنار هم برای بیان فضیلت های عجم و خدمات آنها به اسلام آورده است نه مذمت آنها! و اینطور می گوید: امام صادق (ع) گفته است: اگر قرآن بر عجم نازل می شد عرب به آن ایمان نمی آورد. (خداوند) قرآن را بر عرب نازل نمود و عجم به آن ایمان آوردند و این فضیلتی برای عجم باشد. در ادامه آن حدیث کذایی از امام صادق آمده است: ابو عبدالله فرمود: که ما از قریشیم و شیعه ما عرب است و دشمن ما عجم است بیان اینکه “عرب” در مدح همان کس باشد که از شیعیان ماست اگر چه از غیر عرب باشد و آنکس که در مذمت است همان دشمنان ما هستند حتی اگر عرب باشند. مرحوم قمی آن حدیث را با این مفهوم نقل کرده است. و اگر فرض کنیم که این حدیث صحیح است با این معنی و مفهوم نقل شده است که متاسفانه نویسنده هم حدیث را به صورت ناقص نقل کرده بود و هم ترجمه ای نادرست و تحریف شده از آن ارائه کرده بود.

در ادامه صفحه 164 کتاب سفینه البحار می خوانیم: زمانی که اسیران دربار فارس به مدینه وارد گردیدند عمر بن خطاب خواست که زنان آنان را به فروش رساند و مردان آنها را برده قرار دهد تا آنها افراد پیر و فرتوت و ضعیف را بر دوش خود قرار دهند و طواف کعبه دهند پس امیر مومنان علی (ع) فرمود که پیامبر دستور داده است گرامی دارید کریم قوم را اگر چه مخالف شما باشند و این قوم فارس حکیمان کریم هستند و با ما صلح پیشه کردند و رغبت در دین اسلام نمودند. پس آنها را آزاد می نماییم در راه خدا، این حق من و حق بنی هاشم است. و نیز منصور خلیفه عباسی قومی را از مردمان عجم برای قتل امام جعفر صادق خواست. اما آنها امام (ع) را اکرام نمودند و در مقابل او به رسم ادب به خاک افتادند. امام رضا (ع) فرموده است: خداوند متعال منت گذارد به این دین بر اولاد عجم و از برخی از نزدیکان پیامبر منت سلب نماید. علی (ع) فرموده است می بینم عجم را که در خیمه هایی که در مسجد کوفه برافراشته اند قرآن را به مردم همانگونه که نازل گردیده تعلیم می نمایند. در کتاب مستدرک السفینه البحار، جلد 7، صفحه 107 (تصویر اسکن شده اینجا) توضیحاتی در مورد سند این احادیث آورده شده است که علاقه مندان می توانند برای اطلاعات بیشتر به آن کتاب رجوع کنند.

منابع و مآخذ:

1- سوره نساء، آیه 1

2- سوره حجرات، آیه 13

3- پاینده، ابوالقاسم؛ نهج الفصاحه [مجموعه کلمات قصار حضرت محمد]، حدیث: 1044

4- همو، همان، حدیث: 578

5- همو، همان، حدیث: 467

6- همو، همان، حدیث: 250

7- همو، همان، حدیث: 562

8- اصول کافی، کتاب ایمان و کفر، باب تعصب، حدیث: 2545

9- همان، همان، همان، حدیث: 2544

10- همان، همان، باب فخر و کبر، حدیث: 2629

11- همان، همان، همان، حدیث: 2633

12- همان، همان، همان، حدیث: 2634

13- همان، همان، باب بیزاری جستن از نسب، حدیث: 2720

14- جلوه تاریخ در شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج: 1، ص: 314

15- سوره توبه، آیه 9

16- ابن اثم کوفی؛ الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی، ص:253

————————————

** این مقاله در پاسخ به شایعه پراکنی هایی نوشته شده است که در چند ماه گذشته در سطح وسیعی بصورت ایمیل پخش شد و وبلاگهای معارض اسلام و نیز برخی تلویزیونهای ماهواره لس آنجلسی با آب و تاب آنرا بعنوان یافته جدید !! تبلیغ کردند . بدیهی است آنچه این تبلیغات مسموم دنبال میکنند نتایج آماری حاصل از آن است و در واقع ساده لوحی است اگر فرض شود این گونه تردستی ها کار عده ای جوان بی تجربه معترض به حکومت باشد. بدون شک آنان که در طراحی این شایعات سرمایه گذاری میکنند زمینه و موقعیت سیاسی و اجتماعی جامعه و نیز پتانسیل پذیرش بدون تامل آنها را در نظر می گیرند.

متاسفانه آدرس اینترنتی و لینکهای نویسنده محترم و بی نام این مقاله فعال نمی باشد.

آیا خدا وجود دارد؟

آیا خدایی هست؟

درباره ی نویسنده:
برای مرلین آدامسون، به عنوان کسی که سابقاً یک ملحد بوده است، بسیار مشکل بود که دعاهای پاسخ داده شده و طریقة زندگی دوست صمیمی خود را نادیده بگیرد. در حالی که مرلین ایمان و اعتقادات دوستش را زیر سوال میبرد و به مبارزه میطلبید، از دیدن آن همه شواهد عینی در ارتباط با وجود خدا شگفتزده شد. پس از یک سال تحقیق مداوم و مصر، او به دعوت خدا برای ورود به زندگیاش پاسخ مثبت داد. مرلین دریافته است که ایمان به خدا با دلایل و مدارک اثباتپذیر است و بسیار با ارزش میباشد.

آیا خدایی هست؟

آیا خدا وجود دارد؟ در اینجا پنج دلیل صریح و واضح وجود دارد تا باور کنید خدا واقعاً آنجاست.

به نوشته مارلین آدامسون

آیا مایل نیستید برای یک بار هم که شده کسی شواهد و مدارکی را که دال بر وجود خداوند است به شما نشان دهد؟ بدون اینکه دستان خود را پیچ و تاب داده و یا اظهاراتی از این قبیل را بیان کند که: «تو لاجرم مجبور هستی باور کنی.» این مقاله تلاشی خالصانه است تا از طریق ارائة دلایلی چند، وجود خدا را ثابت نماید.

ابتدا این را در نظر داشته باشید که اگر کسی حتی امکان وجود خدا را نیز نپذیرد و با این موضوع مخالفت کند، در این صورت هر دلیلی که ارائه شود، آن را توجیه کرده و با تعبیر و توضیحی آن را مردود خواهد شمرد. درست شبیه این میماند که کسی کلاً نپذیرد که انسان توانسته است بر روی کرة ماه قدم بزند. در این صورت هیچ فرقی نمیکند که دربارة این موضوع چه مقدار اطلاعات به او داده شود؛ طرز فکر او تغییر نخواهد کرد. اگر به این شخص عکسهای مستندی از فضانوردان نشان داده شود که در حال راه رفتن بر روی کرة ماه هستند، و یا مصاحبههایی را که با فضانوردان شده است به او نشان دهند و یا حتی سنگهایی را که از سطح کرة ماه جمعآوری شده ببیند، تمامی این شواهد و مدارک برای چنین شخصی بیارزش خواهد بود. زیرا که او قبلاً این نتیجهگیری را کرده است که انسان نیست به کرة ماه برود.

وقتی که صحبت از امکان وجود خداوند پیش میآید، کتاب مقدس میفرماید که هستند مردمانی که به اندازه کافی شواهد و مدارک قانعکننده را دیدهاند اما حقیقت وجود خدا را زیر پا گذاشتهاند. (رومیان 1 : 19 - 21) از طرف دیگر کتاب مقدس دربارة کسانی که مایلند بدانند که آیا خدا واقعاً وجود دارد، میفرماید: «و مرا خواهید طلبید و چون مرا به تمامی دل خود جستجو نمایید، مرا خواهید یافت.» (ارمیا 29 : 13 - 14) قبل از اینکه به حقایقی که وجود خدا را در بر دارد نگاه کنید، از خودتان بپرسید: اگر خدا وجود دارد، آیا من میخواهم او را بشناسم؟ اگر این چنین است در این جا دلایلی را مطالعه خواهید کرد که میتوانید دربارة آنها تفکر و تعمق کنید...

1. آیا خدا وجود دارد؟ پیچیدگی سیاره ما بر یک طراح اندیشمند دلالت دارد که نه تنها تعمداً عالم هستی را آفریده، بلکه امروز نیز از آن حمایت و نگهداری میکند.

نمونههای بیشماری را میتوان ارائه نمود که نشاندهندة طراحی خداوند است. شاید بتوان گفت که مثالهایی از این قبیل بیانتها است. در این جا تعداد معدودی از این نمونهها را مشاهده خواهید کرد:


کرة زمین... اندازة آن کاملاً صحیح است. اندازة کرة زمین و هماهنگی و تناسب آن با نیروی جاذبة زمین باعث میشود که لایة نازکی که حاوی گازهای نیتروژن و اکسیژن است، در فاصلة تقریباً 50 مایلی سطح کرة زمین قرار گیرد. اگر اندازة کرة زمین همانند سیارة عطارد کوچکتر بود، وجود جو یا اتمسفر در پیرامون کرة زمین غیرممکن میشد. اگر اندازة کرة زمین همانند سیاره مشتری بزرگتر بود، در این صورت اتمُسفر تنها حاوی هیدروژن آزاد میبود. (برگرفته از مقاله ای به قلم آر. ای. دی. کلارک، مجله آفرینش، انتشارات تیندل، لندن، 1946، صفحة 20) کرة زمین تنها سیارة شناخته شدهای است که مجهز به جو یا اتمسفر حاوی ترکیب مناسبی از گازها میباشد و قادر است حیات گیاهان، جانوران و انسان را حفظ کند.


کرة زمین در فاصلة مناسبی از خورشید قرار گرفته است. نوسانات دمای هوا را که با آن مواجه هستیم و چیزی در حدود 30- درجه تا 120+ درجه است را در نظر بگیرید. اگر کرة زمین از خورشید دورتر بود همة ما یخ میزدیم. از طرفی اگر نزدیکتر به خورشید بود، همة ما میسوختیم. اگر کوچکترین تغییری در موقعیت کرة زمین نسبت به خورشید وجود داشت، زندگی بر روی کرة زمین ناممکن میشد. در حالی که کرة زمین با سرعت 67000 مایل در ساعت به دور خورشید میگردد، در عین حال فاصله مطلوب خود را نیز از خورشید حفظ میکند... کرة زمین دور محور خود نیز میگردد و با این عمل این امکان را به وجود میآورد که تمامی سطح کرة زمین هر روز به طور مناسب گرم و خنک شود.


کرة ماه نیز با در نظر گرفتن نیروی جاذبهای که دارد، در اندازة درست و در فاصلة صحیح از کرة زمین قرار گرفته است. کرة ماه باعث ایجاد جزر و مد و حرکات مهمی در اقیانوسها میشود که در نتیجة این حرکات آب اقیانوسها راکد و ساکن نمیماند و در عین حال از سرازیر شدن آب حجیم اقیانوسها به قارهها نیز جلوگیری میشود. (برگرفته از: شگفتیهای خلقت خداوند، انجمن علوم مودی، شیکاگو، ایلینوی)


آب... بیرنگ، بیبو و بدون طعم است. لیکن هیچ موجود زندهای بدون آن قادر به ادامة حیات نیست. بیشترین قسمت گیاهان، حیوانات و انسانها را آب تشکیل میدهد (تقریباً دو سوم از بدن انسان از آب تشکیل شده است). در اینجا خواهید دید که چرا ویژگیهای آب، منحصراً برای حیات جانداران مناسب است:


آب دارای نقطة جوش و نقطة انجماد بسیار بالایی است. آب به ما این امکان را میدهد که در محیطی که دمای هوا نوسانات متغیری دارد زندگی کنیم و آب باعث میشود بدن ما دمای 37 درجة خود را حفظ کند.


آب حلالی جامع میباشد. این خاصیت آب باعث میگردد که هزاران نوع مواد شیمیایی مانند مواد معدنی و مغذی به تمامی قسمتهای مختلف بدن ما برسد و حتی در کوچکترین رگهای خونی ما نیز جریان پیدا کند.


همچنین آب از لحاظ شیمیایی خنثی است. آب قادر است غذا، داروها و مواد معدنی را حمل کند تا در بدن جذب شده و مورد استفاده قرار گیرند بدون اینکه در ترکیب ماده اصلی تغییری ایجاد نماید.


آب دارای خاصیت منحصر به فردی است، یعنی تمایل به کشش به سمت بالا را دارد. به خاطر این خاصیت، آب این قابلیت را دارد که در گیاهان، علیرغم وجود نیروی جاذبة زمین به سمت بالا حرکت کند و آب و مواد مغذی حیاتبخش مورد نیاز برای گیاهان را حتی در بلندترین درختان نیز فراهم سازد.


در زمستان آب از سطح به سمت پایین یخ میزند و قابلیت آن را دارد تا شناور شود، بنابراین ماهیان میتوانند در فصل زمستان زنده بمانند. نود و هفت درصد از آبهای کرة زمین را اقیانوسها تشکیل میدهند. بر روی کرة ما سیستمی طراحی شده است که نمک را از آب اقیانوسها جدا کرده و آب عاری از نمک را در تمامی نقاط کرة زمین تقسیم میکند. با تبخیر آب اقیانوسها، نمک آن باقی مانده و ابرها تشکیل میشوند. باد قادر است تا به راحتی ابرها را پراکنده ساخته و در نتیجه آب در تمامی نقاط کرة زمین برای مصرف گیاهان، حیوانات و انسان مهیا میشود. این یک سیستم پالایش و تامینکننده آب است که به صورت چرخه عمل کرده و آب لازم برای بقای حیات بر روی کرة زمین را به طور مداوم قابل استفاده میسازد.


مغز انسان... همزمان و در آن واحد حجم شگفتانگیزی از اطلاعات را دریافت میکند. مغز شما قادر است اطلاعاتی از قبیل رنگها و اشیائی را که میبینید، دمای محیط اطراف، مقدار فشاری که پای شما بر زمین وارد میکند، صداهای پیرامونتان، احساس خشکی دهانتان و حتی نوع جنس صفحة کلید کامپیوترتان را دریافت کند. مغز شما محل تجمع و دریافت تمامی احساسات، افکار و خاطرات شما میباشد. مغز شما در آن واحد مراقب و پیگیر اعمال دیگری نیز هست که در بدن شما در حال انجام گرفتن است، مانند الگوی تنفسی، حرکات پلک، گرسنگی و حرکات ماهیچههای دستان شما.


مغز انسان میتواند در هر ثانیه بیش از یک میلیون پیام را دریافت کند. مغز شما تمامی دادهها را سنجیده و پیامهایی که از اهمیت چندانی برخوردار نیستد را تصفیه میکند. در نتیجة عمل غربال اطلاعات و دادهها، برای شما این امکان به وجود میآید که در دنیای خود بتوانید تمرکز کرده و عملکردی موثر داشته باشید. عملکرد مغز انسان با دیگر اعضای بدن تفاوت دارد. مغز انسان دارای هوش و فراستی است که میتواند استدلال کند، احساس کند، خواب ببیند و نقشه بکشد و قادر است با دیگران گفتگو کند.


چشم... قادر است هفت میلیون رنگ را از یکدیگر تشخیص دهد. دارای قابلیت تمرکز خودکار است و میتواند همزمان با مقدار غیر قابل تصور 5/1 میلیون پیام سر و کار داشته باشد. (هیو داوسون، فلسفه چشم، چاپ پنجم؛ نیویورک: مک گروهیل، 1991) فرضیه تکامل بر جهش و تغییراتی تمرکز دارد که از درون آن اورگانیزم موجود پدید میآید. اما فرضیه تکامل بطور کامل توضیح نمیدهد که منشاء به وجود آمدن چشم و مغز چیست... به عبارتی آغاز اورگانیزم زنده از ماده غیر زنده چگونه امکانپذیر است؟


2. آیا خدا وجود دارد؟ عالم هستی آغازی داشته است - چه چیزی عامل و سبب آن بوده است؟


دانشمندان بر این عقیدهاند که جهان هستی ما با انفجار عظیمی از انرژی و نور آغاز شده است که اینک آن را انفجار بزرگ مینامیم. این آغاز منحصر بفردی است که شروع تمامی چیزها را باعث شده است: آغاز جهان هستی، آغاز فضا و حتی نخستین آغاز خود زمان.


رابرت جاسترو، متخصص فیزیک نجوم، از منکرین وجود خداست که خود سخنان خویش را توضیح میدهد: «بذر تمامی آنچه تاکنون در جهان هستی اتفاق افتاده است در همان لحظه اول کاشته شد؛ وجود هر ستاره، هر سیاره و هر موجود زندهای نتیجه رویدادهایی است که حرکت آنها در لحظه انفجار کیهانی شروع شده است. به عبارتی، لحظه آفرینش... جهان هستی به یکباره بوجود آمد و ما نمیتوانیم بفهمیم که چه چیزی سبب شد تا این اتفاق بیفتد.» (رابرت جاسترو؛ «پیغام از جانب پروفسور رابرت جاسترو»؛ LeaderU.com؛ 2002)


استیون وینبرگ، برنده جایزه نوبل در فیزیک، توضیحات بیشتری میدهد: «در آن لحظه انفجار، دمای عالم هستی تقریباً یکصد هزار میلیون (10 به توان 11) درجه سانتیگراد بوده است. ... و عالم هستی از نور آکنده گشت.» (استیون وینبرگ؛ سه دقیقه اول: نگاهی مدرن به سرچشمه عالم هستی؛ (Basic Books، 1988)؛ صفحه 5)


عالم هستی همیشه وجود نداشته است. آن دارای آغازی بوده... چه چیزی باعث آغاز آن شده است؟ دانشمندان هیچ توضیحی برای انفجار ناگهانی نور و ماده ندارند.


3. آیا خدا وجود دارد؟ عالم هستی به وسیله قوانین یک شکل طبیعی عمل میکند. چرا اینگونه است؟


شاید به نظر برسد که بخش عمدهای از زندگی متغیر میباشد، اما به چیزهایی نگاه کنید که میتوانیم یک روز پس از روز دیگر بر روی وقوع آنها حساب کنیم: جاذبه زمین ثابت است، اگر یک فنجان قهوه داغ را بر روی پیشخوان بگذاریم، پس از مدتی سرد خواهد شد، کره زمین در هر 24 ساعت یکبار دور خود میچرخد، و سرعت نور هرگز تغییر نمیکند... سرعت نور بر روی کره زمین و در کهکشانهای دیگر همواره ثابت است.


چگونه میتوانیم قوانین طبیعت را که هرگز تغییر نمیکنند تشخیص دهیم؟ چرا عالم هستی تا این اندازه منظم و قابل اطمینان است؟


حتی دانشمندان بزرگ نیز معترفند که این موضوع تا چه اندازه عجیب است. هیچ نیاز و ضرورت منطقی وجود ندارد که یک جهان هستی از این قوانین پیروی کند، چه رسد به اینکه نسبت به قوانین ریاضی نیز وفادار بماند. این شگفتی از آنجا سرچشمه میگیرد که هیچ الزامی وجود ندارد تا جهان هستی اینگونه رفتار نماید. تصور جهانی که در آن شرایط موجود به شکل غیر قابل پیشبینانهای لحظه به لحظه تغییر کند، و یا حتی جهانی که در آن به ناگاه چیزی به وجود آید و یا از بین برود کار بسیار سادهای است. (دینیش دسوزا، چه چیزی درباره مسیحیت تا این اندازه عالی است؛ انتشارات رگنری، 2007، فصل 11)


ریچارد فیمن، برنده جایزه نوبل در الکترودینامیک کوانتومی، گفت: «اینکه چرا طبیعت وابسته به ریاضیات است یک معماست... این واقعیت که اصولاً قوانین به هر نوعی وجود دارند خود یک نوع معجزه است.» (ریچارد فیمن، «مفهوم همه اینها: افکار یک شهروند دانشمند»، (نیویورک: Basic Books، 1998)، صفحه 43)


4. آیا خدا وجود دارد؟ کدهای DNA رفتار یک سلول را برنامهریزی کرده و به آن آگاهی میدهند.


تمامی دستورالعملها، تعالیم، و آموزشها با قصد و هدفی انجام میگیرند. کسی که یک کتاب راهنما مینویسد این کار را به منظور خاصی انجام میدهد. آیا میدانستید که در هر یک از سلولهای بدن ما یک کد راهنما با جزئیات کامل وجود دارد که شبیه به یک برنامه کامپیوتری بسیار کوچک است؟ شاید بدانید که یک برنامه کامپیوتری از تعدادی ارقام صفر و یک نظیر 110010101011000 ساخته شده است. ترتیب قرار گرفتن این ارقام به کامپیوتر میگوید که چه بایستی بکند. کد DNA موجود در هر یک از سلولهای بدن ما بسیار شبیه به این است. DNA از چهار ماده شیمیایی ساخته شده است که دانشمندان آنها را به صورت اختصاری A، T، G و C نامگذاری کردهاند. این مواد شیمیایی در سلول بدن انسان به این شکل چیده شدهاند: CGTGTGACTCGCTCCTGAT و غیره. در هر سلول انسان تعداد سه میلیارد از این حروف وجود دارد!!


همانطور که شما میتوانید تلفن خود را طوری برنامهریزی کنید تا در مواقع معینی زنگ بزند، DNA نیز سلول را راهنمایی میکند. DNA برنامهای است که حاوی سه میلیارد حرف میباشد و به سلول دستور میدهد که چگونه باید عمل کند. این یک کتاب راهنمای کامل است. (فرانسیس اس. کالینز، مدیر پروژه ژن انسان و نویسنده کتاب زبان خدا، Free Press، نیویورک، 2006)


چرا این موضوع تا این اندازه شگفتانگیز است؟ هر کس باید این سوال را از خود بپرسد... این برنامه اطلاعاتی چگونه سر از سلول انسان در آورد؟ اینها صرفاً مواد شیمیایی نیستند. اینها مواد شیمیایی هستند که دستور میدهند و با جزئیات کامل قانون وضع میکنند و دقیقاً مشخص میسازند بدن شخص چگونه بایستی پرورش یابد.


جایی که صحبت از این اطلاعات برنامهریزی شده وجود دارد، دلایل طبیعی و زیستشناختی قادر به ارائه توضیح نیستند. شما نمیتوانید دستورات و اطلاعاتی چنین جامع و دقیق را در جایی بیابید بدون اینکه کسی عمداً آن را ایجاد کرده باشد.


5. آیا خدا وجود دارد؟ ما میدانیم که خدا وجود دارد زیرا که او به دنبال ما است. خداوند دائماً خود را به ما مینمایاند و در جستجوی آن است که ما به او روی آوریم.


من خود زمانی یک ملحد بودم. مانند اغلب ملحدین، موضوع ایمان مردم به خدا مرا بسیار آزار میداد. نمیدانم چرا ما منکران خدا این همه وقت، توجه و انرژی خود را صرف تکذیب کردن چیزی میکنیم که حتی باور نداریم وجود دارد؟! چه عاملی باعث میشود ما اینگونه رفتار کنیم؟ زمانی که من یک ملحد بودم، غرض و مقصود خود را با کمک و حمایت از مردم فقیر و بیچاره نشان میدادم، میخواستم از خواب و خیال بیدارشان کنم و به آنها کمک کنم تا متوجه شوند که امیدشان کاملاً واهی و بیهوده است. اگر بخواهم صادق باشم باید اعتراف کنم که انگیزة دیگری نیز داشتم. در حالی که ایمانداران را به مبارزه میطلبیدم، کنجکاو بودم ببینم که آیا آنها میتوانند مرا طور دیگری متقاعد بسازند یا خیر. قسمتی از تلاش و کوششم این بود که از موضوع مورد بحث دربارة خدا رهایی یابم. اگر میتوانستم به طور قاطع و نهایی به ایمانداران ثابت کنم که در اشتباه هستند، آن موقع دیگر بحثی در میان نبود و من میتوانستم به راحتی و آزادانه به دنبال زندگی خودم بروم.


من این را درک نمیکردم که چرا موضوع و بحث خداوند تا این حد بر ذهن من سنگینی کرده و فکرم را مشغول خود ساخته بود. دلیلش این بود که خدا بر این موضوع اصرار میورزید. من به این نتیجه رسیدهام که خدا میخواهد تا ما او را بشناسیم. خداوند ما را با این هدف و مقصود خلق کرده است که او را بشناسیم. خداوند با شواهدی که وجودش را ثابت میکند، ما را احاطه کرده و این پرسش را درست روبروی ما قرار داده است که آیا او واقعاً وجود دارد یا خیر. من قادر نبودم از این فکر که ممکن است خدا واقعاً وجود داشته باشد خلاصی و رهایی بیابم. در واقع روزی که این واقعیت را تصدیق کردم که خدا وجود دارد، دعای من اینگونه شروع شد: «خیلی خوب، تو برنده شدی...» ممکن است دلیل نهفتهای که باعث میشود منکرین خدا هنگام روبرو شدن با ایمانداران تا این حد احساس ناراحتی و پریشانی کنند این باشد که خداوند فعالانه دارد آنها را تعاقب میکند.


من تنها کسی نیستم که چنین تجربهای را داشته است. مالکوم ماگریج که یک مولف سوسیالیست و فلسفی است، میگوید: «من به نوعی این تصور و اندیشه را داشتم که در کنار تحقیق و جستجویی که انجام میدادم کسی در تعقیبم بود.» سی. اس. لوییس میگوید که به خاطر دارد: « ... شبهای متوالی زمانی که فقط یک لحظه ذهنم از کار دور میشد، احساس میکردم کسی که به هیچ عنوان مشتاق نبودم ملاقاتش کنم بیامان و پیوسته سعی میکرد به من نزدیک شود. بالاخره تسلیم شدم و پذیرفتم که خدا، خداست و زانو زده دعا کردم: شاید آن شب من در تمام انگلستان محزونترین و بیمیلترین کسی بودم که زندگیاش تغییر کرده بود.»


در نتیجه شناخت خدا، لوییس کتابی با عنوان «متعجب از مسرت و شادی» نوشت. من نیز هیچ توقع و انتظاری جز این نداشتم که وجود خدا را آنگونه که مستحق بود تصدیق کنم. با این حال پس از گذشت چندین ماه از محبتی که خدا نسبت به من داشت شگفتزده شدم.

اشاره ی قرآن به معلق بودن زمین و سیارات در فضا

 

وتری الجبال جامده وهی تمر مر السحاب-کوه ها را بینی و گمان میکنی ساکن هستند حال آنکه مانند ابرها حرکت دارند- آیه 88 سوره نمل
اشاره به در حرکت بودن زمین.

ان الله یمسک السموات و الارض ان تزولا و لئن زالتا ان امسکهما من احد من بعده-
همانا خدا آسمانها و زمین را نگاه می‌دارد تا نیفتند و اگر بیفتند بعد از او هیچ کس آنها را نگاه نمی دارد- آیه 41 سوره فاطر
اشاره به معلق بودن زمین و آسمان 

 

آیه دیگری که اشاره به معلق بودن کرات دارد آیه 40 سوره یس است که میگوید:
و لا الشمس نبغی لها أن تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار و کل فی فلک یسبحون- نه برای خورشید سزاوار است که به ماه رسد و نه شب به روز پیش میگیرد و هر کدام از آن‏ها در مسیر خود شناورند-
نکته مهم در این آیه این است که از فعل "یسبحون" به معنی شناور بودن استفاده میکند که بیانگر معلق بودن کرات است.