«ثم انشا سبحانه فتق الاجواء و شق الارجاء وسکائک الهواء... ورقیم مائر» . (2) «سپس خداوند جوها را از هم شکافت و جوانب و ارتفاعات هوا را باز نمود» .
آب انبوه و پر موج و خروشان را که بر پشت باد تندوز و پر قدرتی قرار داده بود، در لابه لای فضاهای باز شده به جریان انداخت.
با این باد تندوز آب را از جریان طبیعی بازداشت و آن گاه باد نیرومند را بر آب مسلط کرد و آب را در بالای آن قرار داد.
فضا را در زیر باد پر قدرت باز، و آب در روی باد، جهنده و جنبان شد.
سپس خداوند سبحان باد دیگری بیافرید که فرمانی جز به حرکت درآوردن آب نداشت، این باد دست به کار زد و تحریک آب را ادامه داد، جریان این باد را تند و منبعش را دور از مجرای طبیعی قرار داد.
خداوند سبحان همان باد را به برهم زدن آب انبوه و برانگیختن امواج دریاها دستور داد، و چونان مشک شیر که برای گرفتن کره جنبانده شود آب را به حرکت و زیر و رو شدن درآورد.
وزش باد بر آن آب چنان بود که در فضای خالی وزیدن بگیرد، آب در مقابل جریان باد مقاومتی از خود نشان نمی داد، آب را خت به حرکت درآورده اولش را به آخرش و متحرکش را به ساکنش برگرداند.
در این هنگام انبوهی از آب، سر به بالا کشید و کف بر آورد، خداوند آن کف را در فضایی باز و تهی بالا برد و آسمانهای هفتگانه را بساخت، پایین ترین آسمانها را از موجی مستقر بنا نهاد، که حرکت انتقالی به این سو و آن سو ندارد، و بالاترین آسمان ها را سقفی محفوظ در مرتفع ترین فضا قرار داد، بی ستونی که آن را برپا دارد و بدون میخ و طنابی که آنها را به هم بپیوندد.
آن گاه آسمان را با زینت و زیور ستارگان و روشنایی ها بیاراست، و خورشید را با فروغ گسترده و ماه فروزان را با روشنایی اش در فلکی گردان و سقفی در دوران و صفحه ای منقوش با ستارگان به جریان انداخت.
از منظر علی علیه السلام آفرینش از جو، فضا و هوا آغاز شده است، و به احتمال قوی این موضوع همان ماده گازی است که در دو آیه از آیات قرآن با واژه ی دود (دخان) آمده است:
1. «ثم استوی الی السماء وهی دخان...» (3):
«سپس خداوند آسمان را مورد مشیت خود قرار داد در حالی که آسمان دود بود» .
2. «فآرتقب یوم تاتی السماء بدخان مبین » (4):
«در انتظار روزی باش که آسمان دود آشکاری برآورد» .
در حدیث امام باقر علیه السلام می خوانیم: نخستین موجودی که آفریده شده آب است و هوا از آب خلق گردیده است، بنابر این ریشه و نسب هر چیزی به آب می رسد، خداوند سپس هوا را بر آب مسلط ساخت. آب را بر روی هم کوبید تا از آن کفی پدید آمد و از آن کف زمین خلق گردید. (5)
چنان که قرآن به روشنی می فرماید:
«...ان السموات والارض کانتا رتقا ففتقناهما وجعلنا من الماء کل شی ء حی...» . (6)
«آسمان ها و زمین در آغاز بسته و یکپارچه بودند، بعدا ما آن ها را از هم باز کرده و هر چیز صاحب حیات را از آب قرار دادیم » .
این آیه به خوبی «انبساط » جهان را می رساند، روشن تر از آیه مزبور این آیه است:
«والسماء بنیناها باید و انا لموسعون » . (7)
«ما آسمان را با قدرت خویش پایه گذاشتیم و پیوسته آن را گسترش، وسعت و انبساط خواهیم بخشید» .
امام باقر و صادق علیمها السلام می فرمایند: آب بر هوا قرار داشت و هوا بی کرانه بود و جز این دو چیزی وجود نداشت و چون خداوند اراده کرد زمین را بیافریند فرمان داد بادها به آب وزیدند، موج پدید آمد و از موج کف پدیدار گشت، کف ها به اندازه کوه بزرگی شدند، خداوند آنها را در محل «بیت الله الحرام » [مکه معظمه] گرد آورد و از آنها زمین را پدید آورد، از این رو نخستین سرزمینی که آفریده شد مکه است، لذا آن را مادر شهرها (ام القری) نامیدند چنان که خداوند در قرآن به این مطلب اشاره کرده می فرماید:
«ان اول بیت وضع للناس للذی ببکة مبارکا...» . (8)
(نخستین خانه ای که برای مردم قرار داده شد در سرزمین مکه است) سپس زمین را از زیر کعبه (بکه) گسترش داد، و گسترش زمین در مدت زیادی به درازا انجامید.
پس از مدتی از میان کف ها، دودی بدون آتش بر آسمان رفت، و از آن آسمان ها آفریده شد و به گردش آمد. (9)
2. نهج البلاغه، خطبه ی 1.
3. فصلت/11. 4. دخان/10.
5. تفسیر نورالثقلین: 4/540. 6. انبیاء/30.
7. ذاریات/47. 8. آل عمران/96.
9. توحید صدوق، باب 36; احتجاج طبرسی: 2/72; نور الثقلین ذیل آل عمران/96; بحار: 54، ص 64، 65; تفسیر قمی، ذیل آیه .
منبع این مقاله خبر گذاری قرآنی ایران
بقیه در ادامه ی مطلب
انسان سالیان درازی را سپری کرد تا از راز میان تکثیر و زاد و ولد میان نباتات آشنا شود. در حالیکه این راز در کتب پیشین آسمانی مثل تورات و انجیل آنچنان جایگاهی ندارد. نمیدانم چرا و به چه دلیل خداوند کریم قرآن را از این نظر یک استثنا قرار داد، ولی هرچه هست چیزی جز معجزه الهی آن نیست که هر روز واقعیتی تازه از دل آزمایشات پیچیده کشف میشود و آنگاه تازه مسلمانان متوجه میشوند که چرا خداوند در آیه فلان میفرماید که گیاهان با هم ازدواج میکنند؟! شاید روزگاری خود مسلمانان جواب درستی برای این مسائل نداشتند و تاریخ علم ژنتیک بیش از دویست سال نیست. تازه این علم به دو دسته کلی انسانی و گیاهی تبدیل شده است که در هر دو مورد سالیان بسیار دور خداوند کریم در قرآن مبین اشارت فرموده بود و مسلمانی که به دنبال مطالعه آن نبود طبعا چیز زیادی از خواندن این آیات به دست نمیآورد و تنها برای ثوابش آنرا قرائت میکرد، ولی امروز با پیشرفت علم و تکنولوژی و فناوریهای پیشگام در عرصه نانوتکنولوژی آگاهی ما را نسبت به درک قرآن افزوده است. بیتردید قرآن کریم قدیمیترین سند مکتوب علمی از نظر جنینشناسی و ژنتیک انسانی است که پدر و مادر وارثان صفات فرزندان خویشند و چگونه در رحم مادر اسپرم و تخمک ایجاد لقاح میکند و تا چند هفته سرشار از اندام ژلهای و گوشتی است و تا چه مدتی دارای اندامهای حیاتی میشود. همچنین در مورد ازدواج نباتات و حشراتی مثل زنبور عسل که شهد گلها را به هم انتقال میدهند و سبب باروری گیاهان دیگر میشوند. به اعتراف تمامی خاورشناسان این چنین علومی برای محمدرسولالله(ص) نامعلوم بوده است، حتی زوایای جدید آن تاکنون هم در پردهای از ابهام است و هر روز دانشمندان با پیشرفتهای علمی گامهای دیگری را برای شناخت این علم بر میدارند، پس چگونه ممکن است که قرآن تنها از آن محمد(ص)شد؟، چون همه خاورشناسان ابتدا تهمتهای ناروا به حضرت ختمی مرتبت(ص) میزدند و حتی جرأت نداشتند نام قرآن را در ترجمههایشان با صفات آن بیاورند مثل قرآن کریم، قرآن مجید، بلکه مینوشتند ( قرآن نوشته محمد یا کتابی که محمد نوشته است)، هرچند در نسلهای بعدی مترجمان صدیقی پیدا شدند و قرآن را به درستی ترجمه کردند، ولی آثار زشتشان سبب انحرافات زیادی شد که امروزه عدهای نادان در رسانهها آنرا فریاد میزنند، لذا نویسنده تلاش کرده است تا کاری جدید در حوزه معرفتی کلامالله مجید را به انجام برساند، ولو اندک و یا مختصر تا فتح بابی برای دوستان متفکر و دانشمند باشد. ژنتیک را طبعا با این گستردگی مطالعاتی که امروز پیدا کرده نمیتوان به راحتی تعریف کرد، ولی همان طوری که از اسمش پیداست، در یک تعریف کلی میتوان علم ژنتیک را علم مطالعه ژنوم انسانی و نباتی و خصوصیات و وراثت صفات در انسان و حیوان و نباتات دانست. در تاریخ اسلام داریم که روزی مردی به خدمت امام علی(ع) رسید و گفت: میخواهم زنم را طلاق دهم، چون بیتردید او بیوفایی کرده و فرزندی سیاه از او متولد شده است. در حالیکه خانواده ما هیچ کدام سیاه زنگی نیستند! امام علی(ع) فرمودند: بروید همسر و فرزندتان را بیاورید؟! آن مرد چنین کرد و آنگاه امام(ع) از پدران و مادران همسر مرد سئوال کرد و همان سئوالها را نیز از مرد پرسید! آنگاه امام(ع) فرمود: همانطوری که همسر شما گفت: پدر بزرگ پدر ایشان سیاه بوده است و این کودک به او رفته است!، لذا همسر تو خیانتکار نیست! آن روز امام(ع) امام این مسأله را حل کرد و هزار و سیصد سال علمای اسلامی آنرا بازنویسی کردند، ولی کسی از خودش سئوال نکرد که وراثت زن هم در تعیین صفات فرزند مهم است؟! کسی از خود سئوال نکرد که اصلا مرد براساس باور غلط عربها و یونانیان قدیم سلول تخم را در رحم زن قرار نمیدهد، بلکه اسپرم او تنها نیمی از اجزای سلول تخم است. نیم دیگر تخمک زن است که موجب لقاح و تولید سلول تخم میشود و کسی از خود این سئوال را نکرد که چرا وراثت از نیای اعظم زن به کودک مرد رسید؟؟! لذا همه دست بر روی هم گذاشتیم تا «جرج یا گریگور مندل» در هزار و صد سال بعد صفات ارثی را بیان کند، لذا حق با شاعر است که میفرماید: اسلام به خودی خود ندارد عیبی/ هر عیب که هست از مسلمانی ماست.
چگونگی تشکیل باران
سوره نور ایه ۴۳
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ
دانشمندان با مطالعه بر روی ابرها به این نتیجه رسیدند که چگونگی بارش باران از ابرها دارای سیستم و مرا حل خاصی می باشد .
هواشناسان در مورد تشکیل ابر کومولونیمبوس مطالعه کرده اند تا نحوه تولید و ایجاد باران، تگرگ، برق (نور) را بیابند. یافته ها نشان می دهد که کومولونیمبوس طی مراحل زیر باران ایجاد می کند.
1ـ ابتدا ابرها با نیروی باد به حرکت در می آیند، قطعه های پراکنده و کوچک که کومولوس نام دارند با نیروی باد به یکدیگر فشرده شده و در یک منطقه تجمع می یابند و ابرهای کومولونیموس را می سازند.
2ـ اتصال: ابرهای کوچکتر به یکدیگر متصل و ابرهای بزرگتر را تشکیل می دهند.
3ـ تراکم و انبوه شدن: وقتی ابرهای کوچکتر به هم می پیوندند و ابرهای بزرگتر را می سازند در ابرهای بزرگ حرکت و رشد عمودی به سمت بالا صورت گرفته که این پدیده در مرکز ابرها بیشتر از لبه ها و کناره های آن رخ می دهد و بعد از این رشد رو به بالا موجب کشیده شدن توده ابر به بالا و رسیدن به ناحیه سردتر اتمسفر (جو) که محل تشکیل قطره های آب و تگرگ است می شود. و قطره های آب و تگرگ، بزرگتر و سنگین تر شده و حرکت رو به بالای آنها متوقف می شود و به صورت قطره های باران و تگرگ فرود می آیند
به هم پیوستن تکه های کوچک و تشکیل ابرهای بزرگ می باشد . و شروع بارندگی می باشد .
در مورد برف ها نیز :
همه ابرها ذرات آب یا کریستال یخ را با خود حمل می کنند ، اما این ذرات بسیار کوچکتر از آن هستند که به زمین ببارند . اگر ارتفاع ابرها بیشتر شود ، هوای سردتر، باعث فشرده تر شدن بخار اب می شود ، و این ممکن است برای شکل دادن باران ، تگرگ یا برف مناسب باشد.
تگرگ و صاعقه
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ
دانههاى باران را مىبینى که از لابهلاى آن خارج مىشود; و از آسمان -از کوههایى که در آن استآیا ندیدى که خداوند ابرهایى را به آرامى مىراند، سپس میان آنها پیوند مىدهد، و بعد آن را متراکم مىسازد؟! در این حال، ت (ابرهایى که همچون کوهها انباشته شدهاند)- دانههاى تگرگ نازل مىکند، و هر کس را بخواهد بوسیله آن زیان مىرساند، و از هر کس بخواهد این زیان را برطرف مىکند; نزدیک است درخشندگى برق آن (ابرها) چشمها را ببرد! (43)
سوره نور ایه ۴۳
دانه های باران از ابر جدا می شوند و در قسمت فوقانی هوا به جبه سردی بر خورد می کنند و یخ می زنند و سپس طوهانهای کوبنده این دانه ها را مجددا به بالا پرتاب می کنند و بار دیگر این دانه ها به داخل ابر می روند ولایه دیگری اب روی ان می نشیند که به هنگام جداشدن از ابر مجددا یخ می زنند.
همین که تگرگ از قسمت سرد و یخچالی ابر فرو می ریزد یعنی همان جایی که بلورهای یخ در آن تشکیل می شود، ابرها باردار می شوند و قطره های آب با تگرگ به هم برخورد کرده یخ می زنند و باقی مانده گرمای خود را از دست می دهند. سطح تگرگ گرمتر از اطراف خود بلور است. وقتی تگرگ با بلور یخ مجاور و مماس می شود یک پدیده مهم رخ می دهد. کلاً الکترونها همیشه از ناحیه سردتر به نقطه گرمتر حرکت می کند. در همین حال وقتی قطره های خیلی سرد و یخ زده در تماس با یک دانه تگرگ قرار می گیرند همین پدیده رخ می دهد و از این رو تگرگها بار منفی گرفته و قطرات بسیار سرد یخ بار مثبت می گیرند و در برخورد با تگرگ خرد و متلاشی می شوند حال ذرات خرده شده یخ سبکتر شده و به لایه های بالایی ابر صعود می کنند و تگرگ با بار منفی باقی مانده و در لایه های زیرین و بستر ابر قرار می گیرد. بنابراین لایه های زیرین ابر کلاً دارای بار منفی بوده و سپس این بار منفی به صورت برق به زمین تخلیه می گردد. نتیجه می گیریم که تگرگ نقش مهمی در تولید و ایجاد برق دارد
تناسب باران
سوره زخرف ایه ۱۱
وَالَّذِی نَزَّلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً بِقَدَرٍ فَأَنشَرْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّیْتًا کَذَلِکَ تُخْرَجُونَ
بر اساس تحقیقاتی که دانشمندان بر روی تناسب قطرات باران انجام دادند به این نتیجه رسیدند که مقدار قطراتی که از زمین بخار می شودن در حدود 16 میلیون تن می باشد و به همین میزان اب از اسمان فرود می اید .
باد
سوره حجر ایه ۲۲
وَأَرْسَلْنَا الرِّیَاحَ لَوَاقِحَ فَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَسْقَیْنَاکُمُوهُ وَمَا أَنتُمْ لَهُ بِخَازِنِینَ
بادها با وزش خود روی اقیانوسها باعث حرکت قطرات اب و بعد از مدتی به وجود امدن موج می شوند .سپس این موجها سب پخش شدن ذرات اب در هوا می شوند و باد انها را باسمت بالا انتقال می دهد که از اولین مراحل بارش باران می باشد.یکی دیگر از وظایف بادها انجام عمل لقاح می باشد
آیا حیات پس از مرگ واقعیت دارد؟ علم می گوید: بله
آیا حیات پس از مرگ وجود دارد؟ دین شناسان می توانند ساعتها در این مورد بحث کنند، اما دکتر جفری لانگ (Jeffrey Long) متخصص تومور چه اعتقادی دارد؟ وی معتقد است شواهد علمی صراحتا می گویند پاسخ به سوال فوق بله است.
وی در کتاب «شاهدِ پس از مرگ» (Evidence of the Afterlife) که این هفته وارد بازار شد، نتیجه ی مناقشه برانگیز خود را در این مورد ارائه کرده است. کتابی که حاصل پژوهشهای ده ساله ی وی در موضوع تجربیات هنگام مرگ و بررسی تجربیات شخصی 1600 نفر در هنگام مرگ است. وی در گفت و گو با مجله ی تایم درباره ی ماهیت تجربه ی هنگام مرگ و درهمکنش مذهب و علم صحبت می کند.
این مصاحبه پرخواننده ترین صفحه ی امروز وب سایت تایم بود.
پرسش: از نظر علمی، تجربه ی هنگام مرگ چیست؟
پاسخ: تجربه ی هنگام مرگ دارای دو مولفه است. نخست این که فرد باید به مرگ نزدیک باشد. به این معنی که شرایط جسمی اش به قدری وخیم باشد که در صورت عدم بهبود، بمیرد. معمولا فردی را که بیهوش است، یا از نظر بالینی مرده است و ضربان قلب و تنفسش متوقف شده است می توان نزدیک به مرگ در نظر گرفت. مولفه ی دوم این است که مرگ درست از بیخ گوش شخص عبور کند و وی در عین حال بتواند این مساله را به وضوح تجربه کند و به خاطر بیاورد.
پرسش: پاسخ شما به شکاکانی که که می گویند باید پایه و اساس زیست شناسانه یا فیزیولوژیکی برای چنین تجربه ای وجود داشته باشد چیست؟ چرا که شما در کتاب خودتان می گویید چنین تجربه ای از نظر پزشکی غیر قابل توضیح است.
پاسخ: جالب این جا است که بر خلاف کتاب من که توضیحی در مورد این تجربه ارائه نمی دهد، بیش از بیست توضیح جایگزین برای این تجربه از سوی شکاکان ارائه شده است. دلیل این تعداد زیاد کاملا مشخص است. چرا که هیچ یک از این توضیحات، حتی برای خود شکاکان، قابل فهم نیستند.
پرسش: شما می گویید، میزان شک و تردید درمورد تجربه ی هنگام مرگ نسبت به گذشته بسیار کاهش یافته است و آگاهی در این مورد نیز افزایش داشته است. دلیل این اتفاق چیست؟ظرف 35 سال گذشته صدها مقاله ی علمی درمورد تجربیات هنگام مرگ منتشر شده است. علاوه بر آن، رسانه ها توجه ویژه ای به این پدیده داشته اند. بخصوص وب سایتهای اینترنتی صدها هزار صفحه را به این موضوع اختصاص داده اند. همه ی اینها به افزایش آگاهی مردم در این زمینه کمک کرده است.
پرسش: شما در کتاب خود اشاره می کنید که برخی از منتقدان می گویند همه ی کسانی که تجربه ی هنگام مرگ داشته اند، جزییات این تجربه را قبلا از دیگران شنیده اند وبه نوعی تحت تاثیر محیط بوده اند. شما در تحقیقات خود چگونه با این مساله مقابله کردید؟
پاسخ: ما داستانهایی که درمورد تجربه ی هنگام مرگ دریافت می کنیم، عینا به وب سایت خودمان می فرستیم. با توجه به این که ماهانه 300 هزار صفحه توسط 40 هزار بازدید کننده از سراسر دنیا خوانده می شود، و تا کنون هیچ کسی موفق نشده است داستانهای تکراری را شناسایی کند، نشان دهنده ی با اصالت بودن داستانها است. در ضمن، شفافیت کار ما و تعداد بالای بازدیدکنندگان وب سایت، خود بیانگر کیفیت بالای کار است.
پرسش: شما می گویید این پژوهش تاثیرات شخصی زیادی هم بر روی شما گذاشته است. چگونه؟
پاسخ: من یک پزشک هستم که با سرطان مبارزه می کنم. علی رغم همه ی تلاشهایمان، همه ی بیماران علاج پیدا نمی کنند. اعتقاد من به زندگی زیبای پس از مرگ، به من کمک می کند تا بتوانم با نیروی بیشتری به جنگ این هیولای وحشتناک بروم. نیرویی که قبلا نداشتم. این اعتقاد به من کمک می کند که بتوانم پزشک بهتری برای بیمارانم باشم.
پرسش: شما می گویید ما می توانیم با بررسی تجربیات هنگام مرگ درمورد حیات پس از مرگ نتیجه گیری کنیم. اما واقعا فکر نمی کنید این کار مثل مقایسه ی سیب و پرتقال است؟
پاسخ: از نظر علمی مصاحبه با افرادی که کاملا مرده اند، امکان پذیر نیست. با توجه به این محدودیت، ما باید ببینیم بهترین کار ممکن چیست. اگر مغز کسی هیچگونه عملکردی نداشته باشد، مانند زمانی که شما دچار سکته ی قلبی می شوید، به نظر من این فرد نزدیکترین مدل به آن چه است که دنبالش هستیم. یعنی مطالعه و بررسی این مساله که آیا تجربه ی هوشیارانه در جایی خارج از مغز امکان پذیر است یا خیر.
پرسش: شما در کتابتان به این نکته اشاره کرده اید که تحقیقات شما می تواند دست مذهب را بازتر کند. اما آیا مساله ی حیات پس از مرگ یک مساله ی علمی است یا مذهبی؟
پاسخ: من فکر می کنم ما هم اکنون ترکیب جالبی از این دو داریم. این پژوهش مستقیما به ما یادآور می شود که مذهب در طول هزاره های گذشته چه چیزهایی به ما گفته است. مذهب مشخصا به ما گفته است که حیات پس از مرگ وجود دارد و کل جهان دارای هدف مشخصی است. در واقع پژوهش علمی ما مهر تاییدی برای همه ی چیزهایی است که مذهب سالها است به ما گفته است. این کتاب گام بزرگی در نزدیک کردن علم و مذهب به یکدیگر است.
پرسش: آیا جنبه ای از تجربیات بشری وجود دارد که به نظر شما علم نمی تواند حتی نزدیکش بشود؟
پاسخ: قطعا همین طور است. آنچه که واقعا پس از مرگ اتفاق می افتد یکی از این مسائل است. توجه کنید که همه ی آنچه در این مورد می دانیم، همواره نیازمند مقداری ایمان نیز هست. در عین حال، وقتی شما به شواهد علمی زندگی پس از مرگ نگاه می کنید، مقدار ایمان مورد نیاز برای باور داشتن به حیات پس از مرگ به طرز قابل توجهی کاهش می یابد.
منبع : سایت تردید
منبع اصلی : http://www.time.com/time/health/article/0,8599,1955636,00.html
وَالْأَرْضِ ذَاتِ الصَّدْعِ
سوگند به زمین شکافدار [آماده کشت]
بنا به اشاره ی دقیق قرآن کریم زمین شکافدار(لایه لایه) است و این لایه ها در داخل زمین حرکت می کنند و هرگاه دو لایه به هم برخورد کنند زلزله آتشفشان کوه در مناطق اقیانوسی جزایر را بوجود می آرند.
در سالهای ۱۹۴۵-۱۹۴۶ عده ای از دانشمندان برای مطالعه به اعماق زمین رفتن که به این حقیقت پی بردند در حالی که قرآن کریم ۱۴۰۰ سال پیش از این موضوع پرده برداشت.
همچنین دانشمندان کشف کردند اگر زمین شکافدار نبود حرارت سطح زمین به قدی داغ می شده که امکان ادامه ی زندگی برای موجودات زنده نبود.
الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى
وَالَّذِی قَدَّرَ فَهَدَى
وَالَّذِی أَخْرَجَ الْمَرْعَى
فَجَعَلَهُ غُثَاء أَحْوَى
همان که آفرید و هماهنگى بخشید
و آنکه اندازهگیرى کرد و راه نمود
و آنکه چمنزار را برآورد
و پس [از چندى] آن را خاشاکى تیرهگون گردانید
همانطور که می دانیم نفت وزغال سنگ از بقایای معدنی گیاهان و جانوارن در اعماق چند کیلومتری زمین تحت فشار بسیار زیاد بتدا به نوعی ماده ی روغنی و سپس به نفت تبدیل می شود.
نکته ی دوم اشاره ی قرآن به چمنزار است که نوعی ماده ی سبز است که در تشکیل نفت نقش اساسی را دارد.
وَیَسْتَعْجِلُونَکَ بِالْعَذَابِ وَلَن یُخْلِفَ اللَّهُ وَعْدَهُ وَإِنَّ یَوْمًا عِندَ رَبِّکَ کَأَلْفِ سَنَةٍ مِّمَّا تَعُدُّونَ
و از تو با شتاب تقاضاى عذاب مىکنند با آنکه هرگز خدا وعدهاش را خلاف نمى کند و در حقیقتیک روز [از قیامت] نزد پروردگارت مانند هزار سال است از آنچه مىشمرید
اینشتین دو نظریه دارد. نسبیت خاص را در سن 25 سالگی بوجود آورد و ده سال بعد توانست نسبیت عام را مطرح کند.
نسبیت خاص بطور خلاصه تنها نظریه ایست که در سرعتهای بالا (در شرایطی که سرعت در خلال حرکت تغییر نکند--سرعت ثابت) میتوان به اعداد و محاسباتش اعتماد کرد. جهان ما جوریست که در سرعتهای بالا از قوانین عجیبی پیروی میکند که در زندگی ما قابل دیدن نیستند. مثلا وقتی جسمی با سرعت نزدیک سرعت نور حرکت کند زمان برای او بسیار کند میگذرد. و همچنین ابعاد این جسم کوچکتر میشود. جرم جسمی که با سرعت بسیار زیاد حرکت میکند دیگر ثابت نیست بلکه ازدیاد پیدا میکند. اگر جسمی با سرعت نور حرکت کند، زمان برایش متوقف میشود، طولش به صفر میرسد و جرمش بینهایت میشود.
نسبیت عام برای حرکتهایی ساخته شده که در خلال حرکت سرعت تغییر میکند یا باصطلاح حرکت شتابدار دارند. شتاب گرانش زمین g که همان عدد 9.81m/sاست نیز یک نوع شتاب است. پس نسبیت عام با شتابها کار دارد نه با حرکت. نظریه ایست راجع به اجرامی که شتاب گرانش دارند. کلا هرجا در جهان، جرمی در فضای خالی باشد حتما یک شتاب گرانش در اطراف خود دارد که مقدار عددی آن وابسته به جرم آن جسم میباشد. پس در اطراف هر جسمی شتابی وجود دارد. نسبیت عام با این شتابها سر و کار دارد و بیان میکند که هر جسمی که از سطح یک سیاره دور شود زمان برای او کندتر میشود. یعنی مثلا، اگر دوربینی روی ساعت من بگذارند و از عقربههای ساعتم فیلم زنده بگیرند و روی ساعت آدمی که دارد بالا میرود و از سیارهٔ زمین جدا میشود هم دوربینی بگذارند و هردو فیلم را کنار هم روی یک صفحهٔ تلویزیونی پخش کنند، ملاحظه خواهیم کرد که ساعت من تند تر کار میکند. نسبیت عام نتایج بسیار شگرف و قابل اثبات در آزمایشگاهی دارد. مثلا نوری که به پیرامون ستارهای سنگین میرسد کمی بسمت آن ستاره خم میشود. سیاهچالهها هم برپایه همین خاصیت است که کار میکنند. جرم انها بقدری زیاد و حجمشان بقدری کم است که نور وقتی از کنار آنها میگذرد به داخل آنها میافتد و هرگز بیرون نمیآید
با تشکر از استاد بزرگوار آقای دکتر فریدون صحافی به خاطر تذکر به جایشان به این شاگرد حقیر
و با تشکر از سایت تبیان به خاطر این مطلب
1. جاذبه ی زمین
قرآن، هزار و اندی سال قبل از نیوتن از جاذبه ی زمین خبرداده است:
أَلَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ کِفَاتًا
« زمین را جذب کننده آفریدیم.» مرسلات/ 25
در دهها تفسیر که پیش از ولادت نیوتن نوشته شده، تصریح گردیده، که (کِفات) به معنای جذب کردن است.
2. حرکت انتقالی زمین [ گردش زمین به دور خورشید]
وَتَرَى الْجِبَالَ تَحْسَبُهَا جَامِدَةً وَهِیَ تَمُرُّ مَرَّ السَّحَابِ صُنْعَ اللَّهِ الَّذِی أَتْقَنَ کُلَّ شَیْءٍ إِنَّهُ خَبِیرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ
قرآن در حدود هزار سال پیش از گالیله که با نظر خود زمین را از مرکزیت جهان هستی در آورد به صراحت گفته است: « به کوهها نگاه می کنی، خیال می کنی که در یک جا ایستاده اند، د رحالیکه مانند ابرها درحرکتند.» نمل/ 88
قرآن کریم در این مورد اشارات فراوانی دارد و از زمین با تعبیراتی مثلِ گهواره (طه / 53) و شتر راهوار ( ملک/15) یاد کرده است.
3. انبساط عالم
وَالسَّمَاء بَنَیْنَاهَا بِأَیْدٍ وَإِنَّا لَمُوسِعُونَ
قرآن، 13 قرن پیش از ولادت 0لومتر)، از انبساط عالم خبر داده است: « آسمان را به قدرت خود آفریدیم و هر لحظه، آن را گسترش می دهیم.» ( ذاریات/ 47)
4. ستونهای نامرئی ( جوّ کره ی زمین)
خَلَقَ السَّمَاوَاتِ بِغَیْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا وَأَلْقَى فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَن تَمِیدَ بِکُمْ وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَابَّةٍ وَأَنزَلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
قرآن در مورد این ستونها می فرماید: « خداوند آسمان را بدون ستونی که آن را ببینید، برافراشت.» لقمان / 10
هنگامی که از امام رضا « علیه السلام» پرسیدند: مگر آسمان ستون دارد؟ فرمود: بله، در آنجا ستونهایی است که شما نمی بینید. شیخ طوسی هزار سال پیش در تفسیر خود فرموده است:
قرآن نگفته ( بدون ستون)، بلکه فرموده است: (بدون ستون مرئی)
تفسیر تبیان؛ ج 6، ص 213
5. حرکت ستارگان
وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُونَ
زمانی که دانشمندان به پیروی از هیئت بطلمیوس، همه ی ستاره ها و سیاره ها را ثابت می دانستند، قرآن، با تعبیر « حرکت در مداری شناور» از آنها یاد کرده است. انبیاء/33
6. حرکت خورشید
درعصری که همه، خورشید را ثابت می دانستند، قرآن فرموده است:
وَالشَّمْسُ تَجْرِی لِمُسْتَقَرٍّ لَّهَا ذَلِکَ تَقْدِیرُ الْعَزِیزِ الْعَلِیمِ
« خورشید به سوی آرامگاه خودش د رحرکت است.» یس / 38
7. زوجیت گیاهان
« (لینه) گیاه شناسِ سوئدی، در اواسط قرن18 میلادی کشف کرد که در گیاهان نیز جنس نر و ماده وجود دارد، اما این موضوع، محافل کلیسا را خشمگین ساخت و کتابهای او را به عنوان کتب ضلال معرفی کردند.» دانستیهای جهان علم ص 241 .
اما قرآن، در بیش از ده آیه از زوجیت گیاهان بحث کرده است. مثلاً :
شعرا/ 7
أَوَلَمْ یَرَوْا إِلَى الْأَرْضِ کَمْ أَنبَتْنَا فِیهَا مِن کُلِّ زَوْجٍ کَرِیمٍ
« و از آسمان آبی فرو فرستادیم و به وسیله ی آن جفتهایی از گیاهان گوناگون رویاندیم.»
۸. موجودات زنده در جهان بالا
بشر امروز در کُرّاتِ دیگر به جستجوی موجود زنده می پردازد و تاکنون اطلاعات قانع کننده ایی بدست نیاورده است، در صورتی که قرآن 15 قرن قبل، به صراحت از وجود موجودات زنده در آنجا، خبر داده است:
وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَمَا بَثَّ فِیهِمَا مِن دَابَّةٍ وَهُوَ عَلَى جَمْعِهِمْ إِذَا یَشَاءُ قَدِیرٌ
« از نشانه های قدرت خدا، آفرینش آسمان و زمین و پراکندن جنبده در آن دو می باشد.» شوری 29
۹. همبستگی آسمان و زمین
ساختمان آفرینش از (گاز) تشکیل شده و سپس به (سدیم) تقسیم گردید و یکی از نتایج این تقسیم منظومه شمسی ما می باشد.
یکی از بهترین دلائلی که می رساند این کرات همبستگی داشته اند، این است که در خورشید بیش از 67 عنصر وجود دارد که عین آن عناصر در زمین نیز دیده می شود.
همچنین، عناصر سنگهای آسمانی که از آسمان داخل زمین می شوند، همان عناصری است که ساختمان زمین را در بر گرفته است.
خداوند این همبستگی را در قرآن کریم بیان فرموده است:
أَوَلَمْ یَرَ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ کَانَتَا رَتْقًا فَفَتَقْنَاهُمَا وَجَعَلْنَا مِنَ الْمَاء کُلَّ شَیْءٍ حَیٍّ أَفَلَا یُؤْمِنُونَ
« آسمان و زمین قبلاً به هم متصل بودند و ما آنها را از همدیگر جدا کردیم.» انبیاء / 30
۱۰. توده های گاز
دکتر ونول لاتیمار، آسمان شناس معروف می گوید:
« زمین و ستارگانِ دیگر، از توده های ابری، تکوین یافته اند و این ابر از ذرات سختی پدید آمده که حجمش 10 هزار برابر از حجم کره ی زمین بزرگتر بود.»
قرآن این حقیقت را به این صورت بیان فرموده است:
ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء وَهِیَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ اِئْتِیَا طَوْعًا أَوْ کَرْهًا قَالَتَا أَتَیْنَا طَائِعِینَ
«خداوند اراده کرد خلق کند آسمان را، حال آن که آسمان، توده ی گاز و دود بود.» فصلت / 11
۱۱. برخورد الکتریسیته
(فرانکلین) ثابت کرد که ابرها دارای بار الکتریسیته هستند و همان طوری که منفی و مثبت همدیگر را جذب می کنند، منفی با منفی و مثبت با مثبت، همدیگر را دفع می کنند و این دفع کردن باعث می شود ابرها از هم دور شوند، لکن خداوند، بوسیله ی بادها، ابرها را به هم نزدیک می سازد تا منفی و مثبت همدیگر را جذب کرده و تولد باران نمایند.
این مطلب در قرآن کریم بیان شده است:
أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ یُزْجِی سَحَابًا ثُمَّ یُؤَلِّفُ بَیْنَهُ ثُمَّ یَجْعَلُهُ رُکَامًا فَتَرَى الْوَدْقَ یَخْرُجُ مِنْ خِلَالِهِ وَیُنَزِّلُ مِنَ السَّمَاءِ مِن جِبَالٍ فِیهَا مِن بَرَدٍ فَیُصِیبُ بِهِ مَن یَشَاءُ وَیَصْرِفُهُ عَن مَّن یَشَاءُ یَکَادُ سَنَا بَرْقِهِ یَذْهَبُ بِالْأَبْصَارِ
« آیا نمی بینی خداوند، ابرها را به آسانی حرکت می دهد، بعد آنها را به هم ترکیب می نماید، سپس بر روی هم انباشته می کند، آنگاه باران را از لابلای آنها خارج می سازد.»
نور/ 43
۱۲. نبودن اکسیژن در بالای جو
از جمله روشهای تربیتی قرآن این است که، با بیان « مثل » زمینه را برای تعلیم اصول عقاید، آماده می کند.
امروز ثابت شده که هر اندازه انسان به سمت آسمان برود، هوا رقیق تر شده و در اثر نبودن اکسیژن، تنفس مشکل می گردد.
قرآن این مطلب را در قالب مثال بیان فرموده است:
فَمَن یُرِدِ اللّهُ أَن یَهْدِیَهُ یَشْرَحْ صَدْرَهُ لِلإِسْلاَمِ وَمَن یُرِدْ أَن یُضِلَّهُ یَجْعَلْ صَدْرَهُ ضَیِّقًا حَرَجًا کَأَنَّمَا یَصَّعَّدُ فِی السَّمَاء کَذَلِکَ یَجْعَلُ اللّهُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ
« پس خداوند، کسی را که می خواهد هدایت نماید، سینه ی او را برای پذیرفتن اسلام باز می کند و کسی را که گمراه می نماید، سینه ی او را تنگ می کند و در فشارقرار می دهد، مانند کسی که به آسمان می رود. » انعام 125
وَجَعَلْنَا سِرَاجًا وَهَّاجًا
خورشید بمثابه چراغ می ماند:
تشبیه خورشید به چراغ به این معنی است که خورشید سوختی را می سوزاند و نور و گرما می دهد. خورشید از عنصر هیدروژن و هلیوم تشکیل شده. به دلیل دمای بسیار زیاد درون آن، پیوسته بخشی از هیدروژن می سوزد و به هلیوم تبدیل میشود و مقادیر زیادی نیز انرژی مانند گرما و نور و تشعشعات آزاد می کند. و به این ترتیب بمثابه چراغ می ماند. سطح خورشید نیز همانگونه که قرآن آن را توصیف نموده، از جمله به شکلی که در تصویر می بینیم شراره های بزرگ دارد.
"اوست که خورشید را نور اصلی و ماه را نور بازتابی قرار داد". یونس 5
"ضیا» و ضو»" درخشش و تابشی است که از خود شی ساطع می شود، مانند تابش و درخشش چراغ و شمع. و "نور" روشنائی و تابشی است که از خود شی ساطع نمی شود بلکه بازتاب تابش ضیا» است.
و اینکه آیه می گوید: خورشید "ضیا»" است و ماه "نور"، به این معنی است که تابش خورشید از خود آن است ولی تابش ماه از خود آن نیست بلکه بازتاب تابش خورشید است.
(این موضوع در سوره نوح و به نقل از حضرت نوح آمده. یعنی وی چند هزار سال پیش از میلاد حضرت مسیح به مردم گفته بوده که: تابش خورشید از خود آن و تابش ماه بازتاب تابش خورشید است. )
" سوگند به ستاره وقتیکه از بالا به گودال فرو می افتد (یا فرو می ریزد)". نجم 1
والنجم اذا هوی
"هوی" فعل گذشته از مصدر هوی است. "هوی": بمعنی: فرو افتادن یا فرو ریختن از بالای زمین یا از روی زمین به درون زمین است. یعنی افتادن به درون گودال و چاله و چاه و غیره. ("خرور" بمعنی: فرو افتادن با سر یا پیشانی است "حط" بمعنی: فرود آمدن یا فرود آوردن یا فرو نهادن است (مانند فرود آمدن هواپیما و پرنده) "هبوط" بمعنی: دچار اشکال و ایراد شدن و از بالا به زمین فرو افتادن یا سرنگون شدن است. برخی اشتباها از این واژه برای فرود آمدن هواپیما استفاده می کنند. " سقوط" به معنی: فرو افتادن چیز بدرد نخور یا چیز بحال خود رها شده است. مانند: سرنگون شدن یک میوه خراب شده نزول به معنی: پائین آمدن است و انهیار به معنی: فرو ریختن ناشی از پوکی است).
نکته آیه "فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله" است:
وقتی ستاره ای خیلی بزرگ باشد، (بیش از 100000 برابرزمین باشد) نیروی جاذبه و فشار درستاره نوترونی آنقدر زیاد می شود که نوترونها تحت فشار خرد می شوند و ماده در هم می شود وبه چاله تبدیل می شوند. (نوترون ذره بدون بار الکتریکی استکه جرم آن تقریبا مساوی پروتون است و در کلیه هسته های اتمی بجز هسته هیدروژن وجود دارد).
چاله ها چنان نیروی جاذبه قوی دارند که حتی نور نیز نمی تواند آنها راترک کند. به این خاطر دیده نمی شوند و سیاهچاله نامیده شده اند، این چاله ها ستارگان اطراف را به طرف خود می مکند یامی بلعند و در خود فرو می برند. و به این شکل به تعبیر قرآن ستاره در چاله سقوط می کند.
(علت اینکه قرآن "مکیده شدن یا بلعیده شدن ستاره توسط چاله سیاه" را"فرو افتادن ستاره در گودال" تعبیر کرده این است که سمت فرو افتادن (یعنی سمت پائین) سمت کشش نیروی جاذبه است، وسمتی که ستاره توسط نیروی جاذبه چاله سیاه کشیده می شود نیز همان سمت پائین می شود.به این دلیل "مکیده شدن ستاره" توسط چاله سیاه را "فرو افتادن یا فرو ریختن ستاره در چاله" نامیده است).
" نه به خورشید و نه به ماه هیچکدام سجده نکنید، بلکه به خدائی سجده کنید که آنها را (یعنی: ماهها و خورشیدها را) آفرید"
خورشیدها و ماهها وجود دارد!
در زبان عربی "ضمیر" برای مفرد (یکی) و برای مثنی (دوتا) و برای جمع (سه تا و بالاتر از آن) صرف می شود. آیه از ماه و خورشید که دوتا هستند صحبت می کند ولی بجای ضمیر دوتائی مناسب آنها که "هما" به معنی "آندو" باشد، ضمیر جمع "هن" به معنی "آنها" بکار برده است. یعنی می گوید: به خدائی سجده کنید که خورشیدها و ماه ها را آفرید.
در زمان صدر اسلام تا پیش از اختراع تلسکوپ کسی خورشیدی و ماهی غیر ماه و خورشیدی که می بینیم را نمی شناخت. از زمان اختراع و بکارگیری تلسکوپ (هزار سال پس از محمد) تا کنون (در منظومه شمسی) دهها ماه کشف شده است.
اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَمِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ یَتَنَزَّلُ الْأَمْرُ بَیْنَهُنَّ لِتَعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ وَأَنَّ اللَّهَ قَدْ أَحَاطَ بِکُلِّ شَیْءٍ عِلْمًا
"خدا آن است که هفت جو را آفرید و از زمین نیز چیزی مانند آنها".طلاق 12
همانطور که قرآن مطرح کرده زمین در واقع از 7 قشر (7 لایه) تشکیل می شود: 1- قشر خارجی زمین. این قشر اساسا از سنگ خارا و کوههای آن تشکیل شده.دما در عمق یازده کیلومتری به 1100 در جه می رسد.
2 -قشر زیر قشر خارجی. این قشر از مگنزیم و سلیکات آهن تشکیل شده و در 400 کیلو متری دما تقریبا1400 در جه است.
3 -سومین قشر زمین در عمق میان 400 تا 700 کیلومتری قرار دارد. و از همان عناصر قشر بالائی تشکیل شده است. دما در آن بالای 1400 درجه است.
4- چهارمین قشر تا 2900 کیلومتری عمق امتداد دارد. پائین آن آهن و سلیکات منزیم تقریبا3800 درجه گرم است.
5- دمای آن بالای 3800 درجه است و فعل و انفعالات خشونت باری در آن صورت می گیرد.
6 -ششمین قشر از آهن و آلیاژ فلز نیکل و مقادیر کمی سولفید آهن تشکیل شده.گفته می شود که جریانهای این قشر باعث نیروی آهن ربائی زمین می شود. دمای آن میان 3800 تا 4200 درجه است.
7- از همان آهن و نیکل قشر بالائی خود تشکیل شده و در مرکز آن دما به 6000 درجه می رسد.
توضیح: از این آیه برداشتهای متفاوتی می شود عده ای مثل استاد بزرگوار آقای هارون یحیی به 7 لایه ی جو معتقد اند عده ای نیز به وجود 7 آسمان در کهکشان ها معتقد هستد که ما نظر اول را منعکس نمودیم.
جز» 27 سوره الرحمن آیه 37
"فاذا انشقت السما» فکانت ورده کالدهان"
"آنگاه که آسمان از هم بشکافد و چون گل سرخ و روغن گداخته باشد."
بر اساس تصویری که چندی پیش تلسکوپ هابل از یکی از پیچیده ترین سحاب های نجومی بنام " سحابی چشم گربه " پبت کرده است، ساختارهای حیرت آوری در این سحابی معلوم شده که شامل پوسته های گازی متحد المرکز، فوران های پر سرعت گاز، و گره های گازی غیر معمول متاثر از شوک که تخمین زده می شود 1000 سال سن داشته باشد، می شود.
با تشکر از وبلاگ ▄▀▄ فیزیک یا خداشناسی؟! ▄▀▄ به خاطر این مطلب
با کمی تغیر